خنداندن زیباست اما به چه بها و قیمتی ؟

آیا راه دیگری برای نشان دادن سادگی ، بی آلایشی و همه آنچه که دست اندرکاران مجموعه پایتخت به ساخت آن می بالند وجود نداشت ؟!  اینها که همه بدیهی هستند .

آیا معیار و شاخص صفا ، صداقت و صمیمیت مردم شریف مازندران ، ارسطو ، بهبود و نقی معمولی هایند ؟

چرا باید لرها ، خاصه قوم شریف بختیاری تنها با این نگاه که سریال سرزمین کهن شاید توهینی کرده یا نکرده ، مانع از ادامه پخش این سریال تاریخی و پر هزینه شوند ولی ما مازنی ها نه تنها ممانعتی نمی کنیم بلکه متاسفانه خودمان هم با دیدن این فیلم به خودمان بخندیم .

مگر نه آن است که سادگی از حد بگذرد تبدیل به جهل می شود ، پس چرا حالا که این اتفاق در سری 3 پایختخت به وفور یافت می شود باز هم خونمان به قلیان نمی آید ؟؟ پاسخ به این سوال ساده است ، چون ما هم به این فیلم عادت کرده ایم ، چون دیگر زمان اعتراض گذشته است ، چون اگر قرار بود انتقادی باشد می بایست با سری اول پایتخت همراه میشد ولی افسوس که همه خوابیدند و خندیدند .

این چه فیلمی است که لهجه مردمانش دستاویز خنده شده است ؟ پاسخ به این سوال هم آسان است ، چون این لهجه و گویش اصیل مازندرانی ها نیست بلکه این تنها گویشی است ساختگی برای خنداندن که در آن  یکی به زبان محلی ،  دیگری به زبان اصیل تهرانی و یکی دیگر معلوم نیست به چه زبانی صحبت می کند . چگونه از فرزندانمان انتظار داشته باشیم به گویش و آداب و رسوم دیارشان پایبند بمانند در حالی که ، در حضورشان به آن می خندیم .

اگر چه درون مایه و بطن فیلم گاها با سبک زندگی مازنی ها مطابقت دارد ولی به نظر می رسد مغایرتش بیش از مطابقتش باشد .

اینجا مازندران است با جمعیتی بالغ بر 3 میلیون نفر که توزیع جمعیت شهری و روستایی در آن تقریبا برابر می باشد و به دلیل پراکندگی ، گستردگی و نزدیکی شهرها و روستا هایش می توان با کمی اغراق همه مازنی ها را روستایی دانست که با یک برخورد کوچک و حضور یک روزه  در جمع مازنی ها می شود این مرام و مسلک را به روشنی دید . پس دیگر چه نیازی به این همه ادا و اصول آنهم در رسانه ملی است .

بهتر نبود به جای پخش یک ساعته این مجموعه و پخش پیام های بازرگانی یک ربعه در بین این مجموعه پر مخاطب ، تنها و تنها هر شب 10 دقیقه از برنامه های سیما به مسئله فرهنگ سازی و آداب مسافرت اختصاص داده میشد تا دیگر ما مازنی ها که نسبت به روستا ، شهر و استانمان حق آب و گل داریم  ، با حضور این حجم بالا و چندین ده میلیونی از مسافران که غالب آن را هم تهرانی های پایتخت تشکیل می دهند ، با مشکلاتی چون ترافیک ، آلودگی هوا ، آلودگی جنگل ، آلودگی دریا ، آلودگی ساحل ، گرانی و … مواجه نمی شدیم . تازه ، با این مشکلات می توان کنار آمد ولی دیگر نمی توان از آثار بد فرهنگ اجتماعی وارداتی مسافران که انگاراز زندان شهرشان آزاد شده اند چشم پوشی کرد .

این چه سیاستی است که از یک سو مدعی شاد ساختن مردم است ولی از سوی دیگر کاری برای فرهنگ سازی نمی کند .

مسئولان هم که خدا حفظشان کند بیشتر از آنکه به فکر رفاه مردم ساده زیست شهر و دیارشان باشند به فکر رفاه حال مسافران خود هستند ، ویلانشینان آب و هوای پاک استنشاق کنند ، کم آبی و آلودگی هایش برای ما . از سیمای استانی چه بگوییم که خود نیز حال و روز خوشی ندارد .

پایتخت 1 ، 2 ، 3 ، 4 ، 5 ، . . . .  تا کی و کجا  ؟؟؟

      میثم صلواتی

کارشناس ارشد مدیریت دولتی

5 thoughts on “مازندران ، پایتخت زیبایی ها”
  1. خدارا شاکر یم که فرزندان شاهذ میدان دار شدند و به توهین هایی که به فر هنگ و هنر مر دمش می رود قلم بدست می گیرند و اعتراض می کنند دیروز پدرانشان در مقابل حملات فیزیکی در مقابل حملات دشمنان دون ایستا دگی گر دند و جان ومال و هستی شان را تقدیم امام و انقلاب کر دند وشعار :
    مر گ اگر مرد است گو سوی من آیی +تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
    او زمن جسمی ستاند رنگ رنگ +من زاو جانی ستانم جاودان
    و امروز فر زند عزیز شاهد است که علیه تهاجمات فر هنگی بپا خواسته و به دفاع از فر هنگ و کیان ما می پر دازدو راد مر دانه از کسانی که در جهت بی هویتی نمودن مر دم ما گام بر می دارند وسخن به اعتراض می گشاید .
    راستی این چه نقارنی است که در صدر صفحه فرزند شهید به دفاع از فر هنگ غنی ما می نویسد ودر ذیل آن اندر “طریق عشق “در باب ایثار گریها و بزرگی های پدر شهید ش نگاشته می شود نام و یاد هر دو جاودانه باد آمین یا ربالعامین .

  2. سلام دوستان ، من خودم به عنوان یک مازندرانی با بخش هایی از مجموعه موافق و با بخش هایی نیز مخالف می باشم. اگر همه انتقادها نه با زبان نیشدار بلکه با زبانی ملایم و البته با ارائه راهکار باشد زیباتر و راهبردی تر خواهد بود. پس انتظارمان از مدیران رسانه توجه بیشتر به جزئیات قبل از تولید سریال هایی از این دست می باشد.

  3. من هم موافقم که صدا و سیمای استانی حال و روز خوشی ندارد. این استدلال را می توان در برنامه های ضعیف ، زمانبندی نادرست برای پخش برنامه ها ، نداشتن برنامه های اصیل بومی محلی و استفاده از مجریان تهرانی در پخش و اجرا و در واقع درجا زدن در چند سال گذشته دید. به نظر من صدا و سیمای مازندران نیاز به یک تحول و انقلاب اساسی دارد.

  4. نقد کار بسیار درست و در بسیاری از جهات می تواند سازنده باشد اما سادگی و بی آلایشی را ما خودمان چگونه نشان دادیم؟رفاقت هایم را خارج از پایتخت چه کس دیگری به ما گوشزد کرد؟احترام به بابا پنجعلی ها را ما چگونه نگه داشتیم؟لهجه و گویش ما چطور حفظ می شود؟چرا همه ما صحبت کردن به زبان شیرین مازنی را جوری کسر شان میدانیم؟چرا در یک استان دیگر یا هر کجا وقتی همدیگر را میبینیم با لهجه مازنی حرف نمیزنیم؟؟مگر خودمان لهجه یکدیگر را به سخره نمیگیریم؟مگر زمین های کشاورزیمان را با پایین ترین قیمت ها به حراج نمیگذاریم؟!مگر با فروش زمین صاحب ماشین های آنچنانی نمیشویم؟!چرا به پایتخت به عنوان آینه کلی خودمان نگاه نمیکنیم؟!چرا وقتی هر مازندرانی در راه پیشرفت قرار میگیرد همه سعی میکنیم آن را به زمین بزنیم و هیچ حمایتی از او نمیکنیم؟آیا اینجا هم سازندگان پایتخت خط و ربط می دهند؟
    چرا به این فکر نمیکنیم که ما اکنون خانه خلوت تهرانی ها شدیم؟آیا مسبب این هم پایتخت بود؟ کسی و شاید حتی خودمان برای طبیعت دوروبرمان ارزشی نمیگذاریم!اگر از بالا به مازندران نگاه کنیم شاید تا چند سال دیگر تفاوتی بین طبیعت ما و کوهای غربی و مرکزی نباشد!
    شاید پایتخت و پایتخت ها تلنگری باشد برای وجدان های خواب آلود ما که معلوم نیست پی چه میگذرند!!!

  5. در پاسخ به دوست عزیزم ، احترام به بابا پنجعلی ها یک وظیفه انسانی است ولی آیا این فقط ما مازنی ها هستیم که به این وظیفه آنچنان که باید عمل نمی کنیم یا تهرانی های پایتخت که از سال ها قبل خانه سالمندان و امثالهم را بر پا ساخته اند ؟!
    دوبله های سخیف در شبکه استانی و سریال هایی چون پایتخت و … صحبت به زبان شیرین مازنی را برایمان کسر شان کرده ، اینکه چرا ما در استان دیگر به زبان محلی حرف نمی زنیم این تنها سلیقه شخصی افراد است و می تواند همه جایی باشد .
    در بحث فروش زمین های کشاورزی هم شایان به ذکر است مردم بدلیل عدم حمایت دولت از بخش کشاورزی ، نبود برنامه های حمایتی استانی و قیمت پایین محصول برای فروش در بازار داخلی ، مقصر نیستند و این قصور از جانب دولت می باشد و به نظر من فروش زمین برای یک کشاورز به صرفه تر از نگهداری آن می باشد ، اگر چه که در تبدیل نقدینگی به دست آمده به ماشین و رفع نیاز های غیر ضرور جای بحث وجود دارد و باید در این زمینه فرهنگ سازی شود.
    ضعف در مدیریت شهری و استانی سبب شده تا مازندران حیاط خلوت تهرانی ها شود .
    به نظر من در کنار همه مشکلاتی که شما دوست عزیز ذکر کردید و تا حد زیادی منطقی به نظر می رسد ، ساخت پایتخت و از این دست سریال ها نه تنها راهکاری نشان نمیدهد بلکه قوز بالای قوز می گردد .
    این وجدان خواب آلوده به یکباره به خواب نرفته ، به این وجدان قرص خواب آور در قالب همین برنامه های ضعیف خورانده شده است .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *