با حکومت قاجار استعمار توانست قاجار و حکومت آن را به طرف اشرافیت ببرد، اشرافیت ولخرجی که باید پولش تامین می شد.
پروفسور فرامرز رفیع پور گفت: کار نکردن و ولخرجی از ویژگیهای نمایان بچه پولداری ملی در اقتصاد ایران است.
پروفسور فرامرز رفیع پور به تبیین اصطلاح «بچه پولداری ملی» پرداخت و در ادامه گفت: مثال مقایسه نروژ با ایران بیشتر به درک مسئله کمک میکند. هر کشور اروپایی از جمله نروژ بسترهای مناسب اقتصاد را دارند و مجموعه نهادهای اقتصادی، اجتماعی ، علمی و غیره همه مبتنی بر یک اقتصاد کارا هستند. آموزش در مدارس و تمام شئون جامعه نیز همین طور است. ولی در جامعه ایران این گونه برنامه ریزی نشده چون از قرن 19 به کشور شبه مستعمره تبدیل شدیم، ولی تا آن موقع وضعیت اقتصادی خوبی داشتیم.
وی افزود : در بخش صنعت بازار را به صورت مرکز دایرهای مثل بازارهای تهران، تبریز، اصفهان و کاشان داشتیم. بازار مرکز فروش بوده و در اطراف آن با فواصل مختلف کالا تولید شده و به مرحله فروش می رسید. یک تاجر و تولید کننده تمام زنجیره تولید را از تولید تا فروش زیر نظر داشته است.
این استاد دانشگاه گفت : چیزی که تولید میشد، مورد نیاز مردم بوده و بنابراین اقتصاد کشور پیشرفت داشت. با حکومت قاجار استعمار توانست قاجار و حکومت آن را به طرف اشرافیت ببرد، اشرافیت ولخرجی که باید پولش تامین می شد. از افراد مختلف در راس همه از جمله تجار مالیات گرفته می شد، با تعداد زیادی از تجار با شیوه استبداد کامل برخورد شد و حتی برخی از آن ها کشته شدند.
پروفسور رفیع پور ادامه داد : وقتی حکومت توسط استعمار به اشرافیت و استبداد ترغیب و تشویق شد ، جان و مال تجار در خطر بود. اینجا استعمار به عنوان یک حامی وارد شد و به تجار گفت جان و مال شما را نجات میدهم، اما شما از زنجیره تولید چشم پوشی کرده و مصنوعات و تولیدات مرا به فروش برسان. از آن زمان ما یک اقتصاد وارداتی در بخش صنعتی داشتیم، چه برسد به کشاورزی؛ حکومت به فکر مردم نبود، اگر حکومت ما مردمی و به فکر اقتصاد و خدمت به مردم بود، آن وقت وضعیت متفاوت می شد.
وی تصریح کرد: در تحقیقات 68 پروفسور ادوارد مولر اقتصاد ایران با کره جنوبی هم سطح بوده و آن را قابل مقایسه می دانستند و در حقیقت تنها تفاوت اقتصاد ایران و کره همین استبداد و نابرابری بود. این استبداد باعث شد، تجار به آن طرف رفته و پیامدهای متعددی نیز به دنبال داشت. از آن زمان ما دیگر اقتصاد تجارتی و واسطه ای داریم و فقط دنبال واردات و ارائه آن به مردم هستیم.
این جامعه شناس گفت : برای رونق واردات چون می دانستند مردم عام از ثروتمندان الگو برداری می کنند، در ابتدای کار ثروتمندان را به کالاهای وارداتی و خارجی مزین کردند و بعد این مسئله در جامعه رونق پیدا کرد. ما حتما به ثروتمندان احتیاج داریم و اقتصاد بدون سرمایه نمی شود. کشاورزی ما در گذشته یک نظام دهقانی ارباب و رعیتی بوده؛ ارباب و رعیت هر دو در روستا زندگی می کردند. این وضعیت از جهتی که هر دو قشر در شرایط مشابهی مانند سرما، زلزله سیل در کنار هم بودند، مثبت بود. اما رعیت زندگی بسیار دشواری داشت و ارباب به نسبت در رفاه بود، البته کشاورز در این حالت کارکرد داشت.
رفیع پور گفت : وقتی که شهرها به وجود آمدند خان ها و اربابان از روستا به شهر آمدند و ارتباطشان قطع شد. سالیانه و یا ماهیانه مباشر به آن ها پول پرداخت می کرد. این پرداخت پول مال الاجاره گفته می شود که در زبان فرانسه به آن رانت می گویند.از آن زمان فرهنگ رانت خواری در جامعه ایران رشد پیدا کرده و از قشر بالای اربابان به پایین اشاعه پیدا می کرد.
این جامعه شناس گفت : در این حالت رعیت باید زحمت می کشید و ارباب لذت می برد. همه عناصر منفی به رعیت برمی گشت، بنابراین در ذهن رعیت زندگی ایده آل زندگی اربابی و عیش و نوش بود. از آن زمان در اذهان ایران چون فرهنگ اربابی، اشرافی و رانت خوار در کل جامعه گسترش پیدا کرد، رعیت کار می کرد و زجر می کشید و مردم به این نتیجه رسیدند که نابرده رنج هم گنج میسر می شود و در نتیجه کار کردن بد شده و ارزش کار در ایران پایین آمد.
رفیع پور اظهار داشت : در فرهنگ بچه پولداری این نوع رفتار یک فرهنگ مصرفی و پر تکلف است که کالای خارجی را گرفته و به نمایش می گذارد و مصرف می کند. استعمار برای این چنین دولتی نقشه کشیده است. شاعر، این دولت را در این بیت شعر معرفی میکند : آلت اسکاف پیش برزگر / پیش سگ که استخوان در پیش خر ، استعمار برای دولت بچه پولداری ملی نقشه کشیده که کارمندان دولت باید درآمدشان کم باشد، اما هزینه های زندگی باید بالا باشد. ولخرجی در دکوراسیون، ماشین و میز و صندلی باید تبدیل به یک رفتار شود. در دولت بچه پولداری ملی کارامدی معنی ندارد ، در نهایت دولت بچه پولداری ملی ، به جمهوری پسر خاله تبدیل می شود .
وی افزود : در حقیقت صاحب درآمد شدن باید بین وزارتخانه ها به رقابت گذاشته شود. دیگر سیستم به دنبال کار و کارآمدی نیست و فقط به دنبال جذب سرمایه خودش است. این مسئله ریشه فرهنگی دارد که ما در ایران از زمان های گذشته فرهنگ ایلیاتی داشتیم. این فرهنگ ایلیاتی در ایران مدرن هم همچنان فعال است.
وی با اشاره به اینکه هویت مهمترین عنصری است که یک کشور به ان نیاز دارد گفت : نروژ از ابتدا ساختار تولید را داشت و ساختارهای فرهنگی آن ها مطلقا ارباب و رعیتی نبود. یک نکته مهم که برای ادامه حکومت هر کشوری لازم است، تفاوت کم میان فقیر و غنی است. درست است که برای اقتصاد کشور به سرمایه دار نیاز داریم، اما فاصله بین فقیر و غنی باید کم باشد. در شهرهای اسکاندیناوی کمترین فاصله میان فقیر و ثروتمند وجود دارد. مهمترین عنصری که یک کشور نیاز دارد، هویت ملی است.