گفتگو سید محمد حسینی

اشاره: عبداله صلواتی، در دوم خرداد 1356 در شهر آمل به­دنیا آمد و در آنجا، تحصیلات مقدماتی را تا پایان دبیرستان گذراند. او سپس در دانشگاه خوارزمی (دانشگاه تربیت معلم سابق) در رشتة زیست­شناسی ادامه تحصیل داد و در تحصیلات تکمیلی، در رشته­ای متفاوت از دوره­های پیشین، یعنی فلسفة اسلامی در دو دانشگاه تهران و شهید بهشتی به ادامه تحصیل پرداخت. اکنون او دانش آموختة دکتری فلسفة اسلامی از دانشگاه شهید بهشتی است. صلواتی، چهار کتاب و بیش از هشتاد مقاله در حوزه­های تفسیر، فلسفه، عرفان و کلام در کارنامة علمی خویش دارد. از دیگر سوابق علمی اوست: دبیر بخش ادیان و عرفان بزرگداشت حامیان نسخ خطی (1385)؛ مسئول بخش اعلام عرفان شمال آفریقا در بنیاد دایره المعارف اسلامی (1384-1388)؛ مسئول بخش اعلام فلسفه تا قرن هفتمِ گروه فلسفه بنیاد دایره المعارف اسلامی (1388-1390)؛ معاون سردبیر کتاب ماه فلسفه (1387-1392)؛ داور کشوری جشنواره جوان خوارزمی ( از سال  1386تا کنون )؛ داور بزرگداشت حامیان نسخ خطی (1383- 1385 )؛  داور کتاب سال در حوزه فلسفه و کلام اسلامی (1386-1388 )؛ داور کتاب فصل در حوزه فلسفه و کلام اسلامی (1386-1388)؛ داور جشنوارة نقد (1391-1392)؛ داور گام اول (1391-1392)؛ مشاور بخش فلسفه­ی سریال خواجه نصیر الدین طوسی، شبکه چهار (1388-1389)

 

بعنوان سوال اول از مراحل شکل گیری برنامه زاویه و چگونگی پیوستنتان به این برنامه بگویید. قبل از شروع این برنامه چه چشم اندازی از راهبردها و اولویت های آن داشته اید؟

اتفاق فکر زاویه ماهها قبل از شروع این برنامه تشکیل جلسه می داد. در این جلسات افرادی از خود شبکه 4 و همچنین برخی صاحبنظران خارج از سازمان حضور داشتند و ریاست جلسات نیز با خانم آقایی مدیر گروه مربوطه بود. سردبیر برنامه آقای یوسفی نیز در این جمع بود. البته اینطور نبود که از ابتدا تا انتها افراد این اتاق ثابت باشند بنده هم از ابتدا در این جلسات نبودم اما بعد از یکی دو ماه از شروع این پروژه به آن پیوستم. داستانش هم از این قرار بود که قبل از آن هم از من برای حضور در این جلسه دعوت شده بود اما بخاطر اشتغالات کاری نتوانستم شرکت کنم تا اینکه اسفند سال 89 همایشی برای بزرگداشت خواجه نصیر در کتابخانه ملی برگزار شد آنجا آقای حسینی که تهیه کننده برنامه و جزو اتاق فکر برنامه زاویه بود به من گفت که شما بعنوان کسی که در زمینه خواجه نصیر و فلسفه او کار کردی بعنوان مشاور به ما کمک کن تا مجری ما این سؤالات و مطالب را بتواند بخوبی از مهمانان برنامه بپرسد. آن همایش هم یادم هست که یک همایش بین المللی بود و از آمریکا کانادا، انگلیس و چند کشور دیگر عربی اساتید بنامی آمده و مقالات خود را ارائه داده بودند. بعد از مدتی که ما شروع کردیم تا این محورها را با مجری هماهنگ کنیم آقای حسینی گفت که این مباحث خیلی تخصصی است و پیش بردنش برای مجری سخت است بهتر است خود شما این مسئولیت را قبول کنی. از بعداز ظهر، همان روز کارشناسی و اجرای تلویزیونی در قالب گفتگوی علمی با اساتید کلید خورد و قرار بود که آن برنامه ها از شبکه 4 پخش شود. البته هنوز نمی دانم آن مجموعه چه سرنوشتی پیدا کرد.

بعد از آن هم آقای حسینی خیلی پیگیر و محکم گفت که صلواتی باید “زاویه” را اجرا کند و بقیه را هم برای این نظر متقاعد کرد. پس از آن بود که بهمراه اتاق فکر زاویه رفتیم پیش مدیر شبکه و من پذیرفتم که این برنامه را اجرا کنم.

این نکته را هم بگویم که پیش از روی آنتن رفتن زاویه اتاق فکر “زاویه” تشکیل و این مباحث مطرح می شد که ساختار محتوا و رویکرد برنامه چطور باشد، همیشه این دلشورة اتاق فکر بود که باید این برنامه یک برنامه متفاوتی باشد و حالت روتین و روزمرگی سایر برنامه های این تیپی را نداشته باشد. برای همین خیلی افراد را برای اجرا پیشنهاد می دادند و افراد هم می آمدند اما بعد از مدتی آنها را رد می کردند چون هم می خواستند فرد مورد نظر اجرای قوی ای داشته باشد و هم به لحاظ فکری پشت صحنه های مباحث علوم انسانی را بداند و بفهمد. در واقع کارشناس مجری می خواستند. چون بحث هایی که در برنامه مطرح می شد مباحث عمیقی بود از طرفی برنامه هم زنده بود و اختلاف زمانی با بیرون برنامه تنها 3 ثانیه بود و این یعنی شما هیچ کاری نمی توانستی بکنی و حق هیچ اشتباه و آزمون و خطایی هم نداری. بالاخره قرعه به نام بنده افتاد.

درباره اتاق فکر زاویه نکته ای که باید بگویم این است که هم پیش از شروع خود برنامه و هم در مدتی که برنامه روی آنتن می رفت، جلسات خیلی منظم و جدی برگزار می­شد و این جلسات غالباً 3 تا 4 ساعت طول می کشید.

چه مسائلی بیشتر در این جلسات مورد بحث و بررسی قرار می گرفت؟

در این جلسات از عنوان برنامه گرفته تا محتوا و همچنین محورها و مهمانان برنامه مورد بررسی قرار می گرفت و پس از گذشت مدتی از جلسات به این نتیجه رسیدیم که بحث روی مهمانان برنامه خیلی مهم تر از مثلاً انتخاب عنوان برنامه است. خیلی وقت ها ما محور اصلی و همچنین فروعات موضوع مورد نظر را با بحث و بررسی زیاد استخراج می کردیم و بصورت تفصیلی پیرامون آن صحبت می شد اما وقتی به مهمانان برنامه می رسیدیم می دیدیم که دو نفری که باید در خصوص این موضوع خاص صحبت و مناظره کنند وجود ندارد. این یکی از مشکلات جدی ما بود. واقعیت این بود که پاره ای اوقات ما ده الی بیست نفر را پشت سر می گذاشتیم تا به مهمان نهایی برسیم. مثلاً از لیست ده نفره اولیه وقتی تماس می گرفتیم برخی یا در مسافرت بودند یا نمی خواستند به برنامه بیایند و یا می خواستند بیایند اما روی مهمان مقابلشان حرف داشتند و خیلی مسائل دیگر. همینطور نفرات بعدی را بررسی می کردیم تا اینکه گاهی این لیست مهمانان به بالای 20 نفر هم می رسید.

شاید یکی از انتقاداتی که بینندگان برنامه به ما وارد می دانستند این بود که چرا مهمانان شما در فلان موضوع افراد تراز اول آن رشته نیستند. غافل از اینکه ما آن افراد تراز اول را هم رصد و دعوت می کردیم اتفاقاً گروه مشاور خیلی قوی ای هم برای این منظور داشتیم مثلاً اگر موضوع برنامه امشب پیرامون روانشناسی و یا آموزش و پرورش بود این گروه مشاور افراد متخصص این رشته ها را رصد و به اتاق فکر دعوت می کرد تا از نقطه نظرات آن افراد صاحبنظر نیز استفاده شود. ولی چه کنیم که به دلایل گفته شده خیلی از مهمانان نمی آمدند و ما چاره ای نداشتیم. بعد هم برنامه زنده بود و از این جهت خیلی دست ما بسته بود حتی برخی هفته ها یادم هست بخاطر نداشتن مهمانان اصلاً برنامه روی آنتن نمی رفت و اگر این موضوع تکرار می شد طبیعتاً مخاطب خود را از دست می دادیم. در این شرایط مجبور بودیم که از لیست مهمانان به فرد بیستم و یا فرد بیست و پنجم بسنده کرده و از او برای حضور در برنامه دعوت کنیم.

صلواتی

در همین برنامه ما بعضاً اساتیدی را می آوردیم که اینها به لحاظ علمی خیلی افراد وارسته ای بودند اما آن شجاعت لازم را نداشتند و یا آن شجاعت را هم داشتند ولی از قواعد مناظره بی­خبر بودند؛ مثلاً وسط صحبت عصبانی می شدند و می خواستند برنامه را ترک کنند! یا اینکه فقط حرف خودشان را بزنند و اصلاً نبینند که طرف مقابل چه می گوید. هایدگر حرف قشنگی دارد که می گوید ما بلد نیستیم گفتگو کنیم چون یاد نگرفته ایم بشنویم. خیلی از ماها همینجور هستیم فقط دوست داریم مونولوگ باشد و ما بگوییم و دیگران بشنوند. در مناظره هم به دنبال غلبه بر طرف مقابلیم که می شود منطق جدلی یعنی دیگر دنبال حقیقت نیستیم. دنبال غلبه ایم. در برنامه ما هم برخی از مهمانان همین روحیه را داشتند. طرف فقط حرف خودش را می زد و اگر مثلاً شما مهمان مقابلش را ده بار هم عوض می کردی نوع صحبت این طرف تغییر نمی کرد! این در گفتگو یک معضل است. “زاویه” یک جزء در یک کل بزرگتر از خودش بود و نمی توانست از این روحیات حاکم بر جامعه و نخبگان گریزی داشته باشد.

