آموزش سوادرسانهای برای مسئولان اجباری شود
محمدصادق افراسیابی – مدیرعامل انجمن سواد رسانهای ایران
آرمان– باید نگاه عملی و عملیاتی به سواد رسانهای داشته باشیم. بنده معتقدم که سواد رسانهای شامل دانش و مهارت استفاده از رسانههای جمعی با هدف تحقق رژیم مصرف و تفکر انتقادی نسبت به رسانه و محتوای رسانه، افزایش قدرت تجزیه و تحلیل مخاطبان رسانههای جمعی، ترویج و افزایش اخلاق کاربری در میان کاربران فضای مجازی و در نهایت آموزش قدرت تولید محتوای رسانهای سالم، مفید و موثر میشود. با این حال به نظر میرسد ما در حوزه سواد رسانهای دچار آسیب هستیم. آنچنان که صحبت راجع به مقوله سواد رسانهای و آموزشی که باید برای استفاده از رسانههای جمعی و گروهی به مردم داده شود، خیلی جدی گرفته نمیشود و ما در حوزه آموزش ضعف داریم. بنابراین با توجه به شرایط موجود باید برای این مهم چارهاندیشی کنیم و افزایش سواد رسانهای را در دستور کار قرار دهیم. به گونهای که مهارتهای استفاده از رسانههای جمعی در سنین پیشدبستانی به افراد آموزش داده شود.
ضرورت آموزش مهارتهای سواد رسانهای
مشکل دیگری که وجود دارد، ناآگاهی والدین است. آنها معمولا اطلاعاتی نسبت به عصر رسانه ندارند و مشکلاتی را به بار میآورند. آنچنان که خلأ آموزش سواد رسانهای به خانوادهها مشهود است. از این رو باید آنها مورد آموزش جدی قرار گیرند. بنده تاکنون در برنامههای رادیویی توانستهام؛ برخی از مهارتها را به خانوادهها آموزش دهم، اما عمدتا این برنامهها در مورد سواد رسانهای صحبت میکنند. این در حالی است که دیگر صحبت در مورد سواد رسانهای و ضرورتها کفایت میکند. ما اکنون نیاز داریم که تریبونهایی را برای آموزش سواد رسانهای به خانوادهها، کودکان، نوجوانان و جوانان ایجاد کنیم. باید آموزش و پرورش و دانشگاهها این مهارتها را به این قشر یاد دهند، اما در این حوزه کمکاریهای بسیاری صورت گرفته است. بااین حال باید رسانهها به جای صحبت در مورد مقوله سواد رسانهای فرصتی را فراهم کنند که مدرسان سواد رسانهای مهارتها را به بهانههای مختلف آموزش دهند. از سوی دیگر، انجمنهای اولیا و مربیان هم نقش بسزایی در آموزش سواد رسانهای دارند. این انجمنها باید برای والدین برنامهریزی کرده و مهارت فرزندپروری را در عصر رسانه به آنها آموزش دهند، اما به هر حال ممکن است والدینی باشند که فرزندشان در سنین دبستان، پیشدبستان و متوسطه نباشند. این دست از والدین باید از طریق رسانههای عمومی به ویژه رادیو و تلویزیون نقش اساسی خود را ایفا کنند. همانطور فرهنگسراها هم میتوانند نقش پررنگی در این راستا داشته باشند. بنده در نشستهای برخی فرهنگسرها دیدهام که والدینی در جلسات شرکت کرده و از آن زمان تاکنون تمام جلسات را پیگیری میکنند. این مساله نشان میدهد که میتوان در این راستا برنامهریزی کرد. منتها باید اطلاعرسانی صورت گیرد که اگر در یک فرهنگسرا برای افرادی در یک محله برنامه برگزار میشود؛ افراد آن محله مطلع شوند که این برنامه در حال برگزاری است تا بتوانند از آنها استفاده کنند. تنها با کمک این روشهاست که میتوانیم فرزندان خود را از خطرات فضای مجازی واکسینه کنیم.
تاوان کمبود سواد رسانهای را پس میدهیم
باید در وضعیت فعلی جامعه مهارتهای سواد رسانهای اقتصادی را به مردم آموزش دهیم. به گونهای که مردم بدانند اگر منفعل نباشند و نسبت به پیامهای فضای مجازی فعالانه رفتار کنند، میتوانند در تعیین قیمت ارز، سکه، طلا و مواردی از این دست موثر باشند، اما اگر منفعل باشند رفتار آنها به راحتی تحت تاثیر رسانهها تنظیم میشود. آنچنان که اکنون برخی کانالها در فضای مجازی به شکلی تقاضای ارز را بالا برده و شاهد افزایش قیمت ارز هستیم. البته پیشبینی میشد که قیمت ارز افزایش داشته باشد، اما قیمت ارز امروز واقعی نیست. متاسفانه بسیاری اوقات داریم تاوان کمبود و کم سوادی رسانهای را پس میدهیم. باید حتما این مهارتها به شکلی به مردم آموزش داده شود. همانطور که گفتم مشکل ما این است که موضوع سواد رسانهای جدی گرفته نمیشود. از این رو برخی نخبگان ما هم دچار کمسوادی رسانهای هستند و در اظهارنظرات رسانهای خودشان دقت نمیکنند. بنابراین باید آموزش سواد رسانهای برای مسئولان اجباری شود تا اگر افرادی سواد رسانهای نداشتند، مسئولیتی به آنها داده نشود. آنچنان که شایسته نیست این افراد کاندیدای انتخابات مجلس و شورای شهر شوند، چون امروز در عصر رسانه زندگی میکنیم و اگر سواد رسانهای وجود نداشته باشد، قطعا ضربه میزنیم و ضربه خواهیم خورد. با این حال بنده حتی در برخی مقاطع در مورد مهارتهای سواد رسانهای انتخاباتی در زمان انتخابات مجلس صحبت کردم تا با این بهانه مخاطبان با مهارتهای اصلی آشنا شوند.
آشنایی مخاطبان با تجزیه و تحلیل محتوا
مهارتها با هم متفاوت است. آنچنان که به مهارتهایی در حوزه سواد رسانهای نیاز داریم که با مهارتهای کلی استفاده از رسانه متفاوت است. رژیم مصرف یک بحث است که میزان مصرف و طبقهبندی مصرف را تعیین میکنند. اینکه چه محتوایی برای چه گروه سنی مناسب است که متاسفانه این مساله در ایران رعایت نمیشود. آنچنان که بسیاری اوقات یک کودک یا نوجوان از محتوایی استفاده میکند که برای سن او مناسب نیست. از سوی دیگر، مخاطب نیاز دارد که خودش پیام را تجزیه و تحلیل کند و بداند ارکانی که پیام را ساخته چه ارکانی است. از این رو باید آشنایی با تجزیه و تحلیل محتوا صورت گرفته و افراد به راحتی تحت تاثیر پیامهای مختلف قرار نگیرند، چرا که تبلیغات تجاری و سیاسی عمدتا از برخی تکنیکهای اقناعی استفاده کرده تا افکار مخاطب را به سمت خود جلب کنند. بنابراین قدرت تجزیه و تحلیل محتوای پیام به مخاطبان این توان را میدهد که تحت تاثیر قرار نگرفته و آگاهانه مسیرشان را انتخاب کنند.
شکاف بیننسلی با محدودسازی
باید والدین بهجای محدودسازی فرزندان دنبال توانمندسازی آنها باشند، یعنی کودکان، نوجوانان و جوانان را به آن حد از توانایی برسانند که بتوانند سره را از ناسره تشخیص دهند و میزان مصرفشان را کنترل کنند. از سوی دیگر، والدین باید نظارت داشته و از فیلترهای خانوادگی استفاده کنند تا در جایی که لازم است به امر و نهی بپردازند. البته اگر میزان امر و نهی خانوادهها زیاد باشد، به تدریج بیتاثیر میشود. بنابراین باید رفتارهای نظارتی افزایش یابد، اما نه به معنای محدودسازی. صرفا جاهایی که واقعا لازم به محدودسازی است، باید این اتفاق رخ دهد. با این حال باید این سیاست در آخرین قدم باشد. وقتی کودکان، نوجوانان و جوانان را به توانمندی رساندیم و نظارت و مشاوره صورت گرفت، اما نتیجه نداد؛ آنگاه میتوانیم از محدودسازی استفاده کنیم. با این حال این آخرین راه است و اولین راه نیست. دقیقا مشکل همین جاست که برخی خانوادهها آخرین راه را به جای اولین راه انتخاب میکنند و با محدودسازی دائما در حال رصد فرزندان خود هستند. چنین رویکردی میتواند اثرات مخربی داشته باشد و باعث شکاف بیننسلی و کاهش سرمایه اجتماعی والدین در نزد فرزندان شود.