هراز نیوز :در مسیر زندگیمان کورسوهایی به چشم می خورد که هرچه بدان ها نزدیکتر می شویم پرفروغ تر و الطاف این روشنایی، زندگی سرد و بی روح مان را گرمتر و نورانی تر می کند.

 این منبع روشنایی و نور شهدا هستند که هرچه با آنها و روش زندگی شان مانوس تر می شویم، از تاریکی شب به روشنایی روز می رسیم و در پی آن، هستی وجودی ما معنا پیدا می کند.

 از این رو به پیشنهاد انجمن صنفی خبرنگاران به مناسبت سالروز وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها (مادر حضرت عباس ) و روز تکریم از مادران و همسران شهدا  با همراهی جمعی از همکاران مشتاقم سری به منزل چند تن از این شهدا زدیم تا پای صحبت مادران و همسر این شهدا بنشینیم و در سایه کلام گوهربار این بزرگواران چگونه زیستن را یاد بگیریم.

 به حضور مادر شهید علیرضا محمدی رسیدیم . مادری وارسته و پاک سیرت.

به چهره اش که نگاه می کردم به فروتنی و تواضع شهید محمدی پی بردم و دستانش را که فشردم به یاد دستان به خاک افتاده بزرگوار در شلمچه افتادم.

 شهید علیرضا محمدی در محرم سال 1347 دیده به جهان گشود و در سن 13 سالگی عازم جبهه و پس از اینکه 7 بار به جبهه مشرف شد، در محرم سال 1367 در شلمچه به مقام رفیع شهادت نائل گشت.

  خاطراتی از نماز و ایثار در راه خدا

 علیرضا در سن 10 سالگی دراثر سانحه ای از ناحیه چشم مجروح و برای عمل جراحی در بیمارستان ابن سینا ساری بستری شد. شهید گرانقدر با وجود سن کم، از مادر تقاضا کرد که سجاده اش را به بیمارستان بیاورد تا در وقت اذان به اقامه نماز بپردازد.

پس از عمل جراحی، یک روز پزشک متخصص علیرضا برای رسیدگی به وضعیت بیماران وارد اتاق شهید شد و هنگامی که ایشان را درحال نماز دید و به شدت تحت تاثیری این حرکت شهید قرار گرفته، همه هزینه عمل جراحی را به خانواده برگرداند.

شهید علیرضا محمدی در سن 13 سالگی رویای ایثار در راه خدا را در سر می پروراند اما پایگاه اعزام رزمندگان به دلیل مشکلی که در یکی از چشمان علیرضا وجود داشت از اعزام وی امتناع می کرد. درنتیجه شهید محمدی از مادر خواهش کرد تا با اعلام رضایت کتبی اجازه اعزام وی را از پایگاه بگیرد.

 شهید حسن خجسته

ایشان داماد شهید محمدی و 10 روز پس از شهادت وی در شلمچه به شهادت رسید. شهید خجسته در سال 65 شهردار رینه آمل بود اما از آنجاییکه دفاع از خاک میهن را بر پست و مقام اداری ارجعیت می داد، عازم جبهه و در سال 67 به دعوت حق لبیک گفت.

حسن خجسته فرزند شهید خجسته که اینک دانشجوی دکتری یک رشته فنی و مهندسی است ،در خاطره ای به حضور غیبی پدر در لحظه لحظه زندگی اش اشاره کرد و گفت: روزی تصمیم گرفتم چند قوطی رنگ تهیه و نوشته های روی قبور شهدا که بر اثر زمان رنگ باخته بودند را رنگ آمیزی کنم.

یک روز پدربزرگم با وجود عدم اطلاع از این اقدام، از من پرسید : حسن، در امامزاده چکار می کردی؟ و وقتی تعجب مرا دید ادامه داد : چند شب پیش تو را در خواب دیدم که در امام زاده برسر مزارشهیدی ایستاده بودی و پدرت سرت را نوازش می کرد و در آنجا من به حضور پدر در کنارم و نتیجه عمل نیک خود پی بردم.

لازم به ذکر است : شهید علیرضا محمدی برادر بزرگتر محمد محمدی رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی آمل و شهید حسن خجسته داماد ایشان می باشد.

شهید هنرمند، عبدالله اپرناک

تیم خبرنگاران با همراهی رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی آمل به دیدار مادرشهید دیگری رفتیم . شهید عبدالله اپرناک، شهید هنرمندی که سالها در تئاتر فعالیت داشت و در زمان حیات در یک فیلم کوتاه نیز ایفای نقش کرده بود.

خاطرات شهید

  پس از اینکه تابوت شهید را به نزد مادر آوردند تا با فرزند وداع کند، درب تابوت را گشود و در حالی که پاها و بدن جگر گوشه اش را نوازش و با او درد و دل می کرد ناگهان متوجه شد لبهای شهید اپرناک به لبخند مزین گشته است. مادر در تایید حرفهایش به عکس هایی اشاره کرد که گویای حالت های متفاوت لبهای فرزندش در تابوت بود.

مادر به یاد می آورد چندی پیش از اینکه خبر شهادت عبدالله را به آنها اطلاع دهند کبوتری در منزل آنها میهمان بود. پدربزرگ شهید به کبوتر غذا داده و با او درد و دل می کرد. کبوتر گویی خبر شهادت عبدالله را آورده و منتظر فرصت مناسبی بود تا اطلاع دهد چراکه پس از آن فقط در مراسم چهلم و سالگرد شهادت عبدالله در منزلشان رویت شده تا تسکینی باشد در غم هجران فرزند.

شهید عبدالله اپرناک هشتم فروردین سال 65 در سن 19 سالگی در دومین سفرش به مناطق جنگی در مریوان به شهادت رسید.

در هنگام وداع با مادر شهید احساس عجیبی داشتم. چقدر متواضع و بزرگوار بود! غبار سالها دوری از فرزند بر چهره ا ش نشسته بود و با چشمانی پراز محبت خبرنگاران را بدرقه می کرد.

 به راستی که مادران شهدا، صبر و استقامت را از حضرت زینب (ص) به ارث برده و در وصف جایگاه رفیعشان، زمین در برابر عظمت قدومشان به حقارت خود اعتراف می کند

فائزه سلیمی، هراز نیوز

IMAG7457

خانواده شهید in;}

One thought on “تکریم از ام البنین های آملی +عکس و خاطرات”
  1. ما هر چه داریم از مادران شهدا و همسرانشان است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *