هراز نیوز :

دکتر جواد محمد قلی نیا (نائب رئیس شورای انجمن های علمی ایران)

با توجه به تاکید زیاد رئیس جمهور بر نقد سازنده و موثر و گفتمان سازی از آن ، می توان به راحتی استنباط نمود که یکی از شیوه های توسعه رابطه بین حوزه های شناخت و فهم با حوزه قدرت در دولت دکتر روحانی، بر اساس نقد و مطالبه گری سازنده بنا شده و مصداق تاییدی این مدعا را نیز می بایست در اهمیت حقوق شهروندی در دیدگاه رئیس جمهور، جستجو نمود. بر این قاعده و با توجه به بندهای سیزده گانه منشور اخلاقی دولت تدبیر و امید ، روی سخن نوشتار حاضر، به وزیر محترم تعاون ، کار و رفاه اجتماعی و نقد مشفقانه رویه های گفتاری و رفتاری ایشان در خصوص سازمان بهزیستی بر اساس بندهای چندگانه زیر، می باشد . امید است نوشتار حاضر در کنار سعه صدر مسبوق به سابقه و دوراندیشی آن وزیر محترم ، بسترهای گشایشی بیشتری را برای جامعه هدف درون و برون سازمانی، این نهاد حمایتی باز کند.

1 ) ابقا مدیر قبلی، تعارف سیاسی، مصلحت یا انتخاب آگاهانه : در کنار پذیرش این قاعده که انتصاب و ابقا زیردستان، جزو اختیارات ذاتی و حقوق مسلم یک مدیر بوده ، باید حق متقابل پرسشگری شهروندان در خصوص شاخص ها ، ملاک ها و صلاحیت های انتخاب نیز محترم شمرده شده و پاسخگویی لازم بدان وجود داشته باشد. با وجود نقدهای عدیده وارده بر مدیریت دکتر همایون هاشمی و تیم همراه در طی دوره مدیریتی بالغ بر سه سال (که حتی پس از صدور حکم ابقا نامبرده نیز همچنان ادامه داشته و فعلا بنا نداریم که نفیا یا اثباتا درباره درست یا نادرست بودن انتقادات وارده بر ایشان، صحبت کنیم)، علت این ابقا با هر رویکردی که باشد، در افکار عمومی جای سوال باقی گذاشته است.

از طرف دیگر ، با وجود آنکه می توان اذعان داشت که از بدو تاسیس سازمان بهزیستی تاکنون ، مدیری را نمی توان یافت که با انديشه بر باد دادن سازمان مدیریت كرده و همه بنوعی بدنبال اصلاح می باشند، اما در بسیاری از مواقع شاهد اشتباهات نابخشودني از برخی مدیران سازمان بوده ایم. با تصدیق احتمال وجود چنین حالتی، به عنوان كارگزاران مردم حق نداريم دست كساني را بر مقدرات مردم بگشاييم كه دچار تفرد مدیریتی و نگرش فردي و سلیقه ای می باشند. در هر جامعه ای و هر سازمانی ، مديران بي كفايت باعث به تارج روی سرمايه ملی شده،لذا اشتباه است اگر در انتخاب مديران تسامح صورت پذیرد. اشتباه مضاعف آنجاست كه در انتخاب دقت نشده و آنوقت هر روز به تعويض هاي پي در پي دست بزنيم. تدبير يعني آن كه قبل از انتخاب كارگزارانمان ، چشمان مان را خوب باز كنيم ، با ذره بين بگرديم ،نادره هاي متعهد و پاك و توصيه ناپذير را پيدا كنيم، آنوقت چشمان مان را ببنديم و به آنها اجازه دهيم در بازه زماني معقولي خود را نشان دهند . سپس آنها را محاسبه كنيم. از آنها حساب بكشيم و بگوييم با سرمايه ملت و مقدرات شان چه كردند؟ و قلم، زبان، زمان، بودجه، تشكيلات، نيروهاي انساني و … را چگونه بكار گرفتند؟(آقاسی زاده، 1391). آقای دکتر ربیعی، آیا در صدور حکم ابقا رئیس سازمان بهزیستی، این موارد رعایت شده است؟

2)تفاوت در چهره واقعی بهزیستی با چهره رسانه ای و نمایشی از بهزیستی : جهان رسانه‌ای شده با استفاده از انواع تکنیک ها(نظیر غلو، جهت دهی به حقیقت ، بیان واقعیت در یک چارچوب خاص، نفی نقاط ضعف و غیره) می تواند جای جهان واقعی را تنگ کرده و به کنش‌ها ،جنبه‌ای نمادین و نمایشی بخشیده و فرصت اندیشیدن را کاهش دهد. هر کنشی که نمایشی‌تر و رسانه‌ای تر باشد، بیش از سایر پیام‌ها خود را به‌عنوان واقعیت نشان داده و به مخاطب تحمیل می کند. تکنیکی که در شرایط فعلی سازمان بهزیستی، بخوبی مورد استفاده قرار می گیرد. تصویر عاطفی- احساسی ارایه شده در برنامه ماه عسل ، شوی تلویزیونی سفیران بهزیستی ، بازدیدهای عیدانه و مناسبتی رجال سیاسی و مدیریتی کشور از جوانان و سالمندان بهزیستی ، جذب سایت های اطلاع رسانی و خبری به شیوه های خاص، مطالب غلو گونه و یا مبهم ارایه شده در مصاحبه های دکتر هاشمی و مواردی همانند، همه و همه چیزی به جز نمایشی سوال برانگیز و بنوعی واقعیت گریزی و تقلیل واقعیت ها نبوده که دانسته یا نادانسته ،مخاطب را به خطا می برد . مخاطبی که اطلاعی از شرایط میدانی بهزیستی نداشته و می‌پندارد بهزیستی یعنی بهشتی که در تصویر می بیند و حضور شخصیت های مدیریتی و سیاسی کشور نیز از دیدگاه مخاطبین رسانه ها، یعنی مشروعیت موضوع و کارآمدی سازمان بهزیستی. تنها راه مقابله با این فضا نیز آگاه سازی مخاطب رسانه ای از یک طرف و ذینفعان و ارباب رجوع های سازمان بهزیستی، از طرف دیگر است(برداشت آزاد از نظرات انتظاری هروی، 1393). آقای دکتر ربیعی، آیا بعنوان یک وزیر و همچنین بعنوان یک پدر دردکشیده ، چهره نمایش داده شده و چهره واقعی سازمان بهزیستی را یکی می بینید؟ آقای وزیر احساس سوختن کافی نیست ، باید آتش گرفت تا فهمید بعضی ها چه می کشند، بعضی هایی که بالغ بر سه میلیون نفرند و تنها و تنها در بهزیستی؟

3 ) کدام برنامه، کدام اولویت : حضرتعالی در حکم ابقا رئیس محترم سازمان بهزیستی،  نه محور را بعنوان محورهای اصلی و لازم الاجرا در سازمان بهزیستی مرقوم نمودید و در خرداد ماه 93، شش برنامه راهبردی را بعنوان محور فعالیت سازمان بهزیستی ابلاغ فرمودید . اگر از بحث میزان تطابق و همگرایی محورهای بیان شده در حکم ابقا با شش برنامه راهبردی ، جمله بندی اشتباه موجود در حکم ابقا(کلمه قرار در خط دوم، پاراگراف دوم حکم)، توصیه ای و نه راهبردی بودن موارد شش گانه ، عبارات بعضا مبهم و قابل تفسیر موجود در محورها و راهبردها و غیره بگذریم، چنانچه خودتان را شاهد برای داوری بگیرند، آیا می توانید بیان کنید که سازمان بهزیستی در طی این سه سال، اولویت خاصی را دنباله گیری می کرده است؟

وقتی رئیس سازمان بهزیستی در برخی مناسبت ها، مسئله مناسبتی را بعنوان اولویت فعالیت سازمان بهزیستی مطرح می کند(کودکان کار، اشتغال پایدار، مسکن و توانمندسازی مددجویان ،پیشگیری ،  ….. ) باید پذیرفت که اولویت فعالیتی وجود ندارد. چرا که وقتی همه چیز اولویت باشد، اولویت وجود نخواهد داشت. سازمانی که از نوع فعالیت آن شاید بتوان این گونه استنباط نمود که ساده ترين مسائل برايشان بزرگ بوده و بزرگ ترين مسائل برايش قابل حل می باشد، آیا می تواند اولویت واقعی داشته باشد؟ آیا بهزیستی با سطح علمی موجود حلقه مدیریتی خود می تواند دانش محور(در برنامه، مدیریت و ارایه خدمات) باشد؟ آیا سطح رضایتمندی از حلقه مدیریتی بهزیستی و رضایتمندی از خدمات ارایه شده توسط سازمان به اندازه ای است که بتوان اقدام به گسترش سرمایه اجتماعی مرتبط به این سازمان نمود؟ آیا اعتماد گروه های داوطلب اجتماعی و تشکل های مردم نهاد به بهزیستی به اندازه ای است که بشکل بنیادی و غیر شکلی، وارد عمل شوند؟ آیا نظام و سامانه آموزشی سازمان بهزیستی برای آحاد مختلف جامعه کارآمد بوده یا مشتی اطلاع رسانی عمومی و آموزش نمایشی است؟ آیا بهزیستی آسیب های اجتماعی را در شکل واقعی خود و با رویکرد توسعه ای می شناسد تا بتواند اقدام نموده و آن را کاهش دهد؟و …..  . راستی چه خبر از طرح ترخیص از مراکز نگهداری در منازل ، طرح شناسایی تراکم آسیب ها در هر منطقه و رونمایی سامانه رصد ، طرح سراسری باشگاه سلامت روان خانواده ، طرح سراسری مراقبت از معلولان و سالمندان ، طرح پایش در مراکز توانبخشی غیر دولتی،طرح مراکز ترک الکل و صدها طرح و برنامه از این جنس؟ چرا تکلیف خیلی چیزها در بهزیستی مشخص نیست؟ چرا تکلیف ایدز و متکدیان ، بیماران روانی مزمن در سازمان بهزیستی مشخص نشده و ….. .

آقای دکتر ربیعی ، سازمان بهزیستی سازمانی است که خود را بیش از اندازه بزرگ نموده (شما بخوانید باد کرده)و برای هر مسئله ای عبارت معروف من هم هستم(انا رجل عربی) را بکار می برد. این آفت باعث شده که نه برنامه ای بماند و نه اولویتی . درگیری زیاده از حد در فعالیت گوناگون سبب سوق دهی این سازمان به سمت سندروم هزار پروژه گردیده و سازمان را به سمت سطحی نگری،کلی گویی و دیگر مقصر پنداری ، سوق داده است . سازمان در نگاه نظری دچار شعار زدگی ، گفتار درمانی و برنامه به رخ کشی شده و در عمل، بشدت تابع تقلیل گرایی ، نمایش و ارتباطات پشت پرده است . از سازمان بهزیستی بخواهید که در هر حوزه، سه برنامه محوری خود را عنوان نموده و عملکرد خود را بیان دارد . طرح آفتاب طرح و برنامه محوری است یا طرح سفیران بهزیستی(تیتراژ آخر جشن پخش شده امسال را دنبال کنید و ببینید با همکاری گروه اقتصادی بوده یا اجتماعی)، طرح کارزار رسانه ای مبارزه با مصرف شیشه محوری است یا طرح همیاران نوروزی ، تیم پرسپولیس بهزیستی محوری است یا افتتاح خانه فرهنگ و هنر بهزیستی ، طرح خانه سالمندان بهزیستی (یک طبقه از یک ساختمان با چهار اتاق و در حدود 10 تخت) محوری است یا راه اندازی سازمان پیشگامان خدمت، کتاب های انتشار یافته توسط انتشارات بهزیستی را هم از نظر دور نداشته باشید. آقای وزیر ، شیر بی یال و دم و اشکم که دید ؟

4)کلمات و عباراتی که دچار سقوط و تقلیل معنا شده اند : توانمند سازی ، اشتغال پایدار ، سازمان تخصصی دانش محور، فعالیت با رویکرد اجتماع محور، نوسازی سازمانی ، چابک سازی سازمانی، مرکز ملی راهبردی توسعه خدمات مشاوره سلامت روان ، مرکز راهبردی هدایت و فرماندهی اورژانس اجتماعی و …. ، نمونه ای از صدها کلمه و عبارت مورد استفاده مدیریت سازمان و تیم همکار وی هستند که تنها مصادره به مطلوب شده و بشکلی که آن عزیزان می خواهند ، تعریف شده و انتقال معنا می دهند. بعنوان مثال ، توانمندسازی در قالب دستیابی به شغل و مسکن و شاید بیمه معنا شود. در حالی که هر صاحب نظری این گونه موارد را در ظرفیت سازی قرار می دهد. آقای وزیر قبول دارید که کلمات و عبارات در بهزیستی دچار سقوط معنا شده اند؟

5) وعده ها و عملکردها، مشکل به خروار شفا به مثقال : شاید سازمان بهزیستی را با اندکی اغماض و خرده ای چشم پوشی، بتوان بعنوان یکی از سازمان های پیشرو در وعده محسوب نمود. به این عبارات، شعارها و وعده ها توجه فرمایید : تحقق بخش عمده اهداف بهزیستی در دولت تدبیر و امید، سال 1392 سال اشتغال برای بهزیستی، واگذاری 3400 واحد مسکونی در 100 روز(طوری القا می شود که این واحدها 100 روزه ساخته شده اند. مگر نمی شود 5000 واحد را در 30 روز واگذار کرد؟)، راه اندازی مراکز مشاوره با رویکرد اسلامی ، طرح ظربتی توسعه اشتغال(اجتماع محور، حمایت تخصصی و استفاده از تجارب گذشته)، جشن صاحب خانه شدن 200 هزار مددجو در نیمه دوم سال 92 ،….. اینها نمونه ای از وعده ها و گفتارهای شنیده شده از سازمان بهزیستی است .

در حالی که در عمل، وضع بسیار وحشتناک است . تولید 40 هزار مسکن و پشت نوبت بودن 160 هزار نفر، دادن آمار اشتغال سالیانه بر اساس جمع وام های داده شده به مددجویان بعلاوه تعداد مددجویانی که در مراکز تحت پوشش بهزیستی استخدام شده اند و معدود مددجویانی که صاحب شغل شده اند ، پشت نوبتی هایی که حالا حالاها زمان می خواهد تا به خدمات برسند، …. . آیا بنظر شما سازمان بهزیستی سمینار درمانی را بجای علم محوری، شعاردرمانی و تبلیغ درمانی را بجای ارتباط گیری حرفه ای و غلودرمانی و برنامه درمانی را بجای عملکرد محوری، اشتباه نگرفته است؟ برای پی بردن به ماهیت اقدامات سازمان بهزیستی و سطحی یا عمقی بودن آن ، کافی است پنج خدمت اساسی سازمان را استخراج نموده و وضعیت همگرایی با وظایف ذاتی سازمان بهزیستی ، میزان اولویت دار بودن فعالیت ، میزان کارایی و اثربخشی برنامه ، میزان ( درصد ) پوشش دهی به جامعه هدف سازمان و سوالاتی از این جنس را در خصوص آنها بررسی نمایید؟

6) آمار سازمان بهزیستی یا ابهام تا مرز فاجعه : آمار و ارقام بیان شده توسط سازمان بهزیستی بنا بدلایلی چند دچار مشکل بوده و بعضا مشاهده می شود که چنین آمار و ارقام مسئله داری ، توسط حضرتعالی مورد استفاده مجدد قرار می گیرد. آیا شما بعنوان عالی ترین مقام یک وزارت به آمار و ارقام ارایه شده توسط سازمان بهزیستی اطمینان دارید؟ آیا آمار ارایه شده در خصوص افراد تحت پوشش سازمان واقعی است ؟ مدیر وقت سازمان بهزیستی در سال 91 اعلام می کند که 135 هزار زن سرپرست خانوار تحت پوشش بهزیستی هستند و مدیر فعلی در خطبه های قبل از نماز جمعه بیان می کند که 120 هزار نفر تحت پوشش هستند( زن های سرپرست خانوار کم شده اند یا سالیانه 10 درصد توانمند شده و از چرخه فعالیت بهزیستسی خارج شده اند؟)،اعلام می شود که تعداد خیرین ثبت نام شده در سامانه سازمان 15 هزار نفر است(ثبت نام از نام و نشان افراد است یا افراد دارای ارتباط مستمر)، جذب مشارکت های مردمی 700 میلیارد تومانی در سال 1392 بوده( با درآمد اختصاصی یا تفکیک شده از درآمدهای اختصاصی ، نقدی یا غیر نقدی و حمایت خدماتی و …. ) ، بالغ بر 3 میلیون و 200 هزار نفر تحت پوشش بهزیستی هستند(7/3 میلیون نفر برای سبد کالا معرفی شده اند) عباراتی همانند پوشش دهی به 4/4 میلیون نفر، شش میلیون نفر، یازده میلیون نفر غیره(البته برای مسائل گوناگون) نیز شنیده می شود و ….، این نوع آمار دهی بدرد جزایر بوتو بوتو نیز نمی خورد چه رسد به جامعه اسلامی – ایرانی ما . واقعا این آمارها به چه درد افکار عمومی و یا حوزه کارشناسی می خورد؟  سازمانی که آمار درستی از شیوه ایجاد معلولیت ندارد، سازمانی که شاخص تشخیص جامعه هدف تنها مراجعه به سازمان یا شناسایی شدن توسط برخی از مددکاران اجتماعی است، چگونه می تواند آمار درستی از حوزه تحت پوشش خود ارایه دهد؟ به نظر می رسد ، تنها مواردي كه در بهزیستی هيچ پشت نوبتي ندارد دختران فراري، زنان ويژه و البته كودكان بي سرپرست يا بد سرپرست باشند.

با این وضع ، ناگفته پیدا است که چنین سازمانی تنها باید بگوید که 107 کمپ در سال 91 داشتیم و حالا به 828 عدد رساندیم(با چه کیفیتی؟)، 288 مرکز روزانه حرفه آموزی تحت نظارت سازمان بهزیستی است(با چه عملکردی؟)، 60 درصد از اعتبارات سازمان در حوزه معلولان هزینه می شود( کجا و چگونه؟)، 15 درصد از اعتبارات سازمان به بحث حمایت از معلولان بهبودیافته اختصاص می یابد(فعلا 500 معتاد بهبود یافته در اولویت هستند؟)،1200 مرکز مشاوره بهزیستی داریم( با چه کیفیتی و چه الگویی؟)، 15 هزار مهدکودک در کشور وجود دارد(با چه نظارتی و چه محتوایی؟) ، 35 میلیارد تومان برای تجهییزات توانبخشی پیش بینی شده است و هزاران هزار آمار از این جنس؟ آقای دکتر ربیعی، بازرس ویژه برای مراکز شبانه روزی در سطح کشور بفرستید و آمار اعلامی را با آمار واقعی افراد موجود در مراکز تطبیق دهید؟ یافته های جالبی بدست تان می رسد. امتحان کنید لطفا .

7) و ……

آقای دکتر ربیعی، این است وضع سازمانی که به ادعای رئیس فعلی آن نوسازی سازمان بهزیستی مستند به قانون و الزامات آن از سال 1390 کلید خورده است؟(نگاهی به برنامه های سازمان بیندازدید)، این است وضع سازمانی که به ادعای رئیس فعلی آن سازمانی دانش محور بوده و برای عموم مردم برنامه های گوناگون دارد؟ این است وضع سازمانی که به ادعای جناب دکتر هاشمی ، بهزیستی قطعه ای از بهشت است که تشویق در آن بر اساس حس انسان دوستی و خدمت صورت می گیرد؟ و …. .

بر این اساس ، بسياري از حوزه های بهزیستی ، خود بشدت آسیب دیده هستند. اجتماعی و فرهنگی، مشارکت ها، توانبخشی، پیشگیری و برخي ديگر حوزه ها. روسای قبلی مختلف سازمان بهزیستی با انديشه اصلاح كژي ها و درمان رنجوری های این سازمان در تلاش بوده اند. اما برخی از ندانم کاری ها، مصلحت اندیشی ها و خدای ناکرده منفعت گرایی ها، بر عمق برخی بيماري ها و مشکلات افزوده است . برخي در قلمرويی خاص توفيق داشته اما در حيطه هايي نيز بيمار را با عوارض بدتري مواجه ساختند. سازمان های قدیمی نیاز به بازسازی سازمانی دارند، در خصوص سازمان بهزیستی مشاهده می شود که تعداد کمی از روسای قبلی سازمان با دغدغه سیاسی وارد شده و با گند مالی خارج شده اند. غلبه تعلقات و دغدغه هاي سياسي افراد، نخستين عاملي بود كه باعث مي شد بسياري از اولويت ها پنهان مانده يا فراموش شود. چرا كه موضوع «بهزيستي»، تعلق واقعي آنان نبود . برخی از روساي پيشين هر ماموریتی را مي پذيرفتند كه مبادا خودشان یا سازمان به كم كاري متهم شود و شعار دادند و شعار دادند ، تا فضا پر شود و این وضع فعلی ما در بهزیستی است.

بر این قاعده ، قطعا ما حق نداريم هر كسي را در هر بازه زماني دلخواه به پستي بگماريم. سازمان، بنگاه و تشكيلاتي كه مديرانش امروز بيايند و فردا بروند حتما موجب سربار شدن هزينه مردم خواهند بود. ترديد نكنيم… ما اجازه نداريم خودكار و قلم را به دست هر كسي بدهيم. او نيز هرگونه خواست در دوره كوتاه و بلند مديريتي اش اوامر و نواهي صادر كند؛ هر كسي را به پستي بگمارد و هر برنامه مثلا نويني را اجرا كند. پس از مدتي هم بدون حساب و كتاب او را به كناري بگذاريم؛ در جايي ديگر مشغولش كنيم و مهم تر از همه اينكه از او بازخواست هم نكنيم. چه كسي اجازه داده كه كشوري را اينگونه از توانايي هاي بالقوه اش دور كنيم و موجب عقب ماندگي تاريخي اش شويم؟ تدبير كجاست؟ آيا تدبير در مغاك نرفته است؟ آيا حق نداريم براي امروز و فردايمان نگران شويم؟(آقاسی زاده ، 1391).

سازمان های امروزین ، شاخصی برای تعیین سطح توسعه یافتگی محسوب می شوند  و در برنامه ریزی معتقدیم که رویدادها، روندها را می سازند و روندها، تاریخ و فرهنگ و تمدن را خواهند ساخت. حال خودتان را شاهد بر خودتان می گیریم، آیا بهزیستی همان چیزی است که باید باشد و شاخصی برای توسعه یافتگی جمهوری اسلامی ایران، محسوب می شود؟ آیا رویدادهای بهزیستی بگونه ای است که روندهای مطلوب را باعث شده و روندهای مطلوب ، تاریخ و فرهنگ  و تمدن ما را بسازد؟

وزیر محترم و کوشای کابینه ، برادر دلسوخته و درد کشیده ، فراموش نکرده اید که گفته اید : بهزیستی دارایی هر ایرانی است ، باید سعی کنیم هیچ آسیب دیده ای بیرون از چتر حمایتی نمانده باشد، دولت ها و صاحبان قدرت در معرض یک آسیب جدی هستند اینکه همه چیز را می دانند و دولت همه کاره است ، دولت تدبیر و امید پاک کردن صورت مسئله را راه حل امور نمی داند ، ما نیازمند روح عظیم مهربانی و اعتماد اجتماعی هستیم ، ما حاشیه نشینی ها، صداهای خاموش و زندگی های سخت را می بینیم ، ما صداهای خاموش را می شنویم و …..  . پس نگذارید این تعبیر بوجود آید که سیاسیون دغدغه اجتماعی ندارند، نگذارید حرف رئیس جمهور دولت یازدهم زمین بماند که بدترین افراط ، نگفتن واقعیت ها به مردم است ،مردم نیازمند آن هستند که نتیجه یک سال آزمون تدبیر و امید را بدانند ، به اعتقاد ما دولت هنوز، دولت تدبیر و امید است ، شما چه فکر می کنید؟

آقاسی زاده، فتح اله.(سه شنبه 9 آبان 1391). تدبیر در مغاک . سایت الف . برگرفته از : http://alef.ir .

انتظاری هروی، مصطفی.(دوشنبه دوم تیرماه 1393). داعش؛ آواتاری تروریستی برای تحریف واقعیت . سایت بی باک ، کد خبر  294156 . برگرفته از : http://www.bibaknews.com .

16 thoughts on “نقدی مشفقانه بر رویه گفتاری و رفتاری دکتر ربیعی در سازمان بهزیستی”
  1. واقعا این نقدها تاثیر داره یا هر کس هر طور بخواد کار می کنه؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *