هراز نیوز : علیرضا تقی پور از سال 1362 تا 1368 به مدت 6 سال فر ماندار شهرستان آمل بود در گفتگویی اختصاصی از او خواستیم تا چند تا از خاطرات کمتر شنیده شده اش را بیان کند در ادامه خاطرات تقی پور را می خوانیم .

گفتگو مریم اکبر پور هراز نیوز

عکس / محمد لطفی

علیرضا تقی پور

1- یا خودت را جرثقیل می کنم یا کاری می کنم جرثقیل راه بیافتد

ساعت 12 شب بچه های کمیته انقلاب آمدند به فرمانداری گفتند در جاده هراز درتونلی در آمل که در بین راننده ها به تونل شاشی (به خاطر چکه کردن آب از آن ) معروف است یک ماشین تانکر تصادف کرده با یک کامیون  که جنازه ی شهدا را می آورد و شهدای لشکر 25 کربلا که در یکی از عملیاتها به شهادت رسیدند داخل کامیون بوده و پای راننده کامیون قطع شده و تونل نیز بسته شده است .

 هر چقدر اینها تلاش می کردند و ژاندامری به پلیس راه می گوید بیایید جاده را باز کنید می گویند راننده چرثقیل مرخصی است و نمی توانیم جاده را باز کنیم ،به من گفتند و من زنگ زدم به یه سروان که اسمش را نمی آورم گفتم :جاده را باز کنید گفت:راننده چرثقیل نیست ، به او گفتم یا خودت را چرثقیل می کنم و یا کاری می کنی که چرثقیل راه بیافتد.

با تهدید من او رفت و گشت و سوییچ را پیدا کرد گفتم خودت باید بنشینی ایشون رو نشوندم و بچه های کمیته پشت سر ما و اومدیم تقریبا نزدیک 2 کیلومتر به طرف آمل و یک کیلومتر به طرف تهران ترافیک شده به خاطر این تصادف به طوری که پیکر این شهدا وسط تونل ریخته شدند اول جنازه شهدا را برداشتیم که چند تا سوخته شده بود و چندتا هم پیکرشان تکه تکه شده بود و تا نزدیک صبح کار جدا کردن ماشین ها طول کشید و اذان صبح شده بود همانجا نماز صبح را خواندیم و از مردم عذر خواهی کردیم و راه افتادیم.

2- ابوالفضل علمدار  تو فرماندار رو بردار 

یک خاطره مربوط به دفن زباله در آمل بود که  هنوز هم مشکل داریم در آن موقع زباله ها را در رودخانه می ریختند بالا خره یک جلسه گذاشتیم با مسئولین بهداشت و محیط زیست و آنها گفتند در نزدیک رزکه منطقه ای وجود دارد که این زباله ها را لایه به لایه دفن کنیم بعد ده سال که به صورت کود در آمده از آنها استفاده کنیم ما یک درگیری با یک آقایی داشتیم که این آقا دختران 13 و 14 ساله ی شهر را به عقد افغانیها در می آورد مادر شورای تامین تصمیم به بستن محضر این آقا گرفتیم  این آقا رفت  اهالی آن منطقه را تحریک کرد که اگر زباله در این منطقه دفن شود چه می شود و چه می شود و چه…

روزی ما به آن منطقه رفتیم و دیدیم که اهالی شعار می دهند ابالفضل علمدار    تو فرماندارو بردار ما هم به داخل جمع آنها رفتیم با آنها گفتیم ابالفضل علمدار    تو فرماندارو بردار.

هراز نیوز :حالا آن سال کارتان انجام شد؟

نه هنوزهم مشکل زباله درآمل حل نشد.

3- هر کسی جبهه نمی رود 22 هراز تومان پول بدهد 

یک خاطره از طرح پشتیبانی جبهه و جنگ هم عرض کنم که یکی از شهرهای بسیار موفق  در جنگ شهر آمل  بود هم از نظر اعزام نیرو به جبهه و هم از نظر پشتیبانی، زمانی که دعوت به نیرو می شد ما با بچه های سپاه بسیج می شدیم و فرا خوان می کردیم در روستاها و مردم واقعا استقبال می کردند  و پول زیادی هم می دادند آقای نخست وزیر آن موقع مطرح کرده بود که جبهه ها به گونه ای به کمک های مردمی و نیرو ها که اگر کسی نمی تواند در جبهه حضور پیدا کند 22 هزار تومان پول دهد دقیقا این مبلغ یادم مانده خب در سال63 این مبلغ بسیار زیاد بود این بود که تصمیم گرفتیم پولدارهای آمل را دعوت کنیم در سالن شهرداری و چندتا اتوبوس هم بگذاریم دم در شهرداری برای اعزام به جبهه و در سالن اعلام کنیم یا 22 هزار تومان پول یا باید بروید به جبهه ،خلاصه این ترفندی بود برای جذب کمک های مردمی، در اون روز پول بسیار بسیار زیادی جمع شد و یکی از سرما یه دارای آمل اومد کنارم و گفت من یک چک می نویسم و گفتم باشه بدید به مسئول این بخش که در آن زمان آقای زارع بود آدمی با سرمایه میلیاردی چکی به مبلغ 2 هزار تومان نوشت  مبلغ چک را به من نشان دادند به فرمانده ی سپاه آن موقع آقای احمد زاده بود گفتم یقه این آقا را بگیرید و ببرید جبهه ، مرد سرمایه دار  نشست و گریه کرد و گفت نه پول دارم و نه جبهه می روم گفتم نه باید به جبهه بروید بالاخره چند نفر واسطه شدند ایشون از 22 هزار تومان ده هزار تومان دا د.

 در ان زمان بین  ادرات کل و فرمانداران در کشور فرمانداری آمل از نظر پشتیبانی جنگ رتبه ی اول را آورد که همه از عنایات پروردگار بود و البته آمل مردم خیری بسیاری داشت که قلبا کمک کردند .

4- علامه حسن زاده گفت : فقط این دو نفر مشتاق دیدار ما بودند 

یک خاطره هم ازعلامه  حسن زاده آملی عرض کنم: زمانی که به تهران رفتم مشاور فرهنگی  بنیاد و آقای رفیق دوست بودم ایشون به من گفتند: شما که رابطه تان با آقا خوب است یه وقتی از آقا بگیرید تا مدیران بنیاد مستضعفان بیایند خدمت آقا،منم به خدمت ایشان رسیدم و ایشان چهارشنبه بعد از ظهر ساعت شش به من وقت دادند گفتم :حضرت آقا اینها می خواهند با خانمهاشان بیایند فرمودند خودشان بیایند و خانمها ممنوع است ،گفتم :آقاجان اینها محرمشان هستند گفتند : ببین پسرجان مطالعه می کردم زندگی حضرت موسی را فرعون می  خواست حضرت موسی را به زمین بزند یکی از مشاورین به او گفت یک دختر زیبا را انتخاب کن به سوی حضرت موسی بفرست  حضرت موسی را بغل بزند بعد جیغ بزند و بعد اطرافیان  و فرعونیان آنجا جمع می شوند  بالاخره موسی را به زمین می زنیم فرعون این کار را کرد ولی تا این دختر به سمت حضرت آمد   به اذن خدا  دختر  به تته پته افتاد و یهو فریاد زد که به من دستور دادند تا این کار را بکنم که فرعون دستور داد بکشند آن زن را ،حالا من که حضرت موسی نیستم حالا اگر یکی از این خانمها بیاید مثلا دستم را ببوسد و یکی عکسی بگیرد چکار کنم.

گفتم حاج آقا به شما قول می دهم به شما نزدیک نشوند گفتند نه در قم در زمان شاه یک طلبه داشت زیارتنامه می خواند و یهو یک خانمی آمد و دستش را در دست او گذاشت و نیروهای شاه تا می توانستند او را کتک ئزدند.

بالاخره ما رفتیم پیش دوستان و گفتیم آقا فرمودند فقط خودتان بیایید ،حدود 40 نفر به راه افتادیم و وقتی ساعت شش رسیدیم زنگ در را زدم گفتند:کیه؟ گفتم :عبدالله بنده ی خدا گفتند: من نه عبدالله می شناسم نه بنده ی خدا ،چکار داری؟ از اینجا برو تا با چوب جفت پاهایت را نشکاندم

بعضی از این افراد همراه من صدای آقا را از آیفون می شنیدند پرسیدند : مگر شما وقت نگرفته اید ؟ من که خود هم یکه خورده بودم گفتم چرا من وقت گرفتم نمی دانم چرا آقا اینطور با من صحبت می کند، یهو دیدیم آقا با چوب دستیشان و قبا  بودند در را باز  کردند گفت کی به شما گفت بیایید اینجا؟

سلام کردیم و جواب سلامان را داد و گفت: کی به شما گفت بیاین اینجا؟آقای رفیق دوست گفت مگه شما وقت نگرفته بودید گفنم: حالا بگذارید حال حاج آقا خوب شود گفتند :حال خودت باید خوب بشه تویی که مریضی،داد زد از اینجا برید .

انها بندگان خدا راه افتاد آقای مهدوی روحانی  کنارم ایستاده بود که یکی از مدیران بنیاد بود ایشون به خصوصیات آقا آشنا بود قبل از رفتن به داخل ماشین آقا با خنده گفتند  برگردید هیچ کدام غیر از این دو نفر مشتاق دیدار نبودند بعد ما را به باغ برد و این قصه را تعریف کرد شنیده بودم استادی به نام استاد شعرانی در تهران بود که در ریاضیات بسیار دانا بود و برای یادگیری علم ریاضی از قم نزد او رفتم راهم نمی داد تا ظهر پشت در می نشستم ولی باز هم نه ،می گفت شاگرد نمی پذیرم چند بار رفتم و آمدم تا بالاخره یک روز مرا به داخل خواند و گفت حالا فهمیدم تشنه ی علمی و تا پایان عمر ایشان در محضرشان جزبه حالت  دو زانو تلمذ نکردم هر زمان هم که درس تمام می شد و می خواستم دستشان را ببوسم ایشان قبول نمی کردند و من هم یکپارچه آتش برمی گشتم و روزی که ایشان می خواستند پاهایشان را تکان دهند به سرعت رفتم و کف پایشان را بوسیدم و مقداری از آن حرارت کم شد.

علیرضا تقی پور

5 – علامه طباطبایی گفتند :  تفسیر را مدیون خانمم هستم 

حالا یک خاطره از علامه طباطبایی می گویم و بعد هم یک خاطره از آقای جوادی آملی :

در زمان شاه من و یکی از دوستان  من در دماوند که مسئول کانون قرآن است میرفتیم به محضر علامه با پیکان مدل 52 با ایشان می رفتیم به دشت مشا و قدم می زدیم و سوالاتی از ایشان می پرسیدم یک بار پرسیدم خدا چقدر به شما عنایت دارد که این تفسیر بزرگ را نوشتید پاسخ دادند من این را مدیون خانمم هستم و تا این را گفتند دستمالی را از جیبشان در آوردند و شروع کردند به گریه کردن و من هم ناراحت شدم که چرا این سوال را پرسیدم گفتم حاج آقا سوال من بی جا بود گفت نه من به یاد ایشون افتادم چون در نوشتن تفسیر واقعا او کمک می کردند .ومن می نوشتم  یه روزی دوستان آمدند به من گفتند آقا بیایید بروید به کربلا گفتم رفتن به کربلا تذکره می خواهد و ما نداریم و گفتند اگر شما بخواهید می توانید بروید و خانمم یک سینی چای آورد و شروع کرد به گریه که آقا برویم به کربلا و همین که اراده کردم خودم و خانم را در حرم آقا ابا عبدالله دیدم .

6 – آیت اله جوادی آملی :  قبرستان  مدرسه و دانشگاه است 

خانم ایشان ( علامه جوادی آملی ) هم مثل همسر علامه طباطبایی  به دور آقا همانند پروانه ای می گردد و به آقا کمک می کند حضرت آقا روزهای جمعه می رود برای فاتحه خوانی زیارت اهل قبور و می فرمایند قبرستان  مدرسه و دانشگاه است  و می رفتند بر سر قبر حاج آقا علی دماوندی که مربوط به 300 سال قبل بود و شروع می کردند به ذکر گفتن در انجا و همیشه توصیه دارند به اینکه به زیارت اهل قبور و خصوص مزار شهدا را ترک نکنید و فرمودند زراره خدمت امام جعفر صادق رسید و گفت آقا در غیاب امام چه دعایی را بخوانیم گفتند این دعا را بخوانید :

« اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ

اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ

اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي‏‏ »

« خدايا ! خودت را به من بشناسان كه اگر تو را نشناسم، نمي‌توانم نسبت به پيامبرت شناخت پيدا كنم.

خدايا ! پيامبرت را به من بشناسان كه اگر پيامبرت را نشناسم حجت‌ات را نخواهم شناخت.

خدايا ! حجت خودت را به من معرفي كن كه اگر حجتت را نشناسم در دينم گمراه مي‌شوم.»

این دعا در شب اول قبر بسیار به ما کمک میکند .

IMG_5163

24 thoughts on “6 خاطره خواندنی از علیرضا تقی پور فرماندار اسبق آمل”
  1. فرماندار دهه 60 آمل موهاش تازه در حال سفید شدنه ، چه جالب ؟ جوون هم جوونای قدیم !!!!!

  2. شیوه حسنه ای است که سایت “هراز نیوز “در پیش گر فته که افرادی که برای اعتلای نظام تلاش کر ده اند و از خان و مان شان گذشته اند و جان بر کف شب و روز و ساعت اداری و غیر اداری نمی شناختند به ویژه استاد مان جناب آقای تقی پور که در بد ترین شرایط از مجمو عه نظام دفاع کر ده اند قد ر دانی شود و همو بود که با جدیت بخشی از نظام اداری را رهبری کردو هم با تو طئه مخالفان باچ خواه جنگید و هم فر زندان عزیز جبهای نبر درابا حضور همیشگی در جبهه مستظهر و پشتیبان میکردوباحضور در اداره کل اموزش و پر ورش استان و تهران یکه تاز میدان بود ودر تعلیم و تربیت و احیا ئ نفوس مستعده پر کار
    خود به چشم خویش دیده ام که در جبهه های نبرد ااهواز و بستان و شوشتر در مجتمع های آموزشی همکاران فرهنگی حضور می یافت ودر تامین خواسته ها و مشکلاتشان همدلی می کرد و رافع حل معضل و مشکل بود خدا داماد ایشان حسن آقا امیدی را نیز در پناه رحمت واسعه اش قرار دهاد که او نیز در تقوا و بزرگواری ورعایت مسائل شر عیه در عصر خودش کم نظیر بود که متاسفانه با کم مهری سیاسی واقع شد و مورد جفای بسیار قرار گرفت .
    روش بسیار نامطلوبی در برخی از نظام های اداری مشهود است که چون فر دی به هر علتی خارج از باند سیاسی آنها باشد آنجنان هجمه ای بر او وارد می سازند که دیگر رغبت کار و جهاد در مجموعه نظام اداری را نداشته باشد و این افتراق ملی یقینا” به نفع نظام نخواهد بود به قول حضرت علامه حسن زاده آملی که همشیه در پایان درسش می فر مود :
    بزرگش نخوانند اهل خرد ++که نام بزرگان به زشتی برد

  3. بسمه تعالی
    الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى‏ أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْديهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (یس 65)
    آقای فرماندار سابق، لازم نیست سوء مدیریت خود در دفن زباله بین روستاهای هلومسر ، محمد آباد و رزکه (داخل جنگل -نزدیک پمپ بنزین محمد آباد و نزدیک بستر رودخانه هراز )و در نتیجه اعتراض مردم و کشته شدن یک زن بیگناه روستایی که فدای دفاع از محیط زیست شده را به گردن آقای محضر دار بگذارید. آقای فرماندار یقین بدان نزد خداوند متعال، کشتن و زدن مردم مظلوم و بیگناه روستایی با این توجیهات خریداری ندارد. کاش این زخم کهنه را باز نمی کردید. ولی دعای مردم مستجاب شد و حضرت ابوالفضل، فرماندار … را برداشت. آقای فرماندار، شعار مردم در پی قتل و ضرب و جرح مردم و یورش به این روستاها بود. فکر کنم جناب استاد صلواتی که از اهالی همین منطقه هستند از این دسته گلی که آقای فرماندار به آب دادند خبر دارند. بعید است سایت وزین هراز نیوز از این جریان بی اطلاع باشد. البته مدیریت دیکتاتورمابه جناب فرماندار در همین گفتگوی کوتاه اختصاصی نیز به خوب نمود دارد. خداوند عاقبت همه ما را ختم به خیر گرداند. برای شادی روح خانم حدیقه م. از روستای هلومسر که ….. و از یک فاجعه بزرگ محیط زیستی جلوگیری کرد صلوات. آقای فرماندار سابق، نام این شهیده را به خاطر داشته باش. به قول یکی از همین روستائیان این خانم شهیده واقعی است. همین قدر بدانیم فاجعه محیط زیستی که در منطقه امارت (دپوی زباله نزدیک آمولو) اتفاق افتاد قرار بود با مدیریت آقای تقی پور در ده تا پانزده کیلومتری آمل اتفاق بیافتد.

  4. خواهر خوبم اکبر زاده استاد شعرانی درست است که حضرت علامهّ در مناقبش حرفها و نکته های نغز بسیار دارند و جضرت علامه ا شعرانی معلم مستقیم حضرت آقا بودند که از جام وجودش شرابا”طهورا نوشیدند آنچنان به کمال وجودی رسیده اند که عالمی شیدایی اویند به قول حضرت علی علیه السلام هر کس را به همنشینش می توان شناخت و به نکته حضرت علامه .
    همنشین مردم بیچاره هم بیچاره است +چشم بیمار است و بینی بار عینک می کشد
    علامه حسن زاده استادی ذو فنون چون شعرانی و علامه طباطبایی دارد و چون آنان ذو فنون می شود و شهره آفاق
    ——————-
    حق باش شماست اشتباه تایپی بود
    سپاس

  5. چرا کامنت دیروز مرا نگذاشتین , انصاف رو رعایت بفرمائید- پول بدین نرین جبهه این حرفا چی بود………..

  6. تونل شاشی؟! اینکه عوام چی میگن و م یا چی مصطلح هست یه طرف و اینکه یک مقام رسمی سابق چی بگه و رسانه چی چاپ کنه یک بعد دیگر قضیه. باعث تاسفه.

  7. واقعا تو با این افکار و رفتار فرماندار بودی و بعد مدیر کل آموزش و پرورش استان شدی؟
    آن موقع زباله ها را در رودخانه می ریختند!!!
    ما یک درگیری با یک آقایی داشتیم که این آقا دختران ۱۳ و ۱۴ ساله ی شهر را به عقد افغانیها در می آورد مادر شورای تامین تصمیم به بستن محضر این آقا گرفتیم این آقا رفت اهالی آن منطقه را تحریک کرد که اگر زباله در این منطقه دفن شود چه می شود و چه می شود و چه…!!!
    خودت را چرثقیل می کنم !!!
    تونل شاشی؟!
    …خلاصه این ترفندی بود برای جذب کمک های مردمی…!!!
    مانده ام با ادبیات و رفتار چگونه فرمایش جناب صلواتی را باور کنم که نوشته اند …در تعلیم و تربیت و احیا ئ نفوس مستعده پر کار…

  8. دوست عزیز جناب آقای لیتکوهی
    با سلام نمی دانم این نام راحضرتعالی به عنوان لفظ عام منتسب به منطقه لیتکوه اختیار کر ده اید تا در حوزه وسیع تری با مر دم سخن بگوئید و یا به گمانم فرزند استاد بزرگوارجناب “مجید خان لیتکوهی “باشید هر چه است خدا شما را پایدار بدارد که ترنگلی شده اید تا به او صاف آن بزرگوار “استاد مجید خان لیتکو هی ” هر چند مقصور بپر دازم و به مصداق
    آب دریا را اگر نتوان کشید ***هم به قدر تشنگی باید چشید
    تا فر زندان محیط ما مشایخ و بزرگان خویش را بشناسند و به آنان تفاخر و تواضع کنند 0
    صرف نظر از تاریخ ماه و سال و سنه تولّدش که دراین موجز نمی گنجد شاخص ذاتی و جبلّی اش دفاع از مر دم منطقه است و دلش برای همیشه لیتکوه می تپد .
    ایشان هیچگاه مر دم لیتکوه ومناطق اش (هلی چال و خشواش و کپین و کمر بن و000)از خاطر نبر ده اند وهمواره مر دم را به اتحاد و اتفاق دعوت می کر ده اند و چون نام این مناطق شنیده می شد رشّاد چون کوه از آن دفاع می کر ده اند .
    فکر و ذکرش در سفر و حضر منطقه و مر دمش بوده اند و در همه احوال توجه اش به رشد و تعالی و توسعه آن بوده است .مر دمش را از جان دوستر می داشتتند و به کو چک و بزرگ اش خضوع و خشوع می نمود ندو در سخنرانیها و ار تباطات مر دمی همواره به مجّد وسر فرازی منطقه می اندیشیدند چه آن زمان که بانک شهرستان و استان را رهبری می کرده اند و چه آن وقتها که در کادر رسمی هیات مدیره بانک مسکن به رتق و فتق امور می پر داختند و چه امروز که در کسوت بازنشتگی بسر می برند همچنان گر مپو و در کار های اجتماعی پیشتاز و در اداره امور مردم یگه تاز هستند و چون احساس می کنند حقوق جمعی در مجامع اجتماعی سهل الوصول تر است امروز به فکر تجمعّات رسمی مر دم لیتکوه افتاده که انشائالله با مشارکت خیرین بنام آمل جناب حاج حسین مهدوی و جوانان کار آفرین همچون حاج ولایی و کریمی به سر انجام برساند0
    روز گاری در برخی از تعارضات محلّی با اخلاق و اخلاص خاصی ظاهر می شد و با ادبیاتی بر گر فته از باب سوم در فضیلت قناعت حضرت سعدی علیه الرحمه زمزمه می کرد :
    من آن مورم که در پایم بمالند ++نه زنبورم که از دستم بنالند
    کجا خود شکر این نعمت گذارم ++++که زور مر دم آزاری ندارم
    جناب لیتکوهی شعارش همه بازگشت به خود و برخور داری از پتانسیل منطقه است 0در ادبیات دست توانایی دارند گویا در لجهّ غنی ادبیات سعدی و حافظ خوضی فراوان کر ده اند و از دریای معرفتشان دُّر و مر واید فراوان اصطیاد نمو ده اند0واین
    سرشت همیشگی ایشان و مر حوم امیر خان دادار بوده است که چون لب می گشودندحلاوت و شیرینی از آنان می بارید.
    جناب لیتکوهی حافظ را با حلاوت خاصی می خوانند و چنان جذبه در مخاطب ایجاد می کنند که گویا در شنونده سحر شده و چنان محو ایشان می شدند که از اطراف و اکناف بی خبر می ماندند گر چه جناب لیتکوهی رسمی معلم نبو ده اند ولی در احیائ نفوس ناطقه و احیای آن باهرو قاهر بود ه اند در خواندن ادبیات مهارتی وافر دارند شعر حافظ را به عنوان بازگشت به اصل خویش و بهره جویی از توانمندیشان و عدم اقبال به غیر که امرو زه متاسفانه مشی بسیاری شده است که اغیار را بر خودی تر جیح می دهند و به غربیه ها کر نش می کنند و از اقر با غافلند با طمانینه و نمکین می خوانندکه:
    سالها دل طلب جام جم از ما میکرد +++آنچه خود داشت زبیگانه تمّنا میکرد
    به هر طریق سایت هراز نیوز می تواند یکی از کار هایش را مصاحبه با این بزرگواران از آنجمله جناب لیتکوهی و تیمسار ذبیح الله اسکویی و تیمسار لطفی و سر دار علیپور و جناب دکتر غفاری و حضرت آقای فتحی و رجایی و000 قرار دهدو مدیریت دیروز و امروز و رمز تو فیقات منش مکانیکی و دینامیکی دیروز و امروز را به چالش کشد که یکی از شرو ط توسعه علوم نقد و نفی و اثبات آن است .
    و کلام آخر آنکه در هیچ کجای دنیا ضرب و شتم و دعوا و جنگ و ستیز جایگاه ندارد و به مسببینش اعتراض می شودخواه در محمد آباد باشد ویا رزکه و هلومسر و یاهر بلاد دیگر خاصه در نظام مدعی اسلامیت که ظاهرا”برای جمله مسلمین رحمت است و آخر هم از تو می پر سند :
    عمر خود را در چه پایان بر ده ای +++قَوت و قوّت در چه پایان بر ده ای
    گوهر دیده کجا فر سوده ای +++پنچ حس را در کجاپالوده ای من الله تو فیق صلواتی

  9. سلام آقای صلواتی ما جوابی ازشما درخصوص نظر شخصی به نام لیتکوهی بطور شفاف ندیدیم و نظراین شخص ربطی به خانواده لیتکوهی وغیره نبود که به تفصیل فرمایش نمودید

  10. جناب استاد صلواتی
    با سلام
    لیتکوهی را به عنوان نام مستعار مناسب با موضوع انتخاب کرده ام و البته جناب آقای مجید خان لیتکوهی که از بزرگان منطقه ما هستند همچون حضرت عالی مورد علاقه عموم از جمله بنده حقیر است و اوصافی که در منزلت جناب ایشان بیان فرمودید کاملا درست و وضع فی محله و شانه. غرضم بیان ظلمی بود که بر مردم مظلوم منطقه ما رفت و تحریفی که از واقعیت صورت گرفت و مردم ما را عده ای بی شعور و بی فرهنگ معرفی می کرد که بی جهت و به تحریک یک محضر دار جلوی عمران و پیشرفت شهر را گرفته اند و بدون آن که جناب فرماندار را بشناسند از ابوالفضل(ع) در خواست برکناری او را داشتند (خیال می کردند ابوالفضل وزیر کشور است که بتواند فرماندار را بردارد. نمی دانستند پارتیم بسیار کلفت تر است!!!) بر من به عنوان یکی از این مردم، این قلب حقیقت و توهین به شعور مردمم بسیار گران آمد. در حالی که این مردم با عزت و شرافت و با ایثار و فداکاری و هوشمندی فراوان، آمل را از یک فاجعه محیط زیستی نجات دادند و همه ما مدیون این عزیران هستیم. امروز کسی حتی تصور هم نمی کند که بیاید زباله ها شهری را در جنگل های امامزاده عبدالله دفن کند و از آن کود بگیرد. (برنامه فوق مدرن جناب فرماندار اسبق: این زباله ها را لایه به لایه دفن کنیم بعد ده سال که به صورت کود در آمده از آنها استفاده کنیم!!!) گلایه ام از حضرت عالی که به غیرت و تعصب معروفید این است که به جای آن که در کنار مردم باشید از اصحاب ظلمه شدید. اگر مسیرت به هلومسر افتاد به کنار مزار آن شهیده برو و فاتحه ای نثارش کن. برای جناب آقای تقی پور هم که یقینا به فکر شب اول قبرش هست آرزو می کنم با کسب رضایت از مصدومان این حادثه مخصوصا جلب رضایت خانواده خانم محمدی عاقبت به خیر شود و مطمئن باشد اثرش از دعای اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ… بیشتر است چرا که حق الناس است.
    در ضمن از خبر ایجاد تشکلی از بزرگان و مردم عزیر و غیور لیتکوه که سال ها منتظر آن هستم و فی التاخیر آفات بسیار خشنود شدم. از سایت وزین و محبوب هراز نیوز و مدیریت هوشمند آن که فرصت این دیالوگ را فراهم کردند نیز متشکرم.

  11. آقای تقی پور یکی از استادای محترم ما هستند ایشون قصدی جز کمک به این مملکت نداشتن و ندارن….
    اگر ایشون پول رو برای ترس از جبه از مردم میگرفتن واسه خودشون نبوده و واسه مردم همون جا بوده و تو جیب خودشون نمیزاشتن، خب تو دوران جنگ محدودیتهای مالی بوده و اوضاع مملکت خوب نبوده لآقل با این کار افرادی که بخاطر ترس از جبهه پول میدادن یه سهمی از کمک به حفظ مملکت و ناموس خودشون میکردن…
    اینکه اسم اون تونل و چی بوده و ایشون از اون لفظ استفاده کردن شاید برای این بوده که مردمی که آشنایی دارن با اون منطقه یادشون بیاد که کدوم تونل بوده ، خب چیزی که بین مردم رواج داشته رو گفتند ،یه جورایی بخشی از خاطراته. …
    در مورد زباله ها هم ، این طرحی بود مثل خیلی از طرح هایی که برای حل مشکلاته ، حالا بعضی ها دوست ندارن و بعضی ها هم موافقن اگه ایشون آدمی بودن که به نظرات مردم اهمیت نمیدادن به هر قیمتی اون طرح و اجرا میکردن مثل خیلی از طرحای دیگه که بر خلاف مخالفت خیلیا اجرا میشه. …

    لطفا زود قضاوت نکنید اول طرفو بشناسید بعد نظر بدید ، آقای تقی پور همیشه هر کسی با مشکل روبرو میشه کمکش میکنه و تمام تلاششو میکنه مشکل طرف حل شه ، واقعا همچین آدمایی کم پیدا میشه…

  12. خاطره . ….درباره فرماندار سابق آمل نیز بسیار خواندنی است ولی مدیران هراز نیوز مایل نیستند گفته شود.

  13. اگر بحث از خاطره گویی است لطفا همه خاطرات که دیگران از اقای تقی پور در دوران سمت ایشان در فرمانداری، می دانند نیز اجازه انتشار دهید و الا گفتن یکسری موضوعات …. تمام ماجرا نیست

  14. عزیر ناشناس
    بحث در قصد و نیت جناب ایشان نیست که ان شاء الله خیر بوده و ماهم قضاوتی نمی کنیم. فقط خدا می داند. بحث بر سر رفتار های غیرقانونی جناب ایشان است. مثلا اخذ وجه از مردم با ارعاب و تهدید آنان بدون مستند قانونی جرم و گناه است حتی اگر نیت خیر باشد. مگر با نیت خیر می توان هرکاری انجام داد؟ بحث بر سر تحریف واقعیت است. بحث بر سر تصمیم گیری غلط جناب ایشان و کشته شدن زنی بیگناه است و متاسفانه به جای عذر خواهی و کسب رضایت به تمسخر آنان پرداخته اند و…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *