هراز نیوز : صدای پای مادری می آید. آرام و با وقار خود را به بالین فرزندانش می رساند. موهایشان را نوازش می کند و آرزوهای بزرگ درسر می پروراند.
اما از آنجایی که می داند دخترانش تاآخر عمر به پرستاری وی نیاز دارند، فقط به یک آرزو بسنده می کند و آن نیز طول عمرش است.
گرچه مادر در اثر 30 سال پرستاری شبانه روزی، کمردرد دارد وگاهی قلب و نفسش می گیرد اما عاشقانه دخترانش را دوست دارد. گرچه می گوید از زمان تولد تاکنون وضعیتشان بدتر شده و امیدی به بهبودشان نیست اما باز هم بدون آنها احساس دلتنگی می کند.
او به لبخند گاه و بی گاه دخترانش دلگرم است . لبخند هایی که میترا و آزاده هنگامی که مادر لقمه در دهانشان می گذارد، پاهایشان را نوازش و لباسهایشان را عوض می کند، نثارش می کنند و ازاین طریق به او قدرت دوباره می بخشند.
مادر به لحظه ای دلخوش است که آزاده و میترا او را برای نماز صبح بیدار می کنند. به لحظه هایی که قرآن می خواند و دخترانش آرام و بی صدا گوش می سپارند.
بهشت زیر پای مادران است و دراین شکی نیست. گویی روحیه پرستاری با وجودشان عجین شده است اما گاهی دختری رخت پرستاری میپوشد و از مادربیمارش نگه داری می کند.
مادر سالهاست به بیماری ام اس مبتلا شده است. در ابتدا وضعیتش بهتر بود اما گذر زمان و مشکلات زندگی رفته رفته او را ناتوان تر و از نعمت راه رفتن محروم کرد. عمری مادر در لحظه لحظه بیماری، از فرزندانش پرستاری می کند و اکنون دختر برای پرستاری او کمر همت می بندد . هفته ای چند روز را به دیدار مادر می آید و از او پرستاری می کند. به او کمک می کند تا روی ویلچر بنشیند، داروهایش را بخورد و و پاهایش را نرمش دهد.
پرستاران بی ادعا در جای جای شهر زندگی می کنند. برخی از جنس مادر، برخی از جنس دختر و برخی از جنس همسر. زیر پوست این شهر خانواده های بسیاری هستند که با سیلی صورت خود را سرخ نگاه می دارند. یکی از این خانواده ها زن و شوهری هستند که از بد روزگارهردو به ام اس مبتلا شدند. مردخانواده البته از سن کم دچار بیماری بود و خود نمی دانست. سالها گذشت و بیماری چهره ی زشت خود را نمایان کرد. همسرش درابتدا سالم بود اما در اثر فشار روحی و جسمی که پس از ازدواج و مواجهه با بیماری تنها نان آورخانواده بر او وارد شد، وی نیز به همین بیماری مبتلا شد. اکنون این بانوی پرستار تاجایی که سرپاست و وضعیت جسمی بهتری دارد از شوهر بیمارش پرستاری می کند. اما آیا شرایط به همین منوال پیش خواهد رفت؟
روز پرستار که فرامی رسد بسیاری از بیمارستان ها و درمانگاه ها مملو از گل و پیام تبریک می شوند. برخی تازه به یادشان می افتد زحمتکشانی نیز در بیمارستان ها هستند که در هنگام تعطیلات و استراحت عموم به پرستاری از بیماران می شتابند. هرکسی سعی می کند قدمی بردارد و قدردانی خود را به رخ دیگری بکشد. اما چه کسی به یاد مادران، پدران، همسران و فرزندانی می افتد که در خانه خود از بیمارشان پرستاری می کنند؟ به راستی چه کسی از آنها، قدر دانی می کند؟
ابتلا به بیماری و ناتوانی در هر برهه زمانی و هر سنی انسان را تهدید می کند. سرنوشتی که یا در اثر گام های اشتباه ما یا براساس تقدیر برایمان رقم می خورد. اینجاست که پرستارانی سینه سپر می کنند و زندگی و آسایش خود را نثار عزیزان شان می کنند. این پرستاران بی ادعا، نه از کسی حقوق می گیرند و نه از شکر خدا غافل می شوند اما توجه به آنها و نشستن پای درد و دل شان خالی از لطف نیست. اگرچه این پرستاران بی ادعا اجرشان را از خدا طلب دارند و به لبخند عزیزانشان دل خوش کرده اند اما ما نیز باید درراستای اجر نهادن به زحمتشان، هر از چند گاهی سری به آنها بزنیم و دست بر شانه شان گذاشته خداقوتی بگوییم.
در شهرک الفبا حضور شهیدان را حس کردم/ماجرای سرودن ۷۰۰ بیت در ۳ شب
خبرگزاری بسیج: در حاشیه اختتامیه سومین جشنواره فرهنگی هنری سپاه در کرمانشاه از عمو فردوس شهرک الفبا و داور این دوره از مسابقات تجلیل شد.
به گزارش خبرگزاری بسیج از کرمانشاه: عصر امروز اختتامیه سومین جشنواره فرهنگی هنری سپاه به میزبانی استان کرمانشاه در مجتمع بعثت برگزار شد.
در این مراسم از دکتر فردوس حاجیان، سرگروه تیم داوری این دوره از جشنواره و جانباز جبهه های 8 سال دفاع مقدس تجلیل شد.
فردوس حاجیان در سخنان کوتاهی عنوان کرد: شهرک الفبا در دل جنگ و برای فرزندان شهدا ساخته شد.
وی افزود: در شهرک الفبا حضور شهیدان را حس کردم. من در جبهه با شهیدان شیر سوار، باقر زاده و دیگر رزمندگان هم سنگر و در شهرک الفبا در کلاس درس همراه بچه های این رزمندگان و شهدای گرانقدر بودم.
وی در ادامه چند بیتی از منظومه 700 بیتی خود که در فاصله 3 شب سروده است و آیت الله صدیقی بر این شعر حاشیه نویسی کرده است را قرائت کرد.
تو ای بی نشان، بانشان، قهرمان
تو ای استخوان، استخوان, استخوان
تمام تنت استخوانی شده
ستاره شد و آسمانی شده
کنار ستاره نفس می کشم
چگونه دوباره نفس میکشم؟
شریعت بود ذکر نام و تنت
طریقت بود کهنه پیراهنت
و تن را برای وطن داده ای
وطن را به میراث تن داده ای
….
راستی اینم بگید که همسر اقای رییس شورا در ایام عید روزهای تعطیل رو تعطیل هستن و بقیه روزا رو هم صبح شیفت میدن اما همکارای پرستار دیگه که با ایشون شیفت هستن باید جور این خانم رو بکشن و روزهای تعطیل و عصر و شب بیان… اینم حمایت از حقوق پرستار ها هست حتما تاییدش کن اگه واقعا به این چیزای که برای حمایت از حقوق پرستار ها میزاری اعتقاد داری…..
http://farsnews.com/imgrep.php?nn=13921220000695
امیدوارم مسئولان بیشتر بفکر این عزیزان باشند
واقعا آدم نمیتونه چیزی بگه، جز اینکه آرزوی طول عمر برای مادر بکنه، آرزو میکنم ای کاش قدرتی، ثروتی … داشتم که میتونستم بهشون کمک کنم.
بخدا ناز این مادر رو باید صد جور کشید که لایقش باشه.