ولی امر مسلمین در دیدار با جمعی از اعضای هیات علمی نکات مهمی را بیان داشتند که باید در جهت گیری های همه دولت مردان نمود و بروز عینی و عملی پیدا کند.  در سوابق سیاسی دولت ها تقریباً در کمتر دولتی یافت می شود که در برابر اوامر رهبری در دوره امام (ره) و مقام معظم رهبری مواضع ابتدایی جانبدارانه ای گرفته نشود ولی متاسفانه بعد از گذشت مدت زمانی تمامی آنها نیمه کاره رها شده و وضعیت سابق احیاء شده و محورهای وحدت فراموش شده و اختلافات گر گرفته می شود.

در دیدار مورد بحث که بحث رشد علمی دوران پس از انقلاب در دوره های مختلف مطرح بوده و رسیدن ایران به جایگاه قابل قبول و  رفیع علمی و تحولاتی که در عرصه تولید علم در ایران اتفاق افتاده و مسیر پویای علمی دانشگاهها و حوزه ها به وجود آمده مورد تاکید فراوان قرار گرفته و توصیه موکد شد که این مسیر در راستای صحیح و انقلابی و اصیل و پویای خودش مدیریت شود و جایگاه علمی ایران بیش از پیش تقویت گردد.

دو نوع برداشت در تحلیل های سیاسی و علمی کشور وجود دارد که تاکید بر وجود دشمن خارجی و مطابقت آن با منطق قرآنی که به وجود دشمن و شیطان و شر آفرینی آن، و انکار وجود دشمن و یا خطر آفرینی آن از سوی دیگر نوع تحلیل ها را تشکیل می دهد.  طرفداران منطق قرآنی که رهبری بر روی آن تاکید قاطع دارند عمده اصولگرایان و اصلاح طلبان مقید و انقلابی را شامل می شوند و عده ای که از نظر ملایمت و اولویت سیاست بر رفتار انقلابی حمایت می کنند نیز در توهم پنداری وجود دشمن قلم فرسایی کرده و نتیجه عملی دیدگاه گروه اول را فاصله گرفتن از اردوگاه جهانی صلح و ایجاد چالش ها و بحران ها برای ارتباطات خارجی کشور و تنها شدن ایران اسلامی می دانند.

با ضرس قاطع اعلام می نماید که دیدگاه صاحب این قلم مشی اصولگرایی تطبیق عمل با فعل رهبری است و فاصله گرفتن از این دیدگاه را حداقل برای خود انحراف تلقی نموده و چوب ایستادگی بر مواضع رهبری را نه از سال 84 که از سال 80 به بعد در تمام مراحل مدیریتی بر پشت خود احساس کرده و برخوردهای حذفی دوران مختلف را به دلیل این ایستادگی تجربه کرده است.  اینکه کسی در یک دولت مصدر امری شده باشد یا خیر به باور مدیران وقت از وجود یا عدم وجود توانمندی مدیریتی و صداقت با مدیری که به او اعتماد کرده است مربوط می شود.  بنابراین از دست دادن موقعیت و حتی آبرو در مسیر ایستادگی بر مواضع درست و اساسی و بنیادین رهبری خللی در اراده صاحب این قلم وارد نخواهد کرد و از شجاعت و صراحت او کم نخواهد نمود.

صاحب این قلم به هیچ وجه نمی تواند منکر کمبودها و کاستی ها و حتی برخی انحرافات در موضعگیری ها و خرج کردن از جیب اعتبار و آبروی نظام برای مواضعی که شک آور به نظر می رسند باشد ولی از طرف دیگر مشی رهبری در برخورد با مسائل و دولت ها تشویق و تقویت در ملاء عام و ارائه تذکرها و احیاناً مخالفت ها در خفا می باشد و آنچه مشهود است این است که در بسیاری از موارد مواضع رهبری در جهت تقویت دولت مستقر و ریاست محترم جمهوری بوده و کاستی های سیاسی و مواضع احتمالی منفعلانه در موضوع هسته ای و برداشت هایی که دشمن از نشست ها ارائه می دهد را با قاطعیت تمام متذکر شده و در بیانات ریاست محترم جمهوری و مسئولان ذیربط نیز این زیاده خواهی ها و تبلیغات ذلت آور انعکاس داشته و حتی کار به تهدید ترک مذاکره و بازگشت به نقطه صفر از سوی وزیر خارجه نیز کشیده شده است.

رویکرد رهبری در سخنان اخیر تکراری بر تاکید بر روی منافع اساسی جمهوری اسلامی در توسعه مسیر تولید علم و تقویت شرکت های دانش بنیان و انجام فعالیت های تحقیقاتی مطابق با منافع ملی و تاکید بر نگارش مقالاتی که برای داخل نظام و مردم منفعت داشته باشد و ارزش قائل شدن برای این امور در ضمن دارای ارزش دانستن مقالات پر استناد چاپ شده در مجلات خارجی از جمله تاکیدات معظم له بوده است.  مقام معظم رهبری در فرازی از سخنان خود به نکته ای اساسی و توصیه ای دلسوزانه اشاره داشتند که مبادا به بهانه اعتدال نیروهای مومن مورد حذف قرار گیرند.  مطلوب رهبری این است که نیروهای مومن حامل بارهای ارزشی و پرورش یافته در دامن انقلاب و زجر کشیده های دوران سخت حفظ شوند و جایگزینی نیروها و اعمال تغییرات به سمت حاکمیت و روی کار آمدن نیروهای حاشیه ساز سوق پیدا نکند.

این جهت روشن قطعاً در داخل نیروهای تصمیم ساز مورد توجه واقع خواهد شد و با تدبیری که در مواضع اصولی ریاست محترم جمهوری و دولت تدبیر وامید وجود دارد، احتمال بروز قهر یازده روزه و دورکاری در پس این تذکرات دلسوزانه بسیار ضعیف خواهد بود.  صاحب این قلم پیش بینی می نماید که این مواضع در دولت تدبیر و امید از استقبال مناسبی برخوردار باشد و ضمن حفظ حق اساسی اعمال تغییرات بر اساس مواضع دولت و همسو سازی و هماهنگ سازی مدیریت ها با مواضع دولت مستقر، به گونه ای عمل خواهد شد که در مسئولیت های فرودست از وجود نیروهای ارزشی و انقلابی همراه به نحو شایسته ای استفاده شود.  درک این مسئله که دولت و وزراء نمی توانند مسئولانی را در زیر مجموعه خود تحمل کنند که با اصل و جهت سیاست گذاری های آنها مخالف باشند و از فرامین مدیریتی مقام بالادستی خود تبعیت ننمایند و بر علیه مواضع متخذه جریان سازی نمایند ولی همچنان در جرگه مدیریت بالا باقی باشند، امر ساده ای است.  اصل تغییر برای هر دو طرف قضیه در موقع حاکمیت خود اجتناب ناپذیر است و هدف رهبری هم به این نکته اشاره ندارد که الزاماً از این نیروها در مدیریت های فرادست سابق استفاده شود و به صورت استخوان لای زخم عمل نمایند.

توجه به سیاسی کردن فضای دانشگاه از جنبه های مثبتی برخوردار است و آنانی که در جهت انسداد فضای سیاسی دانشگاهها سیاست های مدیریتی خود را تنظیم می کردند مورد عتاب رهبری واقع شدند و با تعبیر خدا نگذرد از آنهایی که می خواستند فضای دانشگاه سیاسی نباشد وجود این فضا را موجب شادابی و نشاط در دانشگاه قلمداد فرموده بودند.  اما وجود فضای بانشاط و شاداب سیاسی به هیچ وجه با تبدیل دانشگاه به باشگاه سیاسی ارتباطی ندارد.  این که گروههایی دانشگاه را به باشگاه سیاسی و خانه تیمی خود تبدیل کنند که با استفاده از آن بتوانند ضمن ارتباط های پنهان و آشکار با شبکه های جاسوسی بین المللی خواسته های آنها را بر علیه نظام تبلیغ کرده و با استفاده از احساسات جوانان و دانشجویان پر احساس و پر حرارت بخواهند ماهی مقصود خود را صید کنند، موضوع متفاوتی است.  حتی اگر وجود روابط جاسوسی و ارتباط با بیگانگان مورد انکار قرار گیرد (که با توجه به سوابق قابل انکار نیست)، پناهگیری و سنگر سازی گروههای سیاسی در دانشگاه سم مهلک برای مردم و نظام و دانشگاهها می باشد.  مواظبت از رسوخ و توسعه این پدیده مذموم در دانشگاهها وظیفه همه دلسوزان و مدیران می باشد.

در این میان برخی هم از میان اختلاف نظرها و برداشت ها و عملکردها ماهی مقصود خود را جستجو می کنند و فکر می کنند با جو سازی و غوغا سالاری و به نفع یکی از طرفین شعار دادن جای خود را باز می کنند و بازار منافع و کاسبی خود را گرم نگه می دارند و از ته دل به حال هر دو طرف قصه می خندند.  این دسته نه از مشی رهبری حمایت و دفاع می کنند و نه به اصلاح طلبی اعتقادی دارند بلکه هدف از دفاع این است که، از هر دو طرف به عنوان وسیله ای برای کسب و محبوبیت و مشهوریت خود استفاده کند.  باید به وجود صاحبان سرمایه و مکانت که با دست و دلبازی برای هر کدام از طرفین حسابی خرج می کنند و به آب و آتش می زنند به طور جدی شک کرد و آن را با فرض استفاده از گپ های اعتقادی و سلیقه ها و برداشت ها برای جایگذاری مهره های خاصی که گاهی از وابستگان به اردوهای استعماری هستند تحلیل نمود.

امروز کار انقلابی به چالش کشانیدن دولت و دست اندرکاران حوزه سیاست و فرهنگ و اقتصاد نیست و نباید برای دولت بحران سازی کرد.  حمایت از دولت باید به طور گسترده صورت گیرد تا کارهای اجرایی و امورات مهم با توانمندی و قدرت به پیش برود.  چالش مذاکرات هسته ای نباید به نفع اردوگاه استکباری رقم بخورد و باید با حمایت و به صورتی هدایتگرانه از تیم مذاکره کننده حمایت و آنها را به سمت خواسته های بحق ملت و رعایت کامل حقوق مردم هدایت کرد.  نقد اختلاف ساز در مسئله هسته ای بیش از هر چیزی در خدمت سیاست های دشمنان نظام خواهد بود.  تردیدی نیست که بیش از هر کسی تیم مذاکره کننده دغدغه دفاع از حقوق ملت را دارد و پیش از هر تصمیم و تن دادن به هر خواسته ای با مقامات بلند پایه و تصمیم ساز از رهبری معظم انقلاب گرفته تا مجلس و دولتمردان هماهنگ خواهند کرد و موضوع در حد یک امر ساده مدیریتی نیست که توسط تیم مذاکره کننده به تنهایی قابل نهایی شدن باشد.  دلسوزان نظام باید از راه درست به موضوع نگاه کنند و در جهت درست بدون وارد شدن به فضای تنش آفرینی نقد و نظر خود را بیان نمایند.  در موضوع مسائل اقتصادی و فرهنگی هم باید وضعیت به همین منوال باشد و از یک سو باید تمام امهات فرهنگی در جهت جلوگیری از تهاجم فرهنگی و حفظ عفاف ملی و آرمان های اسلامی رعایت شود و از سوی دیگر باید از انسداد و تحجر به طور جدی جلوگیری نمود که هر دو طرف برای نظام و مردم سم مهلک به حساب می آیند.

در رابطه با استفاده از نخبگان و اندیشمندان باید دقت شود که هر کسی به صرف چاپ چند مقاله در زمره دانشمندان به حساب نیاید که نظام برای آن، مورد خرج کردن، قرار بگیرد.  امروزه نوشتن مقاله با وجود دانشجویان دکتری و کارشناسی ارشد کار ساده ای شده است و هر کسی که امکانات در اختیارش قرار گرفته باشد با مدیریت خود می تواند به این مهم دست یابد.  برخی هم به دلیل مسائل حقد و حسادت و فکر بسته صاحبان امکانات، امکان شکوفا شدن پیدا نمی کنند و پیشروها در هر رشته ای بزرگترین مانع برای آنها به حساب می آیند و این موانع رشد در هر درجه از ارتقاء ضدیت خود را بر علیه رشد نو ورود ها اعمال می کنند.  معیارهای دانشمند بودن در دنیا بسیار تضعیف شده است و به صرف نوشتن مقاله ای پر استناد برخی در زمره دانشمندان قرار می گیرند که برداشت واضعین این مسئله آنطوری نیست که در ایران برای آن گرد و غبار تبلیغاتی به هوا بر می خیزد.  در دنیا افرادی با بیش از 20 مقاله پر استناد هم در زمره دانشمند به او نگریسته نمی شود و به صورت یک محقق عادی به او نگاه می شود.

کلاهبرداری های علمی در این زمینه ها بسیار وسیع است و وضعیت اسفبار تالیف کتاب هم از همین دست موارد است.  بسیاری از کتاب هایی که برنده جوائزی می شوند آن شایستگی لازم را ندارند و صاحب کتاب خود تحقیقی در زمینه موضوعات کتاب انجام نداده و صرفاً کار دیگران را از کتب مختلف کنار هم گذاشته و بر اساس سلیقه خود آنها را چیدمان جدیدی داده است.  برخی هم ترجمه متون مختلف از مقالات و کتب را به صورت دلخواه کنار هم گذاشته و به جای گردآوری نام تالیف را بر آن نهاده است.  برخی صرفا ترجمه متون انجام داده و در بسیاری از موارد خود از فهم و توضیح محتوای آن عاجزند.  همه این فعالیت ها به خاطر برخوردار شدن از امتیازات مربوطه جهت ارتقاء یا ترفیع انجام می گیرد.  نفع واقعی وقتی حاصل می شود که محقق کاری را برای حل یک مشکل اساسی در کشور انجام دهد.  البته انجام تحقیقات بنیادی بسیار مهم است ولی سطح آن را نباید با انجام کارهای عادی و دم دستی پائین آورد و محققی که می خواهد کار تحقیقات بنیادی انجام دهد ابتدا باید سالها تحقیقات کاربردی انجام داده باشد تا بر تمام تئوری های مرتبط با موضوع مسلط شده و سپس مدعی انجام تحقیقات بنیادی باشد.

آنچه در مدیریت در سطح وزارت علوم و دانشگاهها اتفاق می افتد بازتاب سالها انسدادی است که احیاناً مدیران سابق بر مدیریت دانشگاهها تحمیل کرده بودند و بسیاری از مومنان را نیز صرفاً به خاطر اختلاف سلیقه ها کنار گذاشته و از نیروهای تابع و بله چشم گو و کسانی که برای رسیدن به مطامع خود حاضر به انجام هر کاری بودند و جان بسیاری از خوبان و محققان و مومنان را در شیشه کرده بودند، استفاده می کردند.  وجود تخلفات گسترده در زمینه های مختلف که بی محابا در دوران مدیریت های سابق به صرف احساس پشتیبانی از سوی برخی از دولتمردان سابق صورت می گرفت، مجوزی شده است که یک خواست عمومی را در بین اعضاء هیات علمی و کارکنان و دانشجویان برای ضرورت تغییر ایجاد نماید.  منطقی این است که وقتی وزیری با دیدگاهی بر سر کار می آید، برای اعمال مورد نظر خود تیپ مدیریتی متناسب با دیدگاه خود را انتخاب کند و نمی شود مدیری را تحمل کرد که ریاست دانشگاه یا معاونتی را بر عهده داشته باشد و ضمناً با تیم مدیریتی مورد نظر وزیر در تضاد فکری و عملی هم باشد و موج رسانه ای هم ایجاد نماید و اطلاعات مرتبط با وزارتخانه و جلسات را به طور حاشیه ساز به مجامعی منعکس نموده و آنها را به سمت نشان دادن عکس العمل هدایت نماید.

انسان وقتی در موضع مسئولیت قرار می گیرد باید نسبت به مدیر فرادست خود امین باشد و مطابق با سیاست های فرادستی و هماهنگ با آن عمل کند.  اگر کسی این مدیر فرادست را قبول ندارد و نمی تواند خود را در مسیر عملکردی او ببیند بهتر است خود داوطلب کنار رفتن باشد و نباید در برابر تغییر مقاومت نشان دهد و به سمت جمع آوری عناصر پشتیبان وجهت اعمال فشار برای ماندن، حرکت کند.  اما با وجود همه این مسائل سیاست عناصر وزارتخانه باید به سمت جذب حداکثری و رفتار فراجناحی و تحمل کثرت گرایی مدیریتی جهت پیدا کند و خوبان و مدیران قوی و مومنان و دلسوزان را در موضع مدیریت حفظ و باخود همراه ساخته و از آنها برای خود و سیاست های خود پشتوانه و پشتیبان درست کنند.  نباید زاویه و شیب تغییرات را به گونه ای تند ایجاد کرد که در تنگی این زاویه حاده تعداد قلیلی باقی بمانند و تعداد کثیری از خوبان و دلسوزان به موضع مخالفت، عکس العمل و مقابله هدایت شوند.  چیزی که مد نظر رهبری نظام است ایجاد وحدت و هماهنگی و همدلی است و نباید تفرقه و تشتت و مقابله و ضدیت بر سیاست ها حاکم گردد.

غلامعلی رنجبر/ عضو هیات علمی دانشگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *