هرازنیوز: ۴۴ نوزاد در پلدختر به دنیا آمده‌اند. این نوزادان، چه قصه‌ها قرار است بشوند. می‌دانی عزیزکم، تو در سال سیل به دنیا آمدی. در سالی که شهر را آب برد. آخرالزمان بود گویی. آب از در و دیوار شهر بالا می‌رفت. این اتاق را می‌بینی تا سقف آب بود.

هرچه ساخته بودیم را آب برد.

عزیزکم، تو قبل از آمدن تو، غم داشتیم غم. غم از دست دادن برادرم، خانه‌ام، مالم، دامم اما تو آمدی و من همه را فراموش کردم.

عزیزکم، در سال سیل، مردم به کمک ما آمدند. یار و یاور ما شدند. همین سقفی که الان بالای سرماست، ساخت آنهاست. آجر روی آجر گذاشتند تا حال ما خوب شود.

غم سیل زیاد بود. داغ سیل، سوزان بود. تقریبا همه شهر زخمی از سیل برداشتند. سال سیل، سال سختی بود. در سال سختی به دنیا آمدی عزیزکم. زیر آسمان آبی خدا بودم، که درد آمد. درد خبر آورد که در راهی.

زنان همسایه به کمک آمدند. امدادگران هم آمدند. رویای من اینگونه آمدنت نبود. برای اتاق درست کرده بودم. تخت خریده بودم. سیل همه را برد. سخت زندگی ساخته بودیم اما گویی پسرم، دخترم، قسمت این است که ما همیشه در سختی باشیم. همیشه غم ببینم. جنگ، سیل و زلزله.

ما جان سخت شده‌ایم، تو هم جان سخت باش. تو در سالی به دنیا آمدی که سیل بود. حالا هم سختی زیاد است.

سخت کوش باش، که دنیا، بی وفا دنیایی است.

مصطفی داننده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *