سروده ی زیر از آقای مهرآیین در ستایش جناب علامه حسن زاده آملی برای هراز ارسال شده است ؛
ستایش حضرت علامه حسن حسنزادهی آملی(دامت برکاته)
از زبان یک عاشقِ مهجور
…
از دور سلامی به تو علامهی خوبان
با یک دلِ پُر شادی و دو دیدهی گریان
بگذار حسنزاده سلامی به تو گویم
از دیده بَرَم رغبتِ دیدارِ تو در جان
نازان به تو ایرا که پذیرای تو گشته
ایرا چه بُوَد؟ خوش بُوَد از جانِ تو ایران
ایران نه فقط، بلکه همه عالَمِ اسلام
بالاتر از آن، آینهی صافیِ ایمان
انسانیت از نامِ تو بالندگی آموخت
افروخته از شعلهی عشقت دلِ انسان
در معرفتِ نفس تویی پیر و سرآمد
آیینهی روحت شده سرمایهی عرفان
در سایهگه لطفِ الهی تویی ای مرد
دروازهی بُستانِ خداوندیِ قرآن
از عصمت صدّیقهی اطهر، غزلت خوش
از حکمتِ اعلای علی، نطقِ تو میزان
با جعفرِ صادق به قیامت شده محشور
حقا که تویی در سپهِ مهدیِ جانان
از فضلِ تو، سرگشته یهودای پریشان
از عقلِ تو، جُهّال، همه بیهدهگویان
خورشیدصفت، نیزهپران بر دلِ ظلمت
از نورِ تو ابلیسِ سیهکاسه، گریزان
ای کهنهی نوروزنشان، از سخنانت
کاخِ ستمِ نفس شده بایر و ویران
علامهی خوبان به حسین بن علی تو
همپایهی مقدادی و همسایهی سلمان
از بوعلی و خواجهنصیرت چه بُوَد کم؟
صدرا نشود در کهک از قدرِ تو پنهان
هر کس که تو را بیند و بیدین بُوَد ای جان
یک نکتهی عشقت کُندَش کهنه مسلمان
ما را بپذیری، نپذیری، به تو شادیم
شادیم به نامی ز تو علامهی خوبان
…
الحمدلله ربّالعالمین
حمیدرضا شیرعلی(مهرآیین)
مازندران – شانزدهم اسفندماه یکهزار و سیصد و نود و سه هجری شمسی