هراز نیوز : نیروهای کمیته انقلاب اسلامی در موقعیت ایست و بازرسی در ورودی شهرآمل، مردی را به خاطر حمل مشروبات الکلی دستگیر و تحویل دادستانی با صدرو کیفر خواست از طرف دادستانی، توسط آیت الله جوادی به خاطر حمل و خرید مشروبات الکلی محکوم به تعزیر نمودند.

فرمودند چون مصرف مشروبات ثابت نشد حد ندارد و از طرفی دستور دادند مشروبات الکلی امحاء شود، چون ارزش مالی در شرع ندارد و نیز ظرف مشروبات و جعبه مشروبات و وسیله نقلیه در اختیار متهم یا مجرم قرار بگیرد، زیرا « لا یحل مال امرء مسلم الا عن طیب نفسه»، بنده از طرف حضرت آیه الله ناظر اجرای احکام بودم چون در بعضی موارد، نیروهای کمیته راه افراط وتفریط را در پیش می گرفتند، بعد از گذشت زمانی بنده مسئول سیاسی _ ایدئو لوژی( سیاسی _ عقدیتی فعلی) تیپ مستقل گرگان( لشگر فعلی گرگان) شدم.

عصر روز جمعه در یک از خیابان های گرگان که منتهی به پادگان گرگان می شد به تنهایی با لباس روحانی در حال قدم زدن بودم ناگهان از درون یک ساندویچ فروشی، شخصی بیرون آمد و ضمن سلام و احوالپرسی فرمود حاج آقا، مرا می شناسی، گفتم ظاهراً به مقام و منزلت  شما معرفتی ندارم، چون غریبه هستم و از اهالی این دیار نمی باشم، فرمود اگر بیشتر دقت نمائی احتمال شناخت بنده بیشتر می شود.

گفتم حافظه همراهی نمیکند، سرانجام آن مرد گفت حاج آقای رجایی من همان مردی هستم که در دادگاه انقلاب اسلامی آمل توسط آقای جوادی محکوم شدم و شما ناظر اجرای حکم بودید و با ذکر ماجرا و مشخصات و با استفاده از حافظه جوانی، همه داستان برایم مشخص شد ولی در شهر غریب و در یک خیابان خلوت بالای شهر گرگان آن هم عصر جمعه و باتوجه به شرائط آن زمان ترس سراسر وجودم را فرا گرفت، نه قدرت انکار داشتم  و نه پاهایم برای فرار از صحنه همراهی داشت و از طرفی دستم را به محکمی گرفت و با اصرار و ابرام تمام ، مرا دعوت به صرف عصرانه در درون مغازه که هیچ مشتری در آن حضور نداشت، نموده است به ناچار با ترس و وحشت فراوان دعوتش را پذیرفتم و به درون مغازه برای صرف عصرانه رفتم تا آماده شدن ساندویچ، تمام توجه ام به حرکت دستها و پاهایش بودکه چه بلایی به سرم خواهد آورد بویژه زمانی که دست به کارد برای خرد کردن گوجه و خیار شور برد تنها کاری که انجام دادم این بود که شهادتین را بر زبانم به آهستگی جاری نمودم، عصرانه حاضر شد و برای سرو جلویم گذاشت.

با اصرار شروع به خوردن نمودم، متوجه شد که ساندویچ از حلقوم پائین نمی رود چون همه آب بدنم خشک شده بود. بلافاصله برایم نوشابه آورد. بنده خدا کاملاً متوجه وحشت بنده شد و در آن سکوت مرگبار، یکبار دیگر ماجرا را تعریف نمود و در ادامه گفت برخورد حضرت آیه الله جوادی آملی که همراه متانت و اندرز بود و اصرار ایشان که اجرای احکام باید با حضور شما باشد تا تعدّی در بین نباشد و از طرفی دستور ایشان در مورد انهدام و امحاء مشروبات الکلی که در حضور شما به درون چاه فاضلاب دادگاه انقلاب ریخته شد، سپس ظروف مشروبات الکلی و جعبه های آن به اضافه وسیله نقلیه که به من برگردانده شد موجب شد که به شغل دیگری روی آورم، پس از مدتی با اجاره همین مغازه و پرداختن به همین شغل و رونق کسب و کار توانستم با کمک دوستان و وام، همین مغازه را خریداری نمایم و زندگی بسیار خوبی را برای خودم و خانواده ام مهیا نمودم.

بعد از صرف عصرانه با استفاده از یک وسیله نقلیه عمومی خودم را به پادگان رساندم و مدتها آن خیابان را برای عبور و مرور انتخاب نمی کردم، پس از مدتی همین ماجرا موجب شد که یک بار دیگر با دید تحقیق و تفحص به کتابهای فقهاء در باب قضاء مراجعه نمایم و فتاوای فقهای قدیم و معاصر را مورد بازنگری قرار دهم آنچه که موجب شگفتی بیشتر شد این بود که همه فقها از جمله شرایطی را که برای قاضی در نظر گرفتند، اجتهاد و عدالت است و فقط در صورت ضرورت، در صورتی که قاضی مجتهد وجود نداشته باشد، ابرازداشتند قاضی غیر مجتهد بشرط آگاهی به مسائل دینی، اعم از اصول و فروع، می تواند قضاوت نماید. یعنی اصل و قاعده براجتهاد است فقط در صورت ضرورت غیر مجتهد می تواند با حفظ همه شرایط دیگر به شغل شریف قضاوت بپردازد.

منبع :آمل کلام

7 thoughts on “نوشابه با ساندویچ”
  1. مقال شيرين بود و مشحون از درس واندرز آري مي شود به بهانه اي عده اي را از خود راندو مي شود با رافت انساني جامعه اي را جمع كرد وامت و ملت مر صوصي بنا كردكه دشمن را تاب و توان رسوخ در آن نباشد خود بزرگوار استاد حاجي رجايي در منطقه با همان رافت انساني آنچنان با مر دم ليتكوه در آميخته كه همه به او ارادت دارند و از عمق جان به ايشان علاقه مندند از سوي ايشان هيچ نرنگلي به كسي واردنشده و هماره چون نسيم بهاري گره گشاي مشكلات مر دم هستند متواضع در مقابل مردم وخاشع در دانش و معرفت ومقوم و ثابت قدم در ارزشهاي انساني خداوند ايشان و همه سالكان طريقت و عشق را از بلا نگاه دارد آمين يا ربالعالمين

  2. حاج آقا ترس نداشت گوجه خرد کردن! . حالا کسی اندر مناقب آثار سوئ بداخلاقی ها که منجر به تغییر مسیر زندگی آدمها شده است هم بفرمایید که کم نیست

  3. جناب آقای رجایی در حال حاضر به چه کاری مشغولند، آیا ایشان قاضی هستند؟

  4. پس چرا الان مجتهدین بزرگوار قدم جلو نمی گذارند تا با ورود به عرصه قضاوت قضای ناب اسلامی را اجرا کنند؟

  5. بلبلی خون جگر خورد و گلی حاصل کرد **باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
    انا لله و انا الیه راجعون
    شنیده ایم که استاد عزیز شهر مان جناب حجت الاسلام و المسلمین موسی رجایی در غم فقدان برادر عزیز و جوان شان نشسته اند .
    این مصیبت وارده را به حضرتشان و به خانواده بزرگ شان که همگی در پاکدستی و انسانیت و محبت بی نظیر و در دفاع از ارزشهای اسلامی و انقلابی حصار حصین تسلیت بسیار دارم خداوند روح آن بزرگوار را در ملکوت اعلی با ائمه معصومین و اولیا ئ و اوصیا ی الهی محشور بگر داند آمین یا ربالعالمین

  6. در پاسخ به نظرات دوستان باید عرض داشت که دست روزگاران دولت ها ایشان را به کنج انزوا سوق داد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *