زن جوان که پس از هشت ماه عذابوجدان تسلیم پلیس شده و قتل شوهرش را به گردن گرفته بود در دادگاه جنایی تهران محاکمه و آزاد شد.
ماجرای گمشدن مرموز یک مرد از 16 فروردین ماه سال گذشته تحت تجسس قرار گرفته بود تا اینکه فاش شد وی در توطئه خانوادگی کشته شده است.
ربابه که عید را بدون شوهرش گذرانده و نزد همه ادعا میکرد وی به عسلویه رفته و کارش اجازه بازگشت به تهران را نمیداد، گفت: همسرم دوم اسفندماه سال گذشته بعد ازخوردن ناهار وسایلش را جمع کرد و یک میلیون تومان پول از خانه برداشت و گفت که برای کار به عسلویه میرود اما از آنجایی که او سابقه مشکلات روحی و روانی دارد نگرانم که بلایی به سر خودش بیاورد. با طرح ادعاهای مرموز این زن جستوجو و تحقیقات میدانی برای یافتن حسین 47 ساله آغاز شد.
کارآگاهان در نخستین گام عکس اجساد مردان ناشناس را به ربابه نشان دادند که وی هیچ کدام را شناسایی نکرد اما برادر حسین با دیدن یکی از اجساد ادعا کرد شکی ندارد که وی همان برادر گمشدهاش است.
در این مرحله کارآگاهان پی بردند جسد حسین در حالی که دستهایش با طناب بسته شده بود از ناحیه سر هدف اصابت جسم سخت قرار گرفته سپس خفه شده بود و 5 روز پس از ترک خانه در جاده چالوس و نزدیک به یک باغ متروکه پیدا شده است. هیچ ردپایی از عاملان جنایت در دست نبود تا اینکه هفت ماه بعد و روز هفتم مهرماه سال 92 ربابه 37 ساله با پای خود نزد افسر پرونده قتل شوهرش رفت و ادعا کرد با عذاب وجدان ناشی از جنایت نمیتواند زندگی کند و میخواهد اعتراف کند.
ربابه گفت: روز جنایت ساعت 10 صبح بود که حسین دوباره به جان دخترمان افتاد، او مردی معتاد بود و آن روز به بهانهای واهی او را به باد کتک گرفت، دخترم از ترس به اتاقش پناه برده بود و من هم جرأت هیچ واکنشی نداشتم چرا که میترسیدم مرا هم کتک بزند.
فکر میکردم با فرار محدثه به اتاقش حسین هم آرام شود اما او مانند دیوانهها فریاد میزد و مرتب محدثه را به مرگ تهدید میکرد.
وقتی برای برداشتن چاقو به سمت آشپزخانه رفت فهمیدم که ماجرا جدی است و برای اینکه مانع کشتن دخترم شوم با میله بارفیکسی که گوشه اتاق افتاده بود از پشت ضربهای به سرش زدم، حسین به سمتم بازگشت و من با دیدن چشمان وحشتناکش از ترس ضربه دیگری به او زدم.
ربابه در ادامه گفت: هنگامی که حسین روی زمین افتاد ترس همه وجودم را گرفت و به همین خاطر طنابی برداشته و او را خفه کردم.
کمی گذشت تازه فهمیدم چه اشتباهی کردم اما دیگر دیر شده بود، خواستم با اورژانس تماس بگیرم که فایدهای نداشت؛ تنها راه نجاتم مخفی کردن جسد بود.
از دخترم محدثه کمک خواستم به همراه او جسد شوهرم را در پتو پیچیدیم و دور از چشم همسایهها او را کشانکشان به داخل خودرو بردیم و روی صندلی عقب گذاشتیم.
محدثه رانندگی بلد بود به سمت جاده چالوس رفتیم و جسد را کنار یک باغ متروکه انداختیم. کمی که از محل دور شدیم ساک لباسها و مدارک او را هم از خودرو بیرون پرتاب کردم و به خانه بازگشتیم.
در دادگاه
روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران تشکیل شد و پس از اینکه خانواده حسین خواستار قصاص عروسشان بودند، وی در جایگاه قرار گرفت و گفت: شوهرم بدرفتار بود، وقتی او را ناخواسته کشتم احساس مادرانه داشتم، دخترم در خطر بود بعد دروغپردازی کردم که حسین به عسلویه رفته است.
اگر اصرارهای خانواده شوهرم نبود به پلیس مراجعه نمیکردم، حتی وقتی عکس جسد شوهرم را دیدم به دروغ گفتم او را نشناختهام اما برادرشوهرم، حسین را شناخت. وی افزود: هفت ماه کابوس و عذابوجدان داشتم تا اینکه نزد پلیس رفتم، هیچگاه تصور نمیکردم قاتل باشم و جنایت ناخواسته بود.
بنابر این گزارش، باتوجه به رضایت اولیای دم وی از لحاظ جنبه عمومی جرم تحت رسیدگی قرار گرفت و با توجه به 2سال زندانی بودن قضات رأی به آزادی این زن دادند.
ایران