پدری در دمــ مرگــ استـــ و به بالینـــ پسرشــ
.
پسری اشک فشان است به حال پدرش
.
پدری جام شهادت به لبش بوسه زده
.
پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش
.
پسری را که بود نبض دو عالم در دست
.
شاهد داغ پدر آه و دل و چشم ترش
.
حسن العسکری از زهر جفا می سوزد
.
حجةابن الحسن از غم شده گریان به برش
.
چار ساله پسری مانده و صد ها دشمن
.
که خداوند نگه دارد و از هر خطرش
.
دشمن افکنده زپا نخل امامت را باز
.
کند اندیشه به نابودی یکتا ثمرش
.
خانه را که عدو دست به غارت زده است
.
اتش ظلم بر افروخته از بام و درش
.
آه از آن روز که شد غیبت مهدی آغاز
.
غیبتی را که بود خون شهیدان اثرش
.
.
.
تسلیتــ آقا
وبلاگ ویــلــچــر نــشــیــن عــارف