شبکه «من و تو» این روزها دست و پا میزند تا از اتفاقات اخیر در خصوص اسیدپاشی و اعدام ریحانه جباری به جرم قتل، چیزی عایدش شود و در قسمتهای مختلف برنامههای خود، همه را بیربط و با ربط به اسیدپاشی در ایران ربط میدهد و در این بین دلی هم برای قصاص اسیدپاشها میسوزاند!
شبکه «من و تو» این روزها دست و پا میزند تا از اتفاقات اخیر در خصوص اسیدپاشی و اعدام ریحانه جباری به جرم قتل، چیزی عایدش شود و در قسمتهای مختلف برنامههای خود -از «من و تو پلاس» و بخشهای خبری گرفته تا برنامه موزیک همه را بیربط و با ربط به اسیدپاشی در ایران ربط میدهد و در این بین دلی هم برای قصاص اسیدپاشها می سوزاند که قصاص کار مناسبی نیست!
متاسفانه شبکه معاند من و تو این روزها آمار نادرستی در خصوص تعداد اسیدپاشها به مخاطبان خود میدهد و با تشویش اذهان عمومی بیرحمانه اعلام میکند که حتی یک نفر در ایران به این دلیل کشته شده است. اینکه این شبکه چه بودجههایی برای تبلیغات منفی علیه ایران میگیرد بر کسی پوشیده نیست اما آگاهی هموطنانمان در این خصوص بسیار مهم است. در لابهلای برنامههای من و تو به وضوح میتوان تناقض و دوگانگی را دید فقط باید آگاهی کافی را داشت. البته این آگاهی جز با اطلاعرسانی صحیح مسئولان و رسانههای داخلی میسر نخواهد شد.
سردار محمدرضا نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین، سوم آبان در یادواره شهدای شهرستان ملارد گفته بود اگر حکم قصاص اسیدپاشی اجرا میشد کسی جرأت ارتکاب این جنایت را پیدا نمیکرد.
این هفته شبکه من تو در بخشهای مختلف خبری صحبتهای سردار نقدی ریاست سازمان بسیج مستضعفین را در خصوص قصاص اسیدپاشها نقد کرد. البته نقدی در کار نبود، دوگانگی بود که من و تو از یک طرف قصاص و اعدام اسیدپاشها را نفی میکرد و از طرفی بانوان این حادثه را آزادیخواهانی معرفی میکرد که به جرم روشنفکری و حق انتخاب قربانی این اسیدپاشی شدهاند و در آخر همه اینها را به این ربط میداد که چادر چیز خوبی نیست و همه حق انتخاب دارند!
شبکههای معاند این روزها از شایعات بیشترین سوء استفاده را میکنند، مگر نه اینکه آمنه بهرامی این روزها پشیمان است از اینکه چرا حکم قصاص اسیدپاش خود را اجرا نکرده است! بله آمنه پشیمان است برای اینکه اگر این حکم اجرا میشد دیگر کسی جرأت این کار نداشت.
اما شبکه من وتو و خیلی از شبکههای ماهوارهای دیگر حتی خود نمیدانند چطور انتقاد کنند زیرا همه این شبکهها همه چیز را به دین و مذهب ربط میدهند، انگار دیگر کشورهای جهان گل و بلبل هست و هیچ اتفاقی رخ نمیدهد و فقط ایران درگیر اسیدپاشها و … است. البته اگر نگاهی به آمار سازمان بهداشت جهانی در خصوص آمار تجاوز به زنان و دختران در اروپا و آمریکا بیندازیم متوجه میشویم که من و تو و بی.بی.سی و … باید برای پولهای کلانی که از سردمداران خود میگیرند خوب کار کنند و هر چیز مثل کنسرت کیتارو در ایران را به اسیدپاشی ربط دهند و امنیت!
بدحجابی یا بیحجابی؟ مسأله این نیست!
واقعیت است که در سالهای اخیر جامعه ما درگیر رابطههای خارج از چارچوب ازدواج، خانههای مجردی، افزایش طلاق، کلاهبرداریهای کلان مالی و وضعیت بد اجتماعی در حوزههای گستردهای شده است. هیچ کارشناس، مسئول و حتی توده مردم هم این آسیبها را نمیتوانند انکارکنند و همه اذعان دارند که ما داریم به کدام سو و چرا کج میرویم!
از اختلافات خانوادگی، مسائل عشقی، تسویه حسابهای مالی، خصومتهای شخصی و غیره … که بگذریم، این نکته ذهن را درگیر میکند که چرا اکثر اسیدپاشیها در ایران و بیشتر نقاط جهان روی زنان اتفاق میافتد.
زنان این قشر آسیب پذیر در همه جای دنیا با وجود همه کمپینهای حمایتی و شعارهای پرطمطراق فمنیستها، متاسفانه با آسیبهای فراوانی مواجه هستند و این آسیبها به کشور، قوم و مذهب کاری ندارد. زن فینفسه لطیف و زیباست و ناخودآگاه مورد آسیب قرار میگیرد. در این جستار بحث ما مربوط به زن باحجاب و بدحجاب ایرانی نیست کل زنان در این عالم هستنی است.
موجودی که خدا از او به عنوان «ریحانه آفرینش» یاد می کند و اگر در قرآن و بسیاری از احادیث و روایات تشیع و تسنن تاکید بر حفظ زنان از جنبههای مختلف است، دلیل بر این زیبایی و خلقت ظریف خداست. وگرنه تمامی انسان ها برابرند و هیچ یک بر دیگری برتری ندارد.
حالا با توجه به شرایط پیش آمده در چند روز اخیر در کشور بسیاری از شانتاژهای رسانههای معاند به این سمت بود که امر به معروف و نهی از منکر در ایران با خشونت پیگیری میشود و زنان بدحجاب قربانی خشم مردان خشکمذهب و خانوادههای آنان شدهاند در صورتی که با نگاهی به چهار قربانی این حوادث در مییابیم که این افراد هیچ کدام شاخصههای مطرح شده از سوی این رسانهها را ندارند و فقط قربانی شدهاند؛ قربانی کسانی که دچار اختلال شخصیتی یا افراد «آنتی سوشیال» در جامعه هستند.
روابط آزاد و پدیده شوم «ازدواج سفید»
در چند سال اخیر، روابط آزاد و خارج از ازدواج دختران و پسران و به وجود آمدن پدیده شوم «ازدواج سفید»، عدم تعهد همسران به یکدیگر و ایجاد مثلثهای عشقی در خانواده و مشکلات اقتصادی افراد بسیاری را از دایره آرامش خارج کرده و افراد با توجه به واخوردگی های به وجود آمده از این اتفاقات سعی در انتقام جویی هستند.
حال این انتقامجویی به چه قیمتی تمام شود؛ برای کسی مهم نیست و فقط فرد مهم است.
البته ناگفته نماند که انواع و اقسام فیلمهای بیمحتوای ماهوارهای بر این قضیه صحه گذاشتهاند وقتی که در سریال ترکزبان «حریم سلطان» تمامی شخصیتها به دنبال انتقامجویی و کامجویی هستند تا به قدرت نزدیکتر شوند یا در سریال بیمحتوای دیگری به نام «روزی روزگاری» پدر خانواده با چهار فرزند به دنبال دختر جوانی است و به خانواده خیانت میکند و هم او و هم فرزندانش به دنبال انتقامجویی با روشهای مختلف هستند یا در سریال دیگری به نام «فاطما گل» دختری، قربانی تجاوز سه جوان می شود و خانواده او را ترد میکنند و … در همه این سریالها که به بسیاری از خانههای خانوادههای ایرانی رخنهکرده است، حس انتقام جویی، نفرت، برتری جویی نسبت به دیگران موج میزند و در تمام آنها نشان میدهد که اگر فرد آسیب دیده خود انتقام نگیرد هیچ کس ناجی او نیست پس باید دست به کار شود و فقط خود او میتواند ناجی خودش باشد. در تمام این سریالها خبری از داشتن ایمان، توکل، حمایت و انسانیت نیست و همه افراد به دنبال اثبات خود هستند. این مثالها مبنی بر این نیست که اسیدپاشها قربانی اتفاقی هستند و خود به دنبال انتقاماند نه اینها مثالهایی از یک زنگ خطر صحبت میکند. و نگاه به افراد بیثباتی دارد که بر اثر اختلال شخصیت و تربیتهای نادرست و خالی از دین گناهکار و بیگناه را قربانی حدس و گمانهای خود میکنند و جامعه را دچار التهاب میکنند.
البته بدون رودربایستی باید اذعان کرد جامعه ما هم تا حدودی به این سریالهای ترکی شبیه شده است و باید فکری کرد. راستی تفاوت یک جامعه دینی با یک جامعه سکولار در چیست؟!