Research@kayhan.ir
تالیف: کامران غضنفری
روز چهارشنبه 23 آوریل [سوم اردیبهشت] من آخرین گزارش اطلاعاتی را در مورد آزادی گروگان‌ها از طرف ایران دریافت کردم. گزارش حاکی از این بود که امکان آزادی گروگان‌ها ظرف پنج یا شش ماه آینده بعید است، از طرف دیگر عوامل ما در ایران نسبت به موفقیت طرح آزادی گروگان‌ها بسیار خوشبین بودند»
جولیتوکیه زا، در مورد برخی عوامل داخلی که با آمریکائی‌ها همکاری کرده و زمینه‌ی عملیات آنان را فراهم ساخته بودند می‌گوید:
«چهار شنبه بیست و سوم آوریل، فرماندهی نیروی هوائی سرلشکر باقری ، به دفاع هوائی مستقر در برخی فرودگاههای استراتژیک مانند شیراز و مشهد و قم، دستور تخلیه‌ی فرودگاهها از تسلیحات ضد هوائی را می‌دهد. حتی به خدمه‌ی پدافند هوائی مشهد مرخصی فوق العاده‌ داده می‌شود. رادار بابلسر هم که از یک هفته‌ی پیش خراب شده بود، هنوز تعمیر نشده است.»
در همین ایام، عراق نیز به آتش افروزی‌های مرزی خویش دامن زد و در منطقه کردستان هم فرقه‌ی دموکرات به بلوا و آشوب خود علیه حکومت افزود. این آتش افروزی‌ها از آنجا که از یک منبع دستور می‌گرفت، به گونه‌ای وسیع و گسترده جلوه نمود تا اینکه با گسیل نیروهای سپاه و ارتش به سمت منطقه‌ی غرب،‌ مسئله به شکل دیگری درآمد. نقل و انتقالات نظامی از مرکز به سمت غرب کشور، غیر از کنترل ضد انقلاب داخلی طبعاً باعث تمرکز نیرو های فعال و مؤمن ارتش و سپاه در یک منطقه و گسترده نبودن نیروها و تجهیزات آنها در سراسر کشور شد. از سوی دیگر، کلیه‌ی توپهای ضدهوائی و رادارهای متحرک را برای منطقه‌ی غرب از دیگر مناطق مرکزی جمع آوری می‌نمایند، به طوری که در زمان تهاجم و حمله‌ی نظامی آمریکا ، از هیچ‌یک از این نوع لوازم دفاعی و مخابراتی در حومه مرکزی ایران خبری نبوده است.
جولیتوکیه‌زا، بروز تشنج‌های گوناگون در این برهه از زمان را چنین تصویر می‌کند:
«روز هشتم آوریل [19 فروردین] ، تشنج مرزی بین ایران و عراق در جنوب از سر گرفته می‌شود. هیجدهم آوریل [29‌فروردین]، در تمام دانشگاههای ایران در گیری‌های شدید صورت می‌گیرد و دهها کشته و صدها زخمی بر جای می‌گذارد. روز بیست و سوم آوریل [سوم اردیبهشت]، اوضاع کردستان مجدداً متشنج می‌شود و زد و خوردها بالا می‌گیرد: در سنندج، مریوان، کامیاران، پاوه و سقز برخوردهای شدید و خونباری به وقوع می‌پیوندد و شمار کشته شدگان به صدها تن می‌رسد. به نظر می‌رسد که کشور در حال سقوط و نابودی است. در چنین جو پر تشنجی، توجه کامل به گروگان‌های زندانی در سفارت آمریکا، دیگر امری غیر ممکن است.»
همان گونه که ملاحظه می گردد ، دولت آمریکا برای انجام این توطئه ، هم با رژیم صدام حسین برای متشنج کردن مناطق مرزی ایران و عراق هماهنگ کرده بود و هم با گروه های ضدانقلاب در کردستان و برخی از شهرهای دیگر کشور برای به آشوب کشاندن داخل کشور .
جیمز بیل نیز در مورد طرح عملیات نجات چنین می‌گوید:
«شب 25 آوریل، هشت هلی کوپتر و شش هواپیمای C-130 با نود نفر افراد تیم نجات و نود نفر پرسنل و افراد ذخیره عازم محل تعیین شده در صحرای طبس واقع در شمال ایران شدند. این گروه می‌بایست پس از استقرار در این محل، شبانه 208 مایل دیگر پرواز کرده و به نقطه‌ای واقع در پنجاه مایلی جنوب شرقی تهران فرود آیند. افراد تیم نجات تمام روز را (که یک روز تعطیل جمعه در ایران بود) در حال اختفاء به سر برده و هنگام شب با اونیفرم ایرانی به وسیله‌ی پنج کامیون که قبلا در تهران مهیا شده بود به طرف سفارت حرکت می‌کردند. افراد تیم با نردبانهای تاشو که همراه داشتند از دیوار سفارت به داخل محوطه نفوذ کرده و طبق برنامه‌ی دقیق پیش بینی شده به خنثی کردن مقاومت ایرانی‌ها و نجات گروگان‌ها می‌پرداختند و هم زمان گروه کوچکی نیز سه گروگان آمریکائی را از ساختمان وزارت خارجه ربوده و همراه خود به استادیوم امجدیه در نزدیکی سفارت می‌آوردند. استادیوم برای فرود هلی کوپترها و سوار کردن گروگان‌ها درنظر گرفته شده بود. کلیه‌ی گروگان‌ها و افراد تیم‌ نجات طبق برنامه در سحرگاه به محل استقرار هواپیما‌های C-130 بازگشته و تحت مراقبت هواپیماهای جنگی آمریکا از ایران خارج می‌شدند.
اما این عملیات نافرجام که «پنجه‌ی عقاب» نام گرفت، هرگز از «صحرای شماره یک» فراتر نرفت و در ساعات اولیه‌ی بامداد روز بعد، عقیم ماند. در جریان عملیات، سه فروند از هشت فروند هلی کوپتر خراب شدند و یکی از آنها به یک فروند هواپیمای C-130 برخورد کرد و هر دو آتش گرفتند و هشت نفر خدمه‌ی آنها کشته شدند. خروج عجولانه با هواپیماهایC-130 سبب شد که هلی کوپترها، سلاحها، نقشه‌ها و مقدار زیادی از اسناد محرمانه بر جای بمانند.
کیهان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *