اولین و مهم ترین شرط امربه معروف و نهی از منکر این است که امر و نهی باید در طرف مقابل تاثیر داشته باشد و نتیجه دهد. اما بعد از دوسال یادداشت، نقد، بحث در مورد سریال پایتخت و حداقل چندین مورد گفتگوی این الاحقر با جناب ضرغامی و توصیه و اعتراض به پرداخت تحقیرآمیز رفتار و لحجه استان های شمالی در کشور توسط سریال هایی نظیر پایتخت و اساسا به شوخی گرفتن لحجه و رفتار و عادات قومیت های سراسر کشور کاری بس ضداخلاقی و بلکه دشمنانه و قطعا هم ناشیانه است، نتیجه ای به دنبال نداشت!
سریال پایتخت در سال گذشته با پرداخت تبلیغاتی در یکی از قصه های فرعی داستان فیلم برای دولت وقت، و در مجموعه سال 93 نیز با عرض ارادت هایی به دولت وقت نشان داد که به هر قیمت ممکن باید تهیه و پخش شود. گویی اراده و تصمیمی از پیش تعیین شده است و این اتفاق، اتفاقی نیست. یا این که صدای مردم مازندران به پایتخت نمی رسد، اما با این حال، امر به معروف و نهی از منکر مردم مازندران بی نتیجه ماند. پس دیگر جای بحث و نقد و اعتراض نیست. باید سبب این اتفاق را جستجو کرد. راستی دلیل این توهین نابخشودنی چیست؟
کارگردان های سازمان صداوسیما نظیر مهران مدیری، سروش صحت، سعید آقاخانی و سیروس مقدم درد دارند، اما نه درد مردم و فرهنگ و هنر کشور، بلکه از درد جهل و غرور و زیاده خوری بیت المال می رنجند. در خاطرم هست مدتی پیش سروش صحت گله ای داشت که ما نمی توانیم با هیچ صنف و قوم و قشر در جامعه شوخی کنیم. با کوچکترین پرداخت و تولید اعتراض می شود و سازمان نیز اجازه به ما نمی دهد و کار متوقف می شود!
البته سروش صحت دردمند است. از بی هنری و جهل رنج می برد. کاش کسی بود تا به او بگوید که رسانه ملی و بودجه مفت بیت المال و پول نفت جای شوخی کردن و تمسخر و توهین به قومیت های یک ملت نیست. و اگر کسی هم خواست مشکلی را مطرح کند، ابتدا باید به درمان آن بیندیشد که البته از امثال صحت هرگز این انتظار نمی رود.
اما انتظار می رود که صداوسیما و فیلم سازان آن تفاوت نقد وطنز را با شوخی و ابتذال و ضربه زدن به غرور اقوام و استان ها، تشخیص دهند و البته می توان و باید بتوان با زبان طنز نقد کرد و مشکلات بی شماری را که در کشور وجود دارد را مطرح کرد، اما نه این که همه معضلات در معیشت و اقتصاد و فرهنگ و اجتماع و خانواده را رها کرد و با لحجه و گویش و عادات مردم شوخی، آنها را تحقیر کنیم و نام آن رسنه را هم ملی(!) بگذاریم.
در بدترین حالت و غیر مبتذل ترین پرداخت می توان از بعضی آثار مهرران غفوریان و یا رضاعطاران در تلویزیون یاد کرد که از برنامه های با مخاطب عام، طنز و خانواده محور و سرگرم کننده صداوسیما بوده است.
شاید هم بعضی بر ما خورده بگیرند که چرا در این یادداشت از تکنیک و فنون بصری و ساخت پایتخت چیزی به میان نیاوردید که خوب، اهل نقد خوب می دانند که اساسا فیلم و سریال های تلویزیونی فاقد جذابیت و ارزش بصری و سینمایی است، به خصوص آثاری که در سال های اخیر توسط کارگردان(!)هایی چون سیروس مقدم و سعید آقاخانی تولید شده است. پس همان به، که تنها به مضمون بپردازیم و ابتذال فرم را در این بحث وارد نکنیم.
خواستم در نصیحت و فاش کردن و حقارت و پستی بازیگران(!) مازندرانی در پایتخت هم چند سطری بنویسم که از قداست قلم و حرمت مخاطبان پایگاه هراز نیوز شرم کردم. و با یک سوال که باید آن را به یاد داشت این یادداشت را پایان می دهم:
راستی سبب این تحقیر چیست؟
هادی حق پرست
دبیر سرویس موسیقی خبرگزاری فارس
با سلام
در سطر 7 نگارنده محترم عبارت (در مجموعه سال ۹۳ نیز با عرض ارادت هایی به دولت وقت نشان داد) را ذکر کرده است که بايد اظهار داشت واژه دولت وقت براي دولتهاي قبلي استفاده مي گردد و براي دولت فعلي اين عبارت محلي از اعراب ندارد اما سريال پايتخت که به نظر نگارنده محترم توهين به لهجه و فرهنگ مازندراني ها تلقي شده است اگر با لهجه تهراني ساخته مي شد بيانگر فرهنگ مازندران بود ايا مي توان فيلم گاو را که آغازگر موج نوي سينماي ايران بوده را توهين به روستاييان تلقي کرد آيا استفاده از گويشهاي محلي يک قوم يا يک منطقه به معناي توهين به ان قوم يا منطقه است دوستي نقل مي کرد در شهر پاريس پايتخت کشور فرانسه کتاب فرهنگ و آيين زبان مازندراني را در يک کتابفروشي ديده بود آيا اين توهين به فرهنگ مردم مازندران بود چرا از موسيقي جالب مازندراني و خوانندگان سريال صحبتي نمي گردد من در تهران زندگي مي کنم و طي زمان پخش سريال بارها از اطرافيان و دوستان و همکاران تعريف موسيقي مازندران را در اين سريال زياد شنيدم البته هر اثر تلويزيوني را نمي توان فاقد عيب و ايراد دانست ولي نبايد آن را به حساب پستي و حقارت بازيگران ان آورد اين نکته نيز لازم به توضيح مي باشد که در طي اين سه سري سريال پايتخت افراد داستان با وجود سادگي و بي غل و غش بودن شخصيتشان کارهاي خود را پيش مي بردند و به عنوان مثال خريد خانه اي که در طرح شهرداري بود و پس گرفتن پول ان در قسمت اول -بردن گلدسته تا جزيره قشم و نصب ان -ارتقاي ارسطو از راننده کاميوني که دنبال بار مي گرديد به يک راننده ترانزيت بين المللي – حمايت و پشتيباني فاميل از همديگر با وجود داشتن اختلافهاي شخصي از نقاط قوت سريال بوده که صد البته نمي توان آن را به حساب توهين به فرهنگ مردم مازندران آورد
لطفا جناب آقای علی موسوی متن زیر را مرور کنند:
نقد سریال پایتخت (پایتخت، عبور از خط قرمز !)
منبع : یادداشت های سینمایی m-reza.blog.ir
این سریال سخیف جز توهین و تخریب فرهنگ شمالی ها هدف دیگری ندارد.آیا ما شمالی ها مثل شخصیتهای آشغال این سریال هستیم که تصویر شده است.روشهای گوناگونی برای خندادن دیگران وجود دارد .در این سریال فرهنگ چینی ها را بیشتر تبلیغ کرده تا فرهنگ شمالی ها را.گستاخی سازندگان این سریال تا آنجا رسیده که یک زن چینی تازه مسلمان به زن شمالی درس اخلاق می دهد و از قرآن برای او مثال می آورد.شمالی ها همگی در این سریال افراد بی فرهنگ،و خل و چل تصویر شده اند.این خفت شمالی ها نیست.من اعتقاد دارم افرادی که از این سریال طرفداری می کنند شمالی نیستند یا سطح سوادشان بسیار پائین است.سازندگان این سریال از شمالی ها کینه و عقده به دل دارند .برای درمان عقده باید به روانپزشک مراجعه کرد نه بیایند سریال بر ضد شمالی ها بسازند.
اگر دلاوری های جوانمردان شمالی نبود ناموس امثال سازندگان این سریال کثیف الان در دستان بعثی ها بود.آیا شمالی ها اینقدر ناهنجارند؟نمایش چنین سریال کثیف را پایان دهید.
هروقت سریال زیبای سرزمین کهن که از نظر ارزش هنری قابل قیاس با پایتخت نیست پخش شد اونوقت این سریال که محتوای ضعیف خودش رو با به سخره گرفتن لهجه مازنی ها وسخیف گویی آب بسته حق پخش داره.
سخیف ترین و موهن ترین سریالی بود که انگلیسی های صدا و سیما بر علیه اولین قوم شیعی کشور ، مازندران عزیز ساختند .
حرامشان باد