دو هفته بعد از شهادتش، از سنقر کلیایی کردستان به ما اطلاع دادند، تکه‌ای از هواپیمای شهید خلعتبری در محل در‌گیری هوایی پیدا شده است. ما خودمان را به آنجا رساندیم. صحنه‌ای عجیب بود. آنچه پیدا شده بود کلاه شهید بود که سر ایشان داخل کلاه قرار داشت.
شهید مازنی که دومزار دارد

به گزارش جهان به نقل از رزمندگان شمال ، سرتیپ دوم خلبان سیاوش مشیری از همرزمان  شهيد حسين خلعتبري نقل می کند: او از امراي بزرگ و افرادي بود كه همواره مي‌گفت: «مادامي كه نيروهاي دشمن در خاك كشور من هستند، استراحت و گوشه‌نشيني را بر خود حرام مي‌دانم و اگر ذره‌اي از خاك كشورم به پوتين سرباز دشمن چسبيده باشد، آن را با خونم در وطنم مي‌شويم و نمي‌گذارم كه حتي ذره‌اي از خاك پاك وطنم را با خود ببرند.»
من با حسين خلعتبري در يك ساختمان همسايه بوديم. انساني بشاش بود و از دوستان شهيد عباس دوران. چند روزي مي‌شد كه حسين حال غريبي داشت، گرفته بود. از او پرسيدم، حسين جان چيزي شده‌؟ در حالي كه بغض كرده بود، با شعر گفت: «ياران همه رفتند و…»
من هم گفتم: «ياران همه هستند، چرا مي‌گويي همه رفتند‌؟» او از دوستاني كه شهيد شده بودند، چون شهيد عباس دوران، شهيد مفتخري و… نام برد.  گفتم: «حسين جان بعضي‌ها مي‌روند و بعضي‌ها مي‌مانند، مهم عهدي است كه با خدايمان بسته‌ايم و ايستادگي بر عهد است.» حسين گفت: «من كه عهد بستم هيچ، عهدم را صد قفله هم كرده‌ام. خيلي اصرار دارم بر عهد خودم.»
خيلي با شور و احساس بود. هميشه هم مي‌گفت: «‌كاش من در عاشورا بودم و در ركاب امام حسين(ع)‌ شهيد مي‌شدم.»   هميشه هم مي‌گفت: «اگر روزي شهيد شدم من را روي مرتفع‌ترين قله‌ها دفن كنيد تا چشمي باشم براي مراقبت از مرزهاي كشورم.»
يك روز يكي از دوستان به من گفت: «حسين ديشب سه سوار را خواب ديده كه يكي از آنها حضرت ابالفضل(ع)‌ بوده و به ايشان اشاره كرده است كه بيا!»
حسين حال واحوال عجيبي داشت. خيلي بي‌تاب شده بود. دو هفته بعد مجدد همان خواب را مي‌بيند.  در آخرين عملياتش، در نبرد هوايي با دو فروند هواپيماي ميگ 23، يكي از ميگ‌ها را مورد هدف قرار داده و منهدم مي‌كند و نهايتاً مورد هدف ميگ ديگر قرار مي‌گيرد و با اصابت موشك به شهادت مي‌رسد.
وقتي حسين از هواپيما پرتاب شد و پيكرش را ديدم، سر در بدن نداشت.
پيكر شهيد حسين خلعتبري با شور و حال خاصي در پايگاه شكاري همدان تشييع شد و براي خاك‌سپاري به تنكابل فرستاده شد.
دو هفته بعد از شهادتش، از سنقر كليايي كردستان به ما اطلاع دادند، تكه‌اي از هواپيماي شهيد خلعتبري در محل در‌گيري هوايي پيدا شده است. ما خودمان را به آنجا رسانديم. صحنه‌اي عجيب بود. آنچه پيدا شده بود كلاه شهيد حسين خلعتبري بود كه سر ايشان داخل كلاه قرار داشت. آري سر در داخل كلاه بود.
استفتا كرديم و به ما گفته شد تا سر را به پيكر ملحق كنيم. اما وقتي خواستيم سر را بگيريم، مردم آنجا اجازه ندادند و گفتند: ‌اين سر بايد در همين جا دفن بشود.  براي همين بارگاهي برايش درست كردند. در حال حاضر شهيد حسين خلعتبري دو مزار دارد؛ يكي در سنقر كردستان و ديگري در تنكابل.  حسين همانطور كه همواره حسرت مي‌خورد و آرزو داشت به شهادت رسيد و چون اربابش حسين (ع) بي‌سر به محضر معبودش پرگشود.

One thought on “شهید مازنی که دومزار دارد”
  1. واقعا نمی شه در مقابل این همه رشادت و از خودگذشتی سر تعظیم خم نکرد ، اقسوس و صد افسوس برا ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *