هراز نیوز – انسان برای هر واژه ای معنا و تصویر ی در ذهن ثبت می کند و وقتی آن واژه را می شنود فورا تصویرش نقش می بنددو مفهوم آن به ذهن می آید اما برخی از واژه ها هستند که برای تصویر سازی و تفهیم آن دچار مشکل می شویم و مجبور یم مجموعه ای از تصاویر و کلمات را کنار هم ببگذاریم تا آنرا تداعی کنیم در این تصویر سازی اولین مواجهه ما با یک واژه موثر است .
ماه آذر که که فرامی رسد در طلیعه آن سالروز تاسیس شجره طیبه ای که معمارکبیر انقلاب اسلامی ، پیر جماران ،امام خمینی آنرا بنیان نهاد و ایده اش را مطرح نمود دراوراق تقویم خود نمایی می کند برگی زرین از تاسیس یک هویتی بی کران که در پس یک واژه اقیانوس اقیانوس معنی و محتوا نهفته است .
شما وقتی این واژه را می شنوید چگونه معنا می کنید
یا به قولی اولین تصویری که به ذهنتان می آید چیست ؟
پیراهن سفید رو شلوار ؟
ایست بازرسی ؟
سهمیه دانشگاه ؟
یا
لبخند معصومانه ؟
گرفتن دست یه پیر مرد ؟
چفیه ؟
تکیه کلام مادر شهید …. : خدا خیرتون بده
علی ؟
فاطمه ؟
کدامشان ؟
یادم نمی رود هنوز مدرسه نمی رفتم یک جوان ۱۸ ساله با سیمایی نورانی و لبخندی که فقط مخصوص او و دوستانش بود،
اما لبخندش تصنعی نبود
پدرم بغلش کرد –
آقا مجید معلوم کجایی دلمون برات یه ذره شده؟
– می دونی چند وقته ندیدمت ؟
نگاهش هر چند لحظه به من دوخته می شد و قلبم را می دزدید
-پدر گفت : این پسرمه عاشق جنگ و جبهه و امام .
خیلی شما ها رو دوست داره
خلاصه عشق جبهه است و لحظه شماری می کنه برای اینکه بزرگتر بشه تا بیاد جبهه !
با آن نگاه نافذ به سمتم آمد و در آغوش کشید
انگار بوی آسمان می داد
دست در جیبش کرد یه اسکناس ۲۰تومانی (اون موقع بیست تومان پول زیادی برای ما بود ) و چند تاسکه عراقی
می گفت: غنیمتیه
همه رو داد به من
بعدا فهمیدم این همه ی پولی بودکه آقا مجید داشت
آقا مجید رو دوست دارم نه بخاطر اینکه اون روز پولی زیادی به من هدیه کرد ، او را دوست دارم چون هویت ماست
هویتی که با ایثار و خون بهترین و مخلص ترین بندگان خدا به ما رسیده است .
مجید محسنی از اقوام پدری ام بود که ازسن ۱۳ سالگی داوطلبانه به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد و تا ۱۸ سالگی برای دفاع از عزت و سربلندی میهن اسلامی مجاهدانه جنگید و درست چند ماه بعد این خاطره موقع شکار تانکهای عراقی به شهادت رسید .
روحش شاد، منش ، رفتار و آرمان مقدسش همیشه سرلوحه و الگوی جوانان ایران اسلامی باد