من فکر می کنم “زاویه” شروع خیلی خوبی بود. همین که این امکان فراهم شود که صداهای مختلفی در عرصه فرهنگ شنیده شود و مخاطب را به زیست جهان حاکم بر ما در حوزه علوم انسانی آشنا کند، نفس این کار ارزشمند است و گام بلندی بود. در این برنامه برخی از تابوهای غیرضروری شکسته شد. رسالت “زاویه” بررسی جدید­ترین تحولات فرهنگی در کشور بود که من در برنامه نخست هم این وعده را به مخاطبان زاویه دادم. مثلاً آقای دکتر ابراهیم فیاض عضو هیئت علمی دانشکده جامعه شناسی دانشگاه تهران طی گفتگو با یکی از هفته نامه های کشور نقدهای جدیدی را درباره شهید مطهری مطرح کرد. ما هم با ایشان تماس گرفتیم و به برنامه دعوت کردیم. در مقابل هم آقای دکتر زاهدی که خودش قبلاً مدیر گروه اندیشه شبکه 4 بود را آوردیم و اتفاقاً برنامه خیلی خوبی هم شد. آقای زاهدی تمام قد از شهید مطهری دفاع کرد اما دکتر فیاض هم چیزی کم نگذاشت و حرف های جالبی در آن برنامه زد. حالا نکته جالب این بود که همین سطح از گفتگو را هم خیلی ها بر نتافتند. واویلا سر دادند که بیایید و ببینید که در صدا و سیما چه حرفهایی گفته شده! اینها آمدند شهید مطهری را نقد کردند! درست است شهید مطهری انسان بزرگی بود و به تعبیر مقام معظم رهبری ارکان نظام مبتنی بر اندیشه های آن شهید بزرگوار است ولی این به این معنی نیست که یک تقدسی ایجاد شود که کسی نتواند به آن سمت برود. خب بالاخره وقتی که نقد می شود این نقد که الزاما نقد درستی نیست. باید حرف را شنید و سپس درباره آن قضاوت کرد. جذابیت زاویه این بود که نقد و پاسخ آن و نگاه متعدد به مساله واحد نقداً در یک برنامه مطرح می شد. به عبارت دیگر شاید یکی از جذابیت های “زاویه” این بود که مخاطب حرف های مخالف و موافق را بالفعل و بصورت زنده می شنید. خیلی از برنامه های تلویزیون اینطوری است که یک نفر را می آورند درباره موضوعی صحبت می کند و تمام. سپس در یک برنامه دیگر یک نفر دیگری را می آورند که ضد آن حرف ها را درباره آن موضوع می زند اما نکته اینجاست که کسی که برنامه اول را دیده که لزوماً برنامه دوم را نمی بیند و بالعکس. همچنین کسی که برنامه را می بیند نمی داند که دفاع طرف موافق به چه صورتی است؟ و به همین خاطر قدرت تحلیل و انتخاب نخواهد داشت. ولی در “زاویه” این حرف ها به صورت یکجا به مخاطب داده می شد و این یک پینگ پنگی را ایجاد می کرد که خودش جذابیت زا بود. این مدل در هر برنامه و موضوعی می تواند پیاده شود اما طبیعتاً در حوزه های فرهنگی جذابتر خواهد بود. این مسئله ای است که ما در کشور خیلی به آن نیاز داریم. هرچند که بستر های فکری و فرهنگی آن نیز باید فراهم شود. وقتی در برابر یک انتقاد به شهید مطهری اینقدر واکنش ایجاد می شود یعنی اینکه برخی دوست دارند فقط مونولوگ و تک صدایی بر فضا حاکم باشد و این نشدنی است. البته اینها را که می گویم بیشترش برای خارج از صدا و سیماست. عمده این مطالب هم از جانب کسانی مطرح می شود که ادعای دفاع و حمایت از نظام و ولایت دارند. خب شما اگر طرفدار مقام معظم رهبری هستی ایشان بعنوان رهبر انقلاب و راس نظام طی سالیان گذشته بارها و بارها بحثی را تحت عنوان کرسی های آزاداندیشی مطرح کرده اند. خب سؤال من این است که وقتی در جاهای مختلف کشور و از جمله صدا و سیما این خواسته معظم له بصورت سیستمی و نه پراکنده اجرایی نمی شود دیگر چه ادعایی باقی می ماند؟ ما که نمی توانیم بگوییم مثلاً این مواضع نظام را قبول داریم و آن بخش دیگرش را قبول نداریم! این دیگر مصداق «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» خواهد بود! این قرآن همه اش برای سعادت و رستگاری انسان هاست اینطور نیست که شما بخشی از آن را بگیری و بخشی را نگیری چون به نفعت نیست! برخی با فرمایشات مقام معظم رهبری هم همین برخورد را متاسفانه دارند انجام می دهند. برخی  طوری رفتار می کنند که انگار ایشان اصلاً چنین فرمایشی نداشته اند! اینکه خیلی زشت است. الان که دیگر فضای دانشگاه ها و دانشجویان و اساتید مثل گذشته نیست و اگر شما بخواهی فضا را بسته نگه داری آنها تغذیه فکریشان را از مسیر های دیگر صورت می دهند که لزوماً مسیرهای معتبر و درستی هم نیست. وقتی رهبری این مسیر را برای شما باز گذاشته شما باید دنبال این کار را بگیری و به آن فعلیت ببخشی. من فکر می کنم برخی مدیران ما باید در این مسائل تجدیدنظر جدی کنند و با شجاعت و اخلاق حرفه ای برای این منظور بستر سازی نمایند. جوری نشود که فرمایشات و راهبردهای رهبری در زمینه های فرهنگی و اندیشه ای بخاطر نگاه سلیقه ای مدیران به موضوعات تزئینی و لوکس تبدیل شود.

خلاصه کلام اینکه “زاویه” با همین رسالت و با هدف جامه عمل پوشاندن به همین خواسته ها بود که جلو آمد و تلاش کرد بدون هرگونه سانسور و یا پیشداوری این مهم را پیش ببرد. من هم که افتخار داشتم آنجا حضور داشته باشم سعی می کردم که در اجرا هیچ سوگیری نداشته باشم. من فقط طرح مسئله و مدیریت می کردم و بحث را با موافقین و مخالفین آن واگذار می کردم. یعنی تلاش نمی کردم که مثلاً این آقایی که موافق این تفکر است پیروز شود. برخی توقعشان این بوده و هست که مجری در برنامه باید یکجوری کار کند که حرف طیف خاصی بر کرسی بنشیند. در حالیکه من اصلاً این حرف را یک مسئله اخلاقی نمی دانستم و دغدغه این کار را نداشتم. خب طبیعی است که من بعنوان یک فرد به یکی از طرف های مناظره تمایل بیشتری داشته باشم اما سعی من این بود که این تمایل در اجرای من تاثیری نگذارد و خدای ناکرده جانبداری نکرده باشم.

صلواتی

شاید یکی از بزگترین دستاوردهای “زاویه” به زعم بنده این بود که یکی از تابوهای همیشگی صدا و سیما درباره جذب مخاطب را شکست. همواره این بحث مطمح بود که اگر برنامه ای بخواهد در سازمان موفق شود باید از مدل های خاصی پیروی کند و همیشه برنامه هایی مثل نود چماقی می شد بر برنامه ها و چهره های فرهنگی و هنری و اندیشه ای. زاویه با پرداخت خوب به یک بحث اندیشه ای و با مخاطبانی که آن تصور موهوم را خط زد نقش بزرگی را بنظرم در این راستا ایفا کرد. چنانکه این مسئله را طی چند سال اخیر در برنامه هایی مثل “راز” نیز دیده ایم.

شما هم در سخنانتان به تابوشکنی های “زاویه” اشاره کردید. چند تا از مصادیق این موضوع را می فرمایید؟

اینکه می گویم تابوشکنی. به برخی از آنها لابلای سخنانم اشاره کردم؛ مثل طرح مسائل انتقادی پیرامون برخی شخصیت های بزرگ. همچنین ما درباره خود انقلاب اسلامی و مبانی آن هم چند برنامه خیلی خوب داشتیم. مثلاً در یکی از برنامه ها آقای نصیری آمد و در برنامه گفت که انقلاب اسلامی با فلسفه پیروز نشد و علت پیروزی آن چیز دیگری بود. و یا اینکه مطرح کرد که حضرت امام به عنوان یک فیلسوف انقلاب نکردند و یا مسائلی از این دست. در صورتی که حضرت امام (ره) هم در پیروزی انقلاب اسلامی و هم در گسترش آن از فلسفه بهره برد شاهد مثالش هم نامه معروف ایشان به گورباچف بود که در آنجا تصریح می کند که اگر می خواهید دین را بفهمید دانشمندانتان را بیاورید اینجا تا ابن سینا و ملاصدرا و ابن عربی بخوانند بعد بفهمند که ما داریم چه می گوییم. آقای نصیری در فضای کاملاً متفاوت فکری قرار داشتند و معتقد بودند که دین در دنیای ما سه حجاب دارد فلسفه، عرفان و مدرنیته. البته در مقابل همین حرفها هم ما کارشناسان قوی ای داشتیم که این سخنان را در برنامه نقد می کردند و همین به پویایی برنامه کمک می کرد. یعنی در عمل به یک کرسی آزاداندیشی تبدیل شدیم که در چارچوب حدود و ثغور و خطوط  قرمز عمل می کردیم فارغ از اینکه نتیجه برنامه به نفع چه طیفی می شود. این مسئله خیلی مهم است. آزاد اندیشی در ظاهر حرف قشنگی است اما در عین حال مقوله مهمی است و به مقدمات بنیادینی نیاز دارد. اما وقتی که ما داریم آزاداندیشی را عملیاتی و اجرایی می کنیم باید لوازم و نتایج آن را هم در عمل بپذیریم. یعنی اینطور نباشد که انتظار داشته باشیم حرفی که ما دوست داریم از این کرسی بحث بیرون بیاید. این دیگر کرسی آزاداندیشی نیست و فایده ای هم ندارد.

شبکه 4 بعنوان شبکه نخبگان پیش از “زاویه” برنامه ای با این مختصاتی که فرمودید نداشت که ضرورت این برنامه حس شد؟

برنامه های قبلی این شبکه با چنین رویکردی لزوماً مختص موضوعات علوم انسانی نبودند. دیگر اینکه به لحاظ فرم عرضه چنین قالبی نداشتند. فرم عرضه “زاویه” دیالوگی بود در صورتی که برنامه های قبلی یا مونولوگ بود و یا حداکثر بصورت میزگردی انجام می شد که هر کسی در آن حرف خودش را می زد. اما اینکه برنامه دیالوگی باشد و این دیالوگ هم حالت تقابلی داشته باشد جدید بود. خیلی از برنامه ها سعی می کنند افرادی که به عنوان مهمان می آورند صرف یک گپ و گفتی با همدیگر داشته باشند. درحالیکه ما در زاویه در راستای تحقق گفتگویی مؤثر بشدت پرهیز داشتیم از اینکه مهمانان برنامه به لحاظ فکری قرابت بالایی داشته باشند.

اسم “زاویه” چطور و بر مبنای چه اهدافی برای این برنامه انتخاب شد؟

قبل از اینکه من به اتاق فکر “زاویه” ملحق شوم، دوستان به این اجماع رسیده بودند که برنامه همانطور که محتوای متفاوتی دارد عنوان آن هم باید متفاوت باشد. عنوانش هم به این خاطر انتخاب شد که “زاویه” اشتراک لفظ دارد و از زوایای مختلفی می توان برنامه را تصویر و تفسیر کرد. هدف این بود که بگوییم ما می خواهیم واقعیت را از چشم اندازهای مختلف ببینیم و لزوماً این چشم انداز متعدد همه درست نیست.

در اجرای برنامه ها تا چه میزان می توانستید سیاست گذاری ها و اهدافی را که در اتاق فکر “زاویه” برای هر برنامه تعریف و ریل گذاری کرده بودید در عمل تحقق بخشید؟

ببینید ما هرهفته با توجه به موضوع آن برنامه حدود ده و یا 15 محور اصلی را طرح و روی آن کار می کردیم. اما عملاً به دو و یا سه محور از آنچه که پیش بینی کرده بودیم می رسیدیم. بخاطر اینکه وقت خیلی کمی داشتیم و “زاویه” در زمان شروعش زمان کمتری هم به نسبت الآن داشت. اتاق فکر بخشی از پازل برنامه زاویه بود که معمولاً بعدازظهر روزهای شنبه تشکیل می شد و 3 تا 4 ساعت هم طول می کشید. بعد از طرح بحث یکی از افراد مسئول می شد تا مسائل مطرح پیرامون طرح های برنامه را مکتوب کرده و به اصطلاح متن برنامه را بنویسد. این همان متنی بود که قبل از شروع گفتگو در برنامه پخش می شد. بعد از جلسات و پس از اینکه محورها و مهمانها مشخص شدند تهیه کننده و گاهی سردبیر برنامه با مهمانها یک توافق اولیه ای می کرد و سپس من با آنها صحبت کرده و رزومه آنها را بررسی می کردم. بیشتر وقت ها هم سعی می کردم تا آثار و کتاب های مهمانها را مطالعه کنم. دوباره آخر هفته یک صحبت مفصلتری با مهمانها داشتیم و جزئیات بحث را با آنها در میان می گذاشتیم. البته این روند برای مهمانانی بود که از قبل هماهنگ می شدند والاّ کسانی که بخاطر کنسل شدن مهمان اصلی، همان روز برنامه یعنی چهارشنبه دعوت می شدند، این روند طی نمی شد. یک مسئله ای که من همیشه به مهمانان قبل از برنامه تاکید می کردم این بود که این محورهایی که مطرح کردم نهایی نیست و با گفتگوی پیش از برنامه با مهمانان نهایی می شود. خیلی وقت ها این محورها در خلال برنامه هم حک و اصلاح می شد. در مجموع دست من در اجرای برنامه باز بود و مثلا اگر می دیدم برنامه در روند اصلی خودش حرکت نمی کند محورهای جدیدی را برای مهمانان تعریف می کردم.

کمی از بازخوردهای برنامه و واکنش های بینندگان “زاویه” برایمان بگویید.

من زمانی که “زاویه” را اجرا می کردم از وسیله نقلیه شخصی استفاده نمی کردم و این امر سبب شد تا بیشتر بتوانم بازخوردهای برنامه را دریافت کنم. این توفیقی بود تا بسیاری از مخاطبان برنامه را از نزدیک ببینم و نقطه نظرات شان را بی واسطه بشنوم. طبیعتاً در این بین برخی در مخالفت با برنامه و خیلی ها هم موافق با برنامه سخن می گفتند. اما نکته جالب توجه اظهار تعجب خیلی از آنها از پخش چنین برنامه ای در صدا و سیما کشور بود! بعضاً برخی می گفتند که ما اصلاً باورمان نمی شد که چنین برنامه ای را از صدا وسیما ببینیم. یکی از همین مخاطبان زاویه را در اردیبهشت 91 در نمایشگاه بین المللی کتاب دیدم ایشان پس از اظهار لطف به بنده و برنامه گفته بود من و دوستانم و خیلی از آشنایانم مدت ها بود که اساساً برنامه های صدا و سیما را نگاه نمی کردیم اما فقط و فقط بواسطه “زاویه” دوباره بسمت این رسانه برگشتیم. و فقط بخاطر زاویه رفتیم گیرنده دیجیتالی تهیه کردیم تا بتوانیم زاویه را ببینیم. خب حقیقتاً چنین اظهارنظراتی برای یک برنامه و عوامل آن خیلی مایه دلگرمی است. واقعاً ما چرا باید طوری عمل کنیم که بخشی از مردم به چنین باورهایی برسند؟ سایت “الف” یک مقاله ای درباره برنامه های تلویزیون نوشته بود و در آن تصریح کرده بود که برخی برنامه های صدا و سیما یکی یکی مخاطبان خود را به آسانی تحویل رسانه های معارض می دهد؛ با کار نکردن های جدی از سوی ما و از آن طرف برنامه ریزی و اقدام حرفه ای رسانه های بیگانه.

از مسئولان و شخصیت های معروف هم بازخوردی داشته اید. البته آنهایی را که می توان اسم برد!

بعد از برخی برنامه ها دوستانی از حوزه تماس می گرفتند و می گفتند که فلان برنامه نباید زنده می بود و یا بعد از پخش سخنان آقای نصیری برخی تماس گرفتند که شما چرا در برابر این فرد، یک استاد قوی تری نگذاشته اید؟ خب این افراد همانطور که گفتم از پشت صحنه برنامه خبر نداشتند و اینکه چقدر برای دعوت از مهمانان دچار مشکل می شدیم. مسئولان رده بالا هم بیشتر با مسئولان گروه و یا خانم آقائی تماس می گرفتند و نقطه نظراتشان را می گفتند. اکثر نظرات این افراد هم مثبت و تأییدی بود. مثلاً از خود سازمان آقای دارابی قائم مقام سازمان بصورت مکتوب از برنامه تقدیر کردند. همچنین برخی افرادی که ما اصلا فکرش را هم نمی کردیم که آنها وقت بگذارند و برنامه ما را ببینند می فهمیدیم که آنها هم مخاطب این برنامه هستند و این خیلی به ما روحیه می داد.

در سخنانتان به وقت کوتاه برنامه اشاره کردید. یکی از مسائلی که در هر برنامه ای بسیار به چشم مخاطبین می آمد زمان کوتاه برنامه بود. بگونه ای که اغلب موارد اصلا بحث ها به نتیجه نمی رسید. چرا اینگونه بود؟ این در حالی است که اقتضای بحث های اندیشه ای زمان طولانی است.

این دیگر به سیاست های کلی سازمان بر نمی گردد. بقول یک عزیزی سازمان صدا و سیما مانند یک دریاچه ای است که شبکه های مختلف مانند قایق های این دریاچه اند. نوع اعمال مدیریت های متفاوت به همین تفاوت سلیقه های مدیران و یا بعضاً نوع تعامل و رایزنی های برنامه سازان برمی گردد و موجب این می شود که برون داد شبکه ها و حتی گروه های مختلف سازمان متفاوت باشد. این نقد شما وارد است. گاهی به ما می گفتند زمان برنامه تمام است و حتی یک دقیقه هم اضافه نمی کردند ولی بعد که برنامه تمام می شد شما می دیدی که شبکه دارد برنامه حیات وحش پخش می کند! حالا من نمی دانم اگر زمان برنامه حیات وحش از 60 دقیقه به 40 دقیقه کاهش یابد چه مشکلی ایجاد می شود؟! خیلی وقت ها برنامه به جایی می رسید که زمان رسیدن میوه بحث بود یعنی دیگر یخ میان کارشناسان و مهمانان آب شده و مناظره به اوج خود رسیده اما می گفتند ببخشید زمان برنامه تمام شد!

خطوط قرمز سازمان صدا و سیما برای این برنامه چه مسائلی بود و آیا اصلا خط قرمزی داشتید؟

یک سری خطوط قرمز کلی در کشور هست که اینها در همه جا مثل صدا و سیما، دانشگاه و جاهای دیگر باید رعایت شود. سایر خطوط قرمز نیز بیشتر مسائل جزئی مانند تغییر برخی مهمانان و یا تغییرات ساده در متنی بود که در ابتدای برنامه خوانده می شد.

معمولا اگر به نویسنده ها و یا فیلمسازها بگویند کدام اثر خود را بیشتر دوست دارید می گویند اینها همه مثل فرزندانم هستند و نمی توان انتخابی کرد. حالا از شما می پرسیم شخصا از کدام برنامه و مناظره زاویه خوشتان آمد و در ذهنتان ماندگار شد؟

من 60 برنامه زنده در زاویه اجرا کردم از این لحاظ همانطور که گفتید خیلی نمی توانم  میان برنامه های زاویه تفاوت قائل شوم اما برنامه ای که در ذهن دارم و مخاطبان نیز خیلی از آن استقبال کردند حالا چه در قالب پیامک های برنامه و چه بصورت حضوری که به خود بنده می گفتند برنامه مناظره دکتر حدادعادل با دکتر آجودانی بود. مخاطبان این برنامه را خیلی پسندیدند و برای خود من هم خیلی جالب و ماندگار بود. هم پشت صحنه برنامه و خوش و بش های قبل و بعد برنامه و هم مباحثی که در جریان برنامه رخ داد خیلی جالب بود.

نکته جالب این برنامه این بود که شخصیتی همانند دکتر حدادعادل با آن سوابق و مسئولیت های برجسته انقلابی بصورت داوطلبانه اعلام کرد که من آمادگی دارم که در این خصوص و با این مهمان بصورت زنده مناظره کنم که اقدام خیلی ارزشمندی بود. حالا طنز ماجرا اینجا بود که ما وقتی تیزر برنامه را پخش کردیم خیلی ها تماس گرفتند که شما دارید چه می کنید؟ آیا اصلاً در شأن دکتر حداد است که در برابر فلانی مناظره کند؟! ما گفتیم که وقتی خود دکتر حداد حضور در این مناظره را پذیرفته اند، اگر قبول نکنیم نادیده گرفتن نظر ایشان است.

رنج آورترین برنامه زاویه هم برنامه ای بود که در خدمت آقای نصیری بودیم. این برنامه خیلی تنش داشت و برای من هم خیلی سخت بود. تخصص خود من فلسفه اسلامی و ملاصدرا است. حالا کسی جلوی من درباره علاقه اصلی من یعنی فلسفه اسلامی  فلسفه را تحقیر میکرد  و بیان می کرد فلسفه نه تنها مفید نیست بلکه مضر و حجاب دین نیز هست و من با توجه به اینکه بنا بر عدم سوگیری داشتم، خیلی نمی توانستم دخالت کنم. احساس من این بود که طرف مقابل هم دفاع خیلی جدی نداشت و این برای من خیلی سخت بود.

بعنوان سؤال آخر می خواستم این مسئله را مطرح کنم که یکی از چیزهایی که برای مخاطبان استانی “زاویه” خیلی جالب بود تعدد حضور چهره های مازندرانی و آملی در برنامه جنابعالی بود حتی برخی می گفتند که این حضور زیاد ناشی از حضور شما در برنامه است. اوج این مسئله هم در مناظره دکتر آجودانی با دکتر یعقوب توکلی به چشم آمد که از این افراد روستاهایشان را پرسیدید!

(می خندد)  من اصلاً قبل از برنامه زاویه آقای آجودانی و آقای توکلی را نمی شناختم. آقای آجودانی قبل از برنامه زاویه یکی دو تا برنامه با شبکه 4 کار کرده بود. بهمین خاطر دوستان شبکه و اتاق فکر برنامه، او را می شناختند و من هم بعد از این با ایشان آشنا شدم. ضمن اینکه تصمیم گیری در زاویه جمعی بود و اصلاً اینکه همشهری من به برنامه بیاید و یا نیاید موضوعیت نداشت.

در پایان اگر فرمایشی دارید یا فکر می کنید نکته ای در این مصاحبه جا ماند بفرمایید.

من معمولاً در دوره ای که اجرای زاویه را برعهده داشتم سعی می کردم تا با رجوع به فرمایشات مقام معظم رهبری درباره علوم انسانی که در سال های مختلفی هم بیان شده برنامه را پیش ببرم. البته کسانی که بحث ها را بصورت جدی دنبال می کردند می فهمیدند که مبانی این سیر برنامه از کجا نشات می گیرد. اینکه در لفظ و زبان از مقام عظمای ولایت خرج کنیم و در عمل و در سیر برنامه تهی از اندیشه های امام و رهبری باشیم، این شایسته نیست. بیانات رهبری به عنوان چارچوب و نگاه راهبردی و مبنای کار من بود و البته در طراحی مباحث از سایر منابع چه غربی و چه اسلامی استفاده می کردم و در واقع با یک پکیج متنوع به برنامه می رفتم. چنانکه این آمادگی را داشتم که اگر به هر دلیلی یکی از مهمانان نیامد من بتوانم برنامه را پیش ببرم.

و سخن آخرم اینکه: هنر آن نیست که با مخاطب میلیونی تعهدت را بجا آوری. بلکه هنر آن است که در هر کجا هستی، چه مخاطب فراوان داری یا اندک یا اصلاً بیننده­ای نداری، متعهدانه عمل کنی؛ چراکه عالَم یکسره چشم است و تو مدام در حال اجرای برنامه زنده.

ماهنامه مدرسه علوم سیاسی اسلامی مازندران

21 thoughts on “گفتگو با دکتر عبدالله صلواتی مجری برنامه زاویه شبکه 4 تلویزیون”
  1. سلام ودرودوسپاس خدمت دکتر جوان وارزنده کشور مان.امیدواریم همیشه سایه الطاف خداوندی شامل حال شما شود چون امثال شما ابروی ملت هستید .

  2. بامعرفتترین ودوست داشتنی ترین دکتر املی جوان وپاکدل.

  3. سلام دکتر صلواتی عزیز .میخوام بگم کل امل نه کمه کل مازندران نه بازم کمه کل ایران به شما افتخار می کند.

  4. سلام
    باعث افتخار آملی هاست
    اما در آخرین برنامه زاویه، ایشون بیش از حدّ به آقای زرشناس (میهمان برنامه) گیر دادند و به همین خاطر مغضوب تهیه کننده واقع شدند. گرچه صراحت آقای دکتر برای جویندگان حقیقت، گوهری ناب است امّا باید بدانیم برنامه زنده آنهم در شبکه فرهیختگان خطوط قرمزی دارد که باید یک مجری زبده به آن پایبند باشد. این بیت جناب سعدی علیه الرحمه (هر راست نشاید گفت/ ناراست نباید گفت) را همه شنیده ایم اما ای کاش آقای صلواتی عزیز آن روز به خاطر محدودیت زمان برنامه و نیز اصرار آقای زرشناس به پاسخش انعطاف بیشتری به خرج می دادند که ما تا امروز هم شاهد اجرای متین ایشان در برنامه زاویه و استفاده از دانش ایشان در عرصه رسانه باشیم.
    باید قبول کنیم که چالشی ترین برنامه سیما (برنامه نود که با تهیه کنندگی و اجرای آقای فردوسی پور چند سال متوالی در جعبه جادویی میهمان خانه های فوتبالدوستان است) نیز گاهی با انعطاف پذیری مثال زدنی مجری آن و ارائه فرصت صحبت از طرف مجری به میهمانان و حتی-متأسفانه- توهین میهمانان به وی هنوز هم روی آنتن می رود که در این جا “هنر اجرا” به کمک برنامه می آید نه صراحت و درگیرشدن با میهمان برنامه. البته می توان از برنامه “زاویه” نیز به عنوان “نود علمی با رویکرد علوم انسانی” یاد کرد منتها وقت بسیار محدود این برنامه (در مقابل کنداکتور باز! برنامه نود ورزشی) و حیطه علمی آن اجازه درگیر شدن و اتلاف وقت و نیز چانه زنی با میهمان بر سر مسائل مورد اختلاف را نمی داد که متأسفانه شد چیزی که نباید می شد… این البته یک روی سکه است که گرچه تنگ نظری تهیه کننده را نیز نباید نادیده گرفت مثلاً اگر با آقای فرزاد حسنی به خاطر مصاحبه تندش با سردار رادان برخورد شد، به خاطر جایگاه حقوقی سردار (نه بخاطر شخصیت حقیقی اش) بود که آنطور آشوب و بلوا به پا کرد و موجب برکناری آقای حسنی شد نه اینکه کسی مثل آقای زرشناس که جایگاه حقوقی برجسته ای ندارد و مقالاتش در برخی سایت های خاص منتشر می شود (و البته انسانی اهل مطالعه و دارای مقالاتی نیز هست) میهمان برنامه باشد و در مقابل برخورد سفت و سخت مجری با وی، مجری را برکنار کنند… اما…. اما آن اجرای عالی و در کنارش برخورد محکم با میهمان، ما را از استفاده مجدد از جناب صلواتی محروم کرد.

    به امید استفاده از تجربیات ایشان در عرصه های دیگر… إن شاءالله

  5. دوست دارم از “کملو” تا “بیناب” را پیاده راه بیافتیم و با هم بحرفیم. موفق باشید دکتر.

  6. سلام علیکم.
    جناب دکتر صلواتی محترم نبایدلغات وکلماتی را استعمال کنندکه نشان دهنده عدم دقت کافی ایشان درمعانی آن می باشد!
    مثلاً اینکه فرموده اند:
    “شاید یکی از بزگترین دستاوردهای “زاویه” به زعم بنده این بود که یکی از تابوهای همیشگی صدا و سیما درباره جذب مخاطب را شکست. !!! ”
    خب استعمال واژه زعم، دراین جمله تامّه کاملاً غلط و برخلاف عقیده خود گوینده می باشد وبه نوعی نقض غرض محسوب می شود
    چراکه زعم در لغت یعنی پندار وخیال باطل!
    ایشان می بایدمی گفت به اعتقادبنده به قطع بنده به گمان بنده به فکربنده و هکذا قِس علی ذالک.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *