چرا امر به معروف و نهی از منکر بکنیم؟ جواب این هم خیلی ساده است. زیرا می خواهیم جامعه خویش را اصلاح کنیم و از سوی دیگر از سقوط به قهقرا جلوگیری کنیم.
امر به معروف و نهی از منکر چیست؟ خیلی ساده است. یعنی امر به خوبی و نهی کردن از بدی.

چرا امر به معروف و نهی از منکر بکنیم؟ جواب این هم خیلی ساده است. زیرا می خواهیم جامعه خویش را اصلاح کنیم و از سوی دیگر از سقوط به قهقرا جلوگیری کنیم.

چرا می خواهیم جامعه صالح داشته باشیم؟ جامعه صالح جامعه ای است که افراد آن جامعه اصلاح شده به سوی خوبی ها باشند. دلیل این که می خواهیم جامعه ای صالح داشته باشیم این است که بتوانیم در جامعه در کمال آرامش و امنیت هم خود و هم عزیزان مان زندگی کنیم.

مکتبی و مرامی و جامعه ای وجود ندارد که از پیروانش نخواهد تا این فریضه را انجام ندهند. بلکه در تمام مکاتب و مرام ها و جوامع، بزرگان و علما و دانشمندان و کسانی که دغدغه جامعه خویش دارند، نه تنها خویش به امر به معروف و نهی از منکر به شیوه های مختلف از اخم کردن تا مجازات های سنگین و حتی مرگ می پردازند بلکه از شهروندان نیز می خواهند تا این مهم را انجام دهند.

از آن جایی که هر کشوری قانون مربوط به خودش را دارد، در این قانون ها برخی از مراتب امر به معروف و نهی از منکر به عامه مردم سپرده شده و برخی دیگر به نهادهای حکومتی سپرده شده است تا از این طریق امنیت و آرامش را برای مردمان شان به ارمغان بیاورند که از جمله این نهادها می توان به نیروی پلیس کشورها اشاره داشت که نهاد قهری در این زمینه است.

در اسلام نیز امر به معروف و نهی از منکر به آحاد جامعه اسلامی سپرده شده که برای انجام دادن آن نیز احکام خاصی نیز در نظر گرفته شده است.

جمهوری اسلامی ایران، به عنوان نظامی مردم سالار با پشتوانه دینی و ملی خاص خود، اصلاح جامعه را از سه طریق می داند. یکی نهادهای مردمی و دیگری نهادهای حکومتی و نهاد آخر حوزه های علمیه هستند.

نهادهای حاکمیتی بر اساس قوانین موجود با خاطیان برخوردهای مختلفی دارند. از جمله این نهادها می توان به اداره وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی به عنوان معرفی کنندگان خوب و بدها و نهادهای فرهنگی و پلیس به عنوان قوه قهریه وظایف خاص خود را دارند. در مرتبه بالاتر از این نهادهای حاکمیتی حوزه های علمیه به عنوان جایگاه تئوریزه نمودن خوب و بدها و مردم در جایگاه پایین تر در مقام تذکر لسانی بایستی در کنار هم باشند تا جامعه ای سالم و صالح داشته باشیم.

امر به معروف و نهی از منکر حوزه بسیار گسترده ای دارد. از مسایل شرعی و دعوت به نماز و روزه و حجاب صحیح گرفته تا دعوت به حفظ محیط زیستی سالم، یا حتی ورزش یا کتاب خواندن و …

اما چرا برخی در جامعه ما با امر به معروف و نهی از منکر مشکل دارند و با سیاسی کردن و ایجاد جو منفی علیه آن، مردم را از این فریضه الهی باز می دارند؟

این افراد کلاً سه دسته هستند: دسته اول پیاده نظام بیگانگان که دانسته یا نادانسته به اهداف پلید آن ها کمک می کنند. دسته دوم کسانی که معتاد برخی از منکرات هستند و نمی خواهند از آن دست بکشند. پس گاه حتی دیگران را به همان منکر متهم می نمایند. دسته سوم کسانی هستند که از این راه به دنبال اهداف قدرت یا ثروت یا … هستند. که هر سه دسته عمداً یا سهواً به جامعه خویش خیانت می کنند.

آن ها که دغدغه جامعه ای سالم، صالح، پاک و آرام را برای خود و خانواده و عزیزان و سایر افراد جامعه دارند، مسلماً و مطمئناً این فریضه را انجام خواهند داد و بر حاکمیت است که اگر مورد تعرض قرار گرفتند، با متعرضان که خائنین به جامعه هستند به شدت و قاطعیت برخورد نماید.

در ابتدای سال 78، وقتی فریادهای تسامح و تساهل از اردوگاه فتنه گران و منافقین داخلی، که خیال می کردند مردم از دین بری شده اند، بلند و بلندتر می شد، شاید برای اولین بار، وقتی قاسم سجادیان، جوان مرودشتی، به نهی از منکر چند جوان متعرض به ناموس مردم، مشغول بود، توسط آن چند نفر توسط سلاح سرد، به شهادت رسید.

سال 78 اما با این قتل عمد، پایان نیافت. چند ماه بعد، در روزهای آغازین ماه مبارک رمضان، دانشجوی ناهی از منکر، هادی محبی، در پیش چشم جماعت تهران نشین، مورد حمله کسانی قرار گرفت که با لحنی خوش آنان را نهی از منکر نموده بود. قاتل او را با لبانی روزه، گردن برید.

این بار اما قضیه ابعاد گسترده تری یافت. قاتل سریعاً شناسایی و دستگیر شد. بوق های ضددین در داخل و خارج، به دفاع از قاتل پرداختند و خواستار رهایی قاتل شدند. دفاع از قاتل برخی سازمان های بین المللی را هم فراگرفت و قضیه از یک قتل ساده، به یک مسئله مهم و امنیتی بدل شد. اما متاسفانه در این داستان برخی از مسئولان وقت برای گرفتن رضایت و عدم اعدام قاتل از یکدیگر سبقت گرفتند تا نهایتاً پدر شهید هادی محبی قاتل را بر چوبه دار بخشید و جوان قاتل از مرگ رهایید.

رهایی این قاتل، شاید از یک سو لطف و مرحمت متدینین را به نمایش گذاشت، اما از سوی دیگر فضای ناامنی را برای آمران به معروف و ناهیان از منکر بوجود آورد. به طوری که در ماه های بعد، شاهد شهادت برخی دیگر از آمران به معروف و ناهیان از منکر بودیم. این امر سبب شد تا این فریضه الهی به دلیل بوجود آمدن فضای نامناسب و ناامن، و از سوی دیگر ترویج فرهنگ به من چه و به تو چه و اباحه گری و جری تر شدن متخلفان به خصوص در فضای بی بند و باری، کم کم به محاق فراموشی سپرده شود.

سال گذشته در همین ایام بود که در شیراز شاهد حمله به دو جوان ناهی از منکر و دفاع از حرمت نوامیس و مجروح شدن آن دو بودیم. اما متاسفانه پس از انصراف آن دو جوان از شکایت یکی از مسئولین امر استان اصل قضیه را منکر شد تا آن که جوانان ناهی از منکر خود به مصاحبه با رسانه ها پرداختند.

فروردین امسال شهادت علی خلیلی، طلبه ناهی از منکر، باعث شد تا ما نیز به نوبه خود بار دیگر این هشدار را به مسئولین بدهیم.

وبلاگ :محمدمهدی اسدزاده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *