مدح و ستایش بنیانگذارِ کبیرِ انقلابِ اسلامی ایران
حضرتِ امام روحالله خمینی
مهِ دی رفت و شمسِ بهمن آمد
فرشته از پسِ اهریمن آمد
زمستان است امّا دل بهاریست
به هر کُنجش گُل و نور و قناریست
جهان از خوابِ غم، بیدار گشته
زمان، آبستنِ دیدار گشته
شب از شرم آسمان را ترک گفته
سیاهی تا ابد در خاک خفته
سپهرِ علم و دین از روشنایی
نمایان کرده انوارِ خدایی
خمینی، ناخدای کشتیِ دین
فکنده نارِ استکبار را طین
چنان طینی که شیطان از وقارش
شود خاموش، نارِ پُر شرارش
جوانان، پیش از او مِیخوار بودند
چنان مرغِ نجاستخوار بودند
به امرِ او غبار از دل زدودند
به سوی عرشِ اعلی، پَر گشودند
خمینی، عالَمی را رنگِ حق داد
دوباره پیکرِ دین را رمق داد
نه چون شاهانِ دنیا، تاج بر سر
نه همچون صوفیان، فردِ مکسَّر
ز نسلِ انبیا و اولیا بود
یقین دان کو وصیِ اوصیا بود
خمینی تکیه بر تقوای دل داشت
هم از دل، بیرقِ تقوا بیفراشت
چنین بیرق که بیخش، نورِ قلب است
کجا مجروح از دندانِ کلب است ؟
ضیاء نهضتِ روحاللَهی را
خموشی نیست تا پایانِ دنیا
نه تنها خاکِ ایران، بلکه عالَم
هر آن گاهی که باشد خانِ آدم ،
ز نامِ پاکِ او جایی تهی نیست
خمینی کیست ای عالَم بگو کیست ؟!
خمینی زنده است و خوی و خیمش
سلامُ الله بر قلبِ سلیمش
حمیدرضا شیرعلی مهرآیین
پنجشنبه – ۱۵ بهمن ۱۳۹۵ / ۵ جمادیالاولی ۱۴۳۸