به نام خدا
ما در تاریخ ایران بعد از اسلام قومی یا لشکری و یا حکومتی را که به ایران حمله کرده باشد و هیچ اثری مثبت هم از خودش برای این ملّت باقی نگذاشته باشد مثل غُزها نداریم، از جنس همان چشم بادامی ها بالای جیحون هستند، تاریخ از آنها با نام ترکمانان غز یاد میکند، گرچه از همان جنس سلجوقی، غزنوی، خوارزمشاهی، مغول، تیموری هستند، امّا بدتر از مغول بودند، حالا از تخم و ترکهی این غزها ما بعداز سیصد یک حسن دراز داریم، ( اوزون حسن) که اسم سلسله و پادشاهی او و نشانهی پرچم او گوسفند سفید رنگ است، با نام (آق قویو نلو)، سالهای قرن نهم هجری بود، اینها با تخم وترکه تیمور هم عصر بودند، این سلسله با تصرّف، بخش غربی ایران با امپراطوری عثمانی همسایه شدند، این حسن دراز که پادشاه بزرگ این سلسلهی چوپانی سفید گوسفندان بود، برای رویارویی با امپراطوری عثمانی و برای اینکه هم دست پیدا کند، با برادرزادهی شاه طرابوزان که امروز در ترکیه نزدیک مرز گرجستان در ساحل دریای سیاه قرار دارد ازدواج کرد، این شاهدخت( یونانی- ارمنی) که مسیحی و بسیار زیبا بود کاترینا نام داشت.
(کورا کاترینا) بعداً به او لقب ترکی- یونانی دادند و شد، دسپینا خاتون، این زن زیبا سه دختر زیبا هم برای حسن دراز زائید که یکی از آنها به نام مارتا همسر سلطان حیدر شد. و مارتا برای سلطان حیدر، شاه اسماعیل بزرگ صفوی ایران را بدنیا آورد. تا اینجا را داشته باشید که شاه اسماعیل صفوی که بنیانگزار سلسلهی صفوی شد، از طرف مادر ارمنی یونانی و از طرف دیگر با غُزهای ترکمان سپید گوسفند داران(آق قویونلو) ریشه دارد. این شناسنامه مادری شاه اسماعیل بود، امّا حالا از طرف پدر، شیخ صفی≪ صدر الدین ≪ علی ≪ ابراهیم ≪ جنید ≪حیدر واز حیدر و مارتا، اسماعیل بدنیا آمد.
پس او نسل ششم از شیخ صفی است که سلسله صفویه نامشان را از او گرفته اند، پس این شاه اسماعیل از طرف پدر، جد اعلای او شیخ صفی و این جد اعلای او سنّی شافعی بود، اسماعیل بر ایران حاکم شد، در حقیقت ایران مدار شد، ایران بعد از اسلام به او تعلّق دارد.پیش از او تا زمان ساسانیان ما ایران نداریم، ما ایرانستان داریم، ما بعد از تمدّن ساسانی،دیگر تمدّنی به نام سلسلههای این هزار سال نداریم، امّا ما تمدّن صفوی داریم، حالا اجازه بدهید، از مارتا هم باز بگویم، مارتا که ملکهی سلسله ی صفوی شد، لقب عالم شاه بیگم و حلیمه بیگم یافت، حالا ما یک کودک به نام اسماعیل داریم که سه رگ و ریشه دارد، از مادر یونانی ارمنی و ترکمانی از نوع غز و از سلسله شاهان سپید گوسفندداران( آق قویونلو) است و از پدر باشیخ صفی سنّی شافعی مربوط است، حالا برویم سر وقت آقا اسماعیل، این شازده کوچولو شش سال نزد سادات قوامی گیلان بود، گرچه از همان شیخ صفی دل سپردگی به امام علی(ع) را در تواریخ برای آنها نوشتهاند و اصلاً داستان حیدری و بعدها که جنگ حیدری نعمتی را داریم، جریان تشیع و صوفیه حیدری به شیخ حیدر پدر شاه اسماعیل مربوط می شود، امّا این شش سال تربیت اوّلیه نزد سادات قوامی گیلان حسابی کار او را ساخت، کلاه دوازده لبه یا دوازده پهلوی قرمز، دوازده امامی که به قِزلباش معروف شد، به زمان شیخ حیدر پدر شاه اسماعیل میرسد، ربطی به سلسلهی صفویه که هنوز تشکیل نشده و هنوز اسماعیل شاه صفوی نشد ندارد و این آقا اسماعیل که در ۸۹۲ هجری دنیا آمد در سن سیزده سالگی از گیلان به اردبیل رفت، و چهارده ساله بود که نخستین نبرد برای آزاد سازی ایران را شروع کرد، آنهم زیر پرچم و نام امام علی (ع) و امام حسین(ع)، اسماعیل گرفتاری بزرگی داشت، آنهم سپاهیان او بجای اینکه او را دوست داشته باشند، او را پرستش میکردند، با فریاد شیخ شیخ با سینه های باز و برهنه میجنگیدند، میگفتند شیخ نخواهد مُرد، مردم مثل خدا اسماعیل رادوست داشتند، و این شاه اسماعیل درست در لحظه ای که همه تصوّر میکردند شکست ناپذیر است، در شرایطی که سپاه او نصف سپاه سلطان سلیم عثمانی بود شکستی سخت خورد که به جنگ چالدران مشهور است، و شاه جوان از غصّهی این شکست در جوانی در سال ۹۳۰، که هنوز سی و هشت سال بیشتر نداشت در شهر سراب نزدیک تبریز در گذشت، (دِق کرد.) شاه اسماعیل بنیانگزار سلسلهی بزرگ صفوی شد، او مذهب تشیع را در ایران رسمیت داد، او دوباره بعد از هزار سال کشوری به نام ایران ساخت، ما پیش از اسماعیل، حکومتهای متقارن داشتیم، یعنی در همین ایران همزمان چندین حکومت و سلسله شاهی با هم و در همسایگی هم داشتیم، ایران زمین نداشتیم، سلسلههای متفاوت که همه غیر از سامانی، اشغالگر بودند، و شاه اسماعیل صفوی امپراطوری صفویه در سرزمین ایران در تمام فلات ایران بنیاد نهاد، شاه اسماعیل یک ایرانی، یک ایران پرورده و یک عشق حسینی بود، حالا در آزاد سازی ایران، او و سپاه او در آن روزگار چه کردند، قطعاً زشت و زیبا را با هم دارند، باید در همان ظرف زمان قضاوت کرد. امّا نمیتوان، شاه اسماعیل را پدر ایران بزرگ ندانست، نمیتوان شاه اسماعیل را قهرمان ملّی ندانست، نمیتوان از غیرت ایرانی او چشم پوشید، نمیتوان عشق علوی و عشق حسینی او را نادیده گرفت، نمیتوان از هنر او در بهره گیری از مذهب تشیع و باورهای مذهبی مردم در باز سازی ایران بزرگ که به تشکیل سلسله ی صفوی و سلطنت او هم منجر شد نگفت و ننوشت، و یادمان باشد که چه به نیت خیر و چه به نیت رسیدن به تاج سلطنت، ایران ما، دوباره از برکت نام حسین (ع) ایران شد، ما ایران نداشتیم، ایرانستان داشتیم، ما ایرانیها به امام حسین (ع) خیلی بدهکاریم، در پایان، میگویم که کارهای ناپسندی هم در سلسله صفویه روی داد، شاه سلطان حسین هم داشتند که مملکت بر باد ده شد.
و بقیه ماجراها….. امّا اگر همهی آنها را روی صفحه ترازو بگذاریم، من سنگینی صفحه ترازو را به نفع صفویه میبینیم، خدمات صفویه به ایران زیاد است، شاه عباس صفوی را نباید دست کم گرفت، و برایم جالب تر از همه، غیرت دینی و عشق حسینی و ایران دوستی این جوان سیزده سالهی صفوی آقا اسماعیل است که، بی تردید هر وقت اردبیل میروم، بر مزارش در مجموعه شیخ صفی فاتحه میخوانم، و میگویم که یک ایرانی هستم، بعنوان یک ایرانی و مازندرانی بدهکارش هستم وممنون دار، هم چنان که هر زمان به سمر قند می روم بر سر قبر تیمورحداقل نیم ساعت تمام از طرف مازندران و اجدادم به تیمور نفرینها میکنم ولعنت ها میفرستم.
حسین اسلامی ساروی ۶/۱۰/۹۳
چند نکته قابل تامل در این نوشته وجود داره
1)ایشان فرمودندکه:حالا در ازاد سازی ایران او و سپاهش چه کردند را باید در همان ظرف زمان قضاوت کرد و ایشان زیر پرچم علی و حسین (ع)بودند
2)در سفرنامه کاترینوزنو آمده:دومین باری که اسماعیل به تبریز امد کاری بس ننگین کرد و فرمان داد دوازده تن از زیبا ترین جوانان شهر را به کاخ هشت بهشت آورده و با آنها عمل شنیع انجام داد و سپس از امرای خود خواست تا همین عمل را تکرار کنندو بسیاری از مردم تبریز را قتل عام کرده و زنان آبستن را شکم دریدند
3)آیا شما فرقی بین این جنایات و اعمال تیمور میدهید
4)به صرف اینکه برای رسیدن به مقاصد شوم خود نام علی و حسین (ع) را دستاویز کرده اینگونه ساده لوحانه رحمت به روحش میفرستید و بر مزارش فاتحه میدهید