لوطی و نالوطی
جوانمردان در این روزگار با نام لوتی یا لوطی شناخته میشوند؛ لوتیانی که گاه از پهلوانان زورخانهها نیز به شمار میروند. بیشتر پژوهشگران واژه لوتی را به معنی لاطی دانستهاند؛ آن که عمل غیر طبیعی کند، غلامباره، بچهباز. مهران افشاری محقق حوزه فتوتنامههای تاریخی اما برآن شده که لوتی، به معنای برهنه نزدیک است. افشاری نظر خود را بر اساس کتاب «اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابیسعید ابیالخیر» نوشته محمد بن منور مستند میکند. برخی جوانمردان در این اثر با ظاهری برهنه توصیف شدهاند. در یک سده پیش اما گروههای جوانمردی و پهلوانی، لاتها و لوتها و اراذل به روشنی لوتی خوانده شدهاند. تشخیص این گروهها در دوران قاجاریه با توجه به تعدد منابع کاری چندان دشوار نیست. در همین زمان بنا به نوشته عبدالله مستوفی در کتاب «شرح زندگانی من»، به حقهبازان، چشمبندان و شعبدهبازان، لوتی گفته میشد که در زمره طبقات پست جامعه به شمار میآمدند و بر سر گذرها رهگذران را به سخره میگرفتند تا دیگران را بخندانند. ابزارهای آنها زنجیر بیسوسه یزدی، جام برنجی، دستمال بزرگ ابریشمی کاشانی و چاقوی اصفهانی، چپق چوب عناب یا آلبالو و گیوه تخت نازک و شال لام الف لا بوده است. دسته دیگر لوتیها در این روزگار همان جوانمردان راستیناند که روش و منششان آشکارا بر اساس خلقیات جوانمردان شکل گرفته است. واژه لوتی در عصر قاجاریه از اینرو تصویری از بخشندگی و فداکاری را نیز میرساند. عبدالله مستوفی از «نان خوردن از دسترنج خود، احترام به بزرگتر، محبت و مهربانی به کوچکتر، دستگیری از ضعفا و کمک به مردمان درمانده و عفیف و پاکدامن، تعصبکشی از افراد جمعیت و اهل کوچه، محله، شهر، ولایت و کشور و فداکاری، رکی و بیپروایی، حقگویی و حمایت از حق، بیاعتنایی به زن، عدم تحمل تعدی و بیحسابی» به عنوان دیگر ویژگیهای لوتیان یاد میکند. لوتیان در زمان قاجاریه در مجموع به پیشههایی چون طبقکشی، توتفروشی، چغالهفروشی، بادبادک و فرفرهسازی، پالودهفروشی، دوغفروشی و گردوفروشی اشتغال داشتند. آنها همچنین شغلهایی چون حلاجی و دلاکی، مقنیگری، کناسی و حمالی را پست و ویژه نالوتیان (پنتیان) میدانستند. لوتیان پایتخت، زیارت امامزاده داوود را در نزدیکی تهران اهمیت میدادند و تابستانها را آنجا میگذراندند. لوطیان به محله، گروه و شهر خود وفادار و پایبند بودند. آبروی جامعه برایشان اهمیتی فراوان و در حفظ آن میکوشیدند. این امکان وجود داشت که لوطیان یک شهر یکدیگر را نشناسند اما منش آنها روحی واحد را به فضای اجتماعی منتقل میکرد. آنها بیشتر با دیگر گروهها و طبقههای اجتماع در تماس و پیوند بودند. ارتباط آنها به عنوان نمونه با بازاریان و روحانیون پیوسته بود. آنها گاه به خدمت این طبقات و گروهها سرمیگذاردند و خواستههایشان را تامین میکردند. آنگونه که برخی منابع روایت کردهاند حجاج خانه خدا، زن و بچه و خانه خود را به لوتیان میسپردند؛ رخدادی که به گونهای کارکرد اجتماعی لوتیان را در حوزه امنیت همگانی بیان میکند. آنها در جنبشهای اجتماعی شرکت میکردند و گاه خود شورشی به راه میانداختند. از جمله در زمان محمد شاه قاجار در اصفهان، شورش لوطیان را شاهدیم. این شورش ریشههایی اقتصادی داشت و لوتیان در جریان آن اموال ثروتمندان را دزدیدند؛ کاری که به گونهای یعقوب لیث صفاری و یارانش را به یاد میآورد. این شورش اما فرجامی خوش نیافت؛ آنگونه که جهانگردان روایت کردهاند محمد شاه شورش را با خشونت فرونشاند و آنان را مجازات کرد. این رویکرد خشونتآمیز اما حذف لوتیان را از جریان زندگی اجتماعی در پی نیاورد.
لوطیان؛ از درویشی تا حضور در عرصه سیاست
«حماسه فