عمارت رایشتاگ، قلب سیاست در آلمان بود. مناظرات، دعواهای سیاسی، برنامه ریزی و همه چیز در این عمارت، یعنی پارلمان آلمان انجام میشد. از این نظر، پارلمان آلمان تفاوتی با دیگر مجالس اروپا نداشت. با این همه تاریخ معاصر آلمان وقایعی را به نظاره نشست که خاطرات عجیبی را برای مردم آلمان و جهانیان به جا گذشت.
آدولف هیتلر، تازه مقام صدراعظمی آلمان را به دست آورده بود و آن هم با درگیریهای شدیدی که پشت سر گذاشته بود. اما هنوز سطح آرزوهای او خیلی بالاتر از این جایگاه بود. با این همه، تفاوت میان هیتلر صدراعظم با هیتلر دیکتاتور که قدرت را به طور کامل در قبضه خود گرفت تنها با گذشت شش ماه معلوم شد.
از راست: گورینگ، گوبلز، هیتلر و همسر گورینگ
در شب 27 فوریه، هیتلر و گوبلز در منزل گوبلز شام میخوردند. پس از ساعت 21 بود که دکتر هانسفشتنگل به گوبلز خیر داد، عمارت رایشتاگ در آتش میسوزد. گوبلز بعدها ادعا کرد که گمان میکرده این خبر بسیار خیالی و دور از واقع بوده و برای این، همان موقع به هیتلر نگفته است. این ناباوری تنها تا زمانی ادامه یافت که تلفن بعدی زده شد. بلافاصله، آنها به رایشتاگ رفتند و در آنجا گورینگ را دیدند. هر سه آنها اعلام کردند که آتشسوزی کار کمونیستها و سوسیالیستها بوده است. حالا نوبت رادولف دیلز –رئیس پلیس سیاسی پروس- بود. او پس از هیتلر، گوبلز و گورینگ رسید.
رادولف دیلز
دیلز بعدها ادعا کرد که گورینگ به او گفته آتشسوزی آغازی برای یک شورش کمونیستی بوده است. او ادعا میکند که هیتلر پیشنهاد داد که همه کمونیستهای عالیرتبه را باید «هر جا که یافت به قتل رساند» و همه نمایندگان کمونیست یاید همین امشب به دار آویخته شوند. او همچنینی پیشنهاد داد که در حق سوسیال دموکراتها هم هیچ نرمشی نشان داده نشود.
تضعیف کمونیستها، شاید از مهمترین حوادثی بود که کامیابی هیتلر را به جلو انداخت. تضعیف کمونیستها و حواث پس از آن، مانند مرگ ریاست جمهوری آلمان، همه چیز را برای قدرتیابی کسی که مدتها در انتظار چنین فرصتی بود فراهم کرد و اینها، پس از آتشسوزی اسرارآمیز عمارت وایبشتاگ رخ داد.