وی در مورد نقشش توضیح داد: «نقش زنی به نام طلعت را بازی میکنم که همسرش او را رها کرده و به کردستان عراق رفته و قول داده که برگردد. حالا سالها گذشته و او هنوز بازنگشته است، اما طلعت همچنان منتظر بازگشت همسرش است. او که در خوابگاهی با شخصیت اول داستان (با بازی هستی مهدویفر) هم اتاق است، با ماجراها و اتفاقاتی که برای این دختر جوان میافتد، همراه میشود.»
وی در پاسخ به این پرسش که بازگشت به عرصه بازیگری سینما بعد از سالها دوری چگونه است، توضیح داد: «من دوربین را خیلی دوست دارم. اصلا برایم سخت نبود و به راحتی توانستم دوباره در برابر دوربین قرار بگیرم. هیچ نگرانی و استرسی نداشتم و خیلی هم خوشحال بودم.»
فرجامی در ادامه در مورد مصاحبهای که در تاریخ 7 بهمن 89 در برنامه «هفت» فریدون جیرانی از شبکه 3 صدا و سیما پخش شد و در همان زمان مورد اعتراض امین تارخ، رخشان بنیاعتماد و بسیاری از دیگر اهالی سینما قرار گرفت و حتی موجب شد انجمن تهیهکنندگان برنامه «هفت» را تحریم کنند، گفت: «یادآوری آن برنامه و مصاحبه را اصلا دوست ندارم و خیلی ناراحتم میکند. خیلی متاسفم بابت این موضوع و دلم میخواهد همه آن را فراموش کنند.» وی افزود: «من اصلا دوست نداشتم در آن برنامه و مصاحبه شرکت کنم، اما با اصرار و پیگیری مداوم جیرانی این کار را قبول کردم.»
وی توضیح داد: «پیش از آن فیلم «آب و آتش» را با جیرانی کار کرده بودم. فیلمنامه «آب و آتش» را خیلی دوست داشتم و برایم به نوعی کار متفاوت و غریبی بود و به همین دلیل پذیرفته بودم در آن فیلم بازی کنم. بعد از آن وقتی جیرانی برای مصاحبه بارها با کیک و شیرینی به دیدنم آمد و خواست مصاحبهای برای برنامهاش داشته باشیم، به واسطه اینکه قبلا با او کار کرده بودم، اعتماد کردم و گمان میکردم او هم مثل سایر دوستان و همکارانم، همچون بهمن کامیار، هدفی خیرخواهانه دارد، اما متاسفانه اینگونه نبود.»
بازیگر فیلمهای مطرحی همچون «مادر»، «سرب»، «پرده آخر» و «نرگس» در مورد احساسش به کسانی که با آنها کار کرده است، گفت: «با فیلم «خط قرمز» ساخته مسعود کیمیایی به صورت حرفهای وارد عرصه بازیگری شدم و شروع به تجربهاندوزی کردم. فیلم «نرگس» ساخته رخشان بنیاعتماد یکی از کارهایی است که خیلی دوست دارم. بنیاعتماد بانوی نازنینی است که خاطرات بسیار خوبی از زمان بازی در فیلم او دارم. در مورد فیلم «مادر» باید بگویم هنوز عاشق «مادر» هستم. به اعتقاد من هیچ کس مثل علی حاتمی نه میتواند سناریو بنویسد و نه میتواند کار کند. علی حاتمی یک استثنا است. من فکر میکنم امکان ندارد که کسی مثل حاتمی باشد و بتواند مثل او کار کند.» وی در مورد سالهای دوری از سینما گفت: «انگار سینما که میرود، روابط آدمها نیز با هم قطع میشود. سینما این بدی را دارد که وقتی تو دیگر کار نمیکنی فراموش میشوی و روابطت با کسانی که در زمان فعالیتت با آنها بسیار نزدیک بودی هم قطع میشود.»
فرجامی در مورد دلیل دوریاش از عرصه بازیگری توضیح داد: «آخرین بار در فیلمی با عنوان «کاغذ دیواری زرد» به کارگردانی رامین لباسچی بازی کردم. پس از آن چند پیشنهاد داشتم که خوب نبود. فیلمنامهها را میخواندم اما به دلم نمینشست؛ بنابراین ترجیح دادم بازی نکنم تا پیشنهاد خوبی از راه برسد که متاسفانه با گذشت زمان پیشنهادها کم و کمتر شد و نهایتا موجب 11 سال دوری از سینما شد تا زمانی که بهمن کامیار پیشنهاد بازی در فیلمش را داد. فیلمنامهاش را خواندم و نقشی که پیشنهاد داده بود را پسندیدم. از طرف دیگر کامیار آدم باشخصیت و انسان خوبی بود و با اینکه اولین کار سینماییاش را میساخت اما کارش را به خوبی بلد بود. در نهایت با توجه به تمامی این موارد تصمیم گرفتم دوباره برگردم و بازی کنم.» وی تاکید کرد: «خیلی خوشحالم که به سینما بازگشتم. من عاشق سینما هستم. به خاطر بازگشتم به سینما و دوباره در مقابل دوربین قرار گرفتن خیلی هیجان دارم و قلبم تند تند میزند. نه تنها من بلکه تمام دوستان، همکاران و اطرافیانم هم از بازگشت دوبارهام به سینما و بازیگری خوشحال هستند و تشویق و ترغیبم میکنند.»
وی در پاسخ به این پرسش که در این سالها چه میکرده و اگر باز هم پیشنهاد بازی داشته باشد میپذیرد یا نه، گفت: «در این سالها بیشتر وقتم به مطالعه و خواندن سناریو و کتاب و همچنین دیدن فیلمهای جدید و قدیمی میگذشت. دورادور سینما را که بسیار به آن علاقمند هستم، پیگیری میکردم و حالا هم اگر فیلمهای خوبی پیشنهاد شود، دوست دارم که باز هم بازی کنم.» فریماه فرجامی در سال 1331 در تهران به دنیا آمد. او دانشآموخته دانشکده هنرهای دراماتیک است و در سال 1356 از این دانشگاه مدرک کارشناسی هنرهای دراماتیک دریافت کرده است. او که از سال 1355 با گویندگی نمایشهای رادیویی و بازی در نمایش تلویزیونی «آدمک مومی» فعالیت هنری خود را آغاز کرده بود پس از فارغالتحصیلی در همان سال در مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی «شورای عالی فرهنگ و هنر» و فصلنامه «فرهنگ و زندگی» به عنوان ویراستار، محقق و پژوهشگر مشغول به کار شد.
در سال 1359 با فیلم «گفت هر سه نفرشان» به کارگردانی «غلامعلی عرفان» وارد عرصه سینما شد و پس از آن در فیلمهای «خط قرمز» (مسعود کیمیایی / 1360)، «تیغ و ابریشم» (مسعود کیمیایی / 1364)، «اجارهنشینها» (داریوش مهرجویی / 1365)، «بیپناه» (علیرضا داودنژاد / 1365)، «سرب» (مسعود کیمیایی / 1367)، «مادر» (علی حاتمی / 1368)، «پرده آخر» (واروژ کریممسیحی / 1369)، «نرگس» (رخشان بنیاعتماد / 1370)، «راز گل سرخ» (حسن قلیزاده / 1371)، «تماس شیطانی» (حسن قلیزاده / 1371)، «بانی چاو» (احمدرضا گرشاسبی / 1374)، «عشق گمشده» (سعید اسدی / 1375)، «جوانمرد» (جمشید آهنگرانی / 1375)، «ساغر» (سیروس الوند / 1376)، «آب و آتش» (فریدون جیرانی / 1379)، «زهر عسل» (ابراهیم شیبانی / 1381) و «کاغذ دیواری زرد» (رامین لباسچی / 1382) و همچنین مجموعههای تلویزیونی «بخش چهار جراحی» (مسعود فروتن / 1367)، «بانی چاو» (1375)، «پهلوانان نمیمیرند» (حسن فتحی / 1376)، «خانه سبز» (بیژن بیرنگ و مسعود رسام / 1377)، «راه سوم» (قاسم جعفری / 1377) و «روشنتر از خاموشی» (حسن فتحی / 1379) بازی کرد.بهار