فتح الله آملی :
با سرد شدن هوا، هوای تهران به مرز آلودگیهای غیراستاندارد رسید. بحث آلودگی هوای این کلانشهر مدتی است که به مناقشهای کاملاً حزبی تبدیل شده است. آلودگی هوای ناشی از توزیع بنزین آلوده پتروشیمیها، و آلودگی هوای ناشی از توزیع بنزین وارداتی که استانداردهای لازم را ندارد و آلودگیاش کمتر از بنزین تولید داخلی نیست. و…
در میان این دعوای حزبی اما این شهر هر روز آلودهتـر میشود و علل اصلی این آلودگی در غبار حاصل از این دعوای جناحی گم میشود. واقعیت این است که تهران به عنوان پایتخت ایران اسلامی به یک ناجی نیازمند است و یا بهتر است بگوییم به یک منجی تا اراده و صداقت و وجدان بیداری برای نجات آن داشته باشد. مادر دلسوزی که برایش دل بسوزاند و آنرا به مثابه آهوی خوشگوشتی به حساب نیاورد که میتوان هر روز بخشی از گوشت آنرا کند و کباب کرد و یا معدن طلایی که هر ساعت بشود تکهای از آنرا برید و فروخت و آنرا رفتهرفته به تکه کوه سنگی بیخاصیتی بدل کرد.
این شهر که خوشبختانه یا متأسفانه به صورت الگویی برای اداره تمام شهرهای بزرگ و حتی کوچک کشور بدل شده است معلم و راهنمای بدی هم برای توسعه و هم برای معماری و شهرسازی و هم برای رفتار اجتماعی و شهرنشینی در کشور است و مشکل آن فقط آلودگی هوا نیست. مشکل آن بیش و پیش از هر چیز دیگر از بین رفتن حقوق شهروندی است که با این نوع رفتار شهروندان یک شهر را از حقوق مسلّم خود محروم میکند. حقوق مسلّمی همچون داشتن فضایی برای رفت و آمد. داشتن آرامشی برای زندگی، داشتن حقی برای سکوت. داشتن رفتاری سالم و بِهَنجار بین شهروندانش و داشتن فرصتی برای مهرورزیدن و آشتیکردن و به همدیگر رحم آوردن و مهمتر از همه حراست از اخلاق و اخلاقیبودن. و البته داشتن هوایی سالم برای نفس کشیدن و فضاهای سبزی برای دیدن پرنده و درخت و جویبار و چمن و گل.
اینکه اداره شهر را با این سازوکار معیوب از یک شورا بخواهیم که به جای آنکه نماینده شهر و حفظ حقوق شهروندانش و بیش از همه مدعی خود شهر و سرمایههای ذیقیمت آن باشد شورای شهرداری و به نوعی زیر نفوذ شهرداری است به جایی نمیرسیم.
اینکه شهر را منفعتطلبی و سودجویی و سرمایهسالاران و صاحبان قدرت و نفوذ، عرصهای برای یکهتازی و منفعتطلبی خود کنند و هر روز آنرا شلوغتر و بیضابطهتر و ناهماهنگتر از قبل ببینیم، دردی از ما دوا نخواهد کرد. اینکه اجازه دهیم شهر و مردمانش وجه المصالحه اهالی سیاست و یا مدعیان چپ و راست گردد و هر روز ناآرامتر از گذشته شود علاج درد مردمانش نیست. اگر امروز برای آن فکری نکنیم فردا حسرت آنرا خواهیم خورد.
سازوکار اداره این کلانشهر و به تبع آن سایر کلانشهرها باید عوض شود بهخصوص در مورد تهران باید بپذیریم که سپردن مقدّرات آن به دست یک شورا (با همه احترامی که برای اعضای محترم آن قائلیم) یک بیتدبیری محض است. تصمیمگیری در مورد این کلانشهر و نیز اداره شهرداری و شهردار باید در ردیف حکمرانی صورت گیرد و به حاکمیت سپرده شود، باید حتماً در مقوله امور مهم و کلان و تصمیمگیریهای کلان و در محدوده حکمرانی دیده شود تا به این مسابقه پرشتاب و نفسگیر سرمایهاندوزی و سرمایهسالاری در شهر پایان داده شود.
تا زمانی که زاد و ولد سرمایه و نیز قدرت جذب و تکثیر سرمایه در این شهر با فروش تراکم و تراکم اضافه (که تازگی صورت قانونی هم پیدا کرده)، فروش تراکم تجاری، رشد مراکز تجاری و اداری و انواع و اقسام «…مال»، تغییر کاربری و ساخت مجتمعهای تجاری و اداری چندین طبقه در مناطق گران شهر با از بین بردن درختان و تغییر کاربری زمینها و ساخت و ساز حتی در ارتفاعات و مناطق ممنوع و… به این شکل و شمایل ادامه دارد، داشتن انتظار توزیع عادلانه ثروت، سرمایهگذاری در مناطق محروم، جلوگیری از رشد و گسترش بیرویّه شهر، توقف هجوم تمام مراکز اداری و تجاری و بیمارستانی و متخصصان و سرمایهداران و نخبگان به این کلانشهر و چند کلانشهر دیگر، توزیع مناسب جمعیت و امکانات، دستیابی به توسعه متناسب و بهنجار و انتظاراتی از این دست ناممکن است. و در کنار آن، داشتن توقع برای رفع مشکل ترافیک، کمبود فضای سبز، کمبود پارکینگ و بدتر از همه رفع مشکل آلودگی هوا و صیانت از حقوق شهروندی و حفظ حقوق شهروندان انتظاری بیهوده است.
برای آنکه بهتر و بیشتر دریابیم در این کلانشهر چه خبر است کافی است در همین بازار کساد ساخت و ساز، به مناطق بالای شهر و برجهایی که در حال ساخت است و به گودبرداریهای عمیق در خانهباغهایی که تا چند سال پیش کلی درخت و کلی گنجشک داشتند، و به آگهیهای متنوع «…مال»ها و مجتمعهای چشمنواز و گران در اندازههای بزرگ در صفحات گران روزنامهها نظری بیندازید. و البته به صدها و هزاران شعبه بانک و دفاتر فروش برج و بیمارستانهای خصوصی تازه در مناطق اعیاننشین و… آنوقت به این نکته بیندیشید که چگونه میتوان در مقابل این سیل منفعتطلبی و سرمایهسالاری ایستاد. همة اینها نقد شهرداری و شورا و نیز نادیده گرفتن زحمات زحمتکشانی که در این مجموعه خدمت میکنند نیست. بحث بر سر «نحوة» ادارة شهر است که با سازوکاری نامتناسب و غیرمنطقی، هزینههای رو به تزاید خویش را با توسل به ابزارهایی غلط تأمین میکند.