متن این نامه به این شرح است:
«نكته اي از امروز براي فردا
به نام خالق هنر
با عرض ادب و احترام و برای فرهنگ و هنر مینویسم.
این ایام همه اهالی سینما و مخاطبانش در تب و تاب مقدمات جشنواره فیلم فجر به سر میبرند و انصافا چه خوش جنب و جوشی است.
تلاشی برای نمایش داشتههای فرهنگی در عرصه سینما، تلاشی که قرار است عیاری برای رقابت و بهتر شدن باشد؛ بهتر شدنی که لازمهاش تشویق و استقبال از حضور همگان و صد البته نقد منصفانه و مصلحانه است. در همین ایام موضوع شکایت بنده از کارگردان فیلم «مرگ ماهی» شاید برای برخی ایجاد سوال و ابهام کرده باشد و ناگفته نباشد که بسیاری از این برخی را جزو دوستان خویش میدانم، پس بر خود لازم میدانم که بگویم …
خلاصه و گزیده میگویم، موضوع شکایت روشن و شفاف است، نه حاشیهای دارد و نه ناگفتنیای.
فیلمبرداری این فیلم چند روز پیش در حالی به پایان رسید که بنده به عنوان اولین بازیگر فیلم با تهیهکننده و کارگردان قرارداد بستم و حتی در بسیاری از بخشهای دیگر فیلم صمیمانه و دوستانه به همفکری و همکاری پرداختم … و عجبا که قرارداد بنده هنوز پابرجاست، اما در حالی که یک روز هم جلو دوربین نرفتهام، میشنوم که فیلم به پایان رسیده است.
بله! کارگردانی که کمتر از انگشتان یک دست در این سینما تجربه دارد با تشخیص خود یا مشورت دیگران بازیگر دیگری را همزمان جایگزین کرده و بدون حتی فسخ قرار داد بنده، فیلم را به پایان میرساند. از قضا در عالم رندی، بازیگری را جایگزین میکند که از دوستان نزدیک من بوده و هستند که البته ایشان در یک وظیفه اخلاقی از من نظرخواهی کردند که به شرط فسخ قرارداد بنده، ایشان حاضر به بازی در این فیلم خواهند بود، اما نه فسخی، نه تماسی، نه اقدامی… و فیلم به پایان رسید.
جهت حفظ حرمت و آرامش پبش از نگاشتن این خطوط همه راههای ابتدا دوستانه و سپس قانونی را پیمودم و پس از آنکه متوجه شدم علیرغم آنکه از کارگردان شکایتی شده است، نه تنها مراحل تولید در حال سپری شدن هستند، بلکه در اقدامی عجیبتر از عجیب، درست در ایامی که فیلمهایی همچون «خانه پدری» یا «عصبانی نیستم» بدون هیچ دلیل قانونی از اکران عمومی منع میشوند، و یا حتی فیلمهایی مثل «استراحت مطلق»، «مادر قلب اتمی»، «خندههای آتوسا»، «دلتا ایکس»، «۳۶۰ درجه»، «دلم میخواد» و «نهنگ عنبر» و … به کلی از جشنواره کنار میروند، فیلم «مرگ ماهی» که کارگردان آن مرز های قانونمندی را آشکارا زیر پا میگذارد و در حالی که رسما مورد شکایت واقع شده، پیش از رسیدگی به شکایت ، رای داوری و حل اختلاف قانونی در بخش مسابقه جشنواره انتخاب میشود.
آیا این همان «رقابت آزاد» در عرصه فرهنگ و هنر است؟
در نگاه اول شاید موضوع کمی شخصی به نظر برسد، اما در نگاهی فراتر شکایت بنده در راستای حفظ حرمت و احترام بازیگران سینما بوده و تلاشی در جهت ایجاد امنیت شغلی استعداد های آینده این عرصه.
بله، من شکایت کردم و عزم کردم از حق خود دفاع کنم چرا که احساس میکنم این حق همه همصنفهای من است.
امروز این کارگردان به خود اجازه میدهد حق مهناز افشار را نادیده بگیرد، چرا که نمیداند قرارداد منعقد کرده را باید یا اجرا کند یا فسخ نماید و یا اینکه به پشتوانههای خود میبالد و احساس نمیکند که عدالت جلو این منش او را خواهد گرفت… و در این چرخه فردا دیگرانی حق دیگرانی را ضایع خواهند کرد.
به عوامل و دست اندرکاران «مرگ ماهی» که برخی از پیشکسوتان این عرصه و برخی از استعدادهای آینده هستند پیشاپیش هم تبریک میگویم و هم صمیمانه خسته نباشید و اطمینان دارم همهشان نه تنها از بنده خردهای به دل نمیگیرند، بلکه هرکدامشان هم جای من بودند همین کار را میکردند و من امروز این اقدام را انجام دادم تا آنها مجبور نباشند در آینده در چنین وضع مشابهی بلکه بدترقرار بگیرند.
برای کارگردان فیلم آرزو میکنم امروز که در ابتدا راهشان هستند تواضع و اخلاقمداری بزرگان سینما را الگو خود قرار دهند که این رمز ماندگاریست … و باعث میشود تا اگر توان و استعدادی هم دارند تباه رفتارهای غیرحرفهای و غیر صادقانه نشود.
و برای جشنواره امثال هم بهترین حضورها و نمایشها را آرزو میکنم و آسودهخاطر سعی خواهم کرد از رقابت برابر و منصفانه دیگران لذت ببرم و خود نیز فرا بگیرم.
در پایان به نام همه همکارانم و به نفع فیلم «مرگ ماهی» و به نفع سینما ایران از خانه سینما مصرانه خواستار صدور رای عادلانه و جاری کردن هر چه سریعتر آن هستم.
مهناز افشار / سيزدهم دي هزارو سيصد و نود و سه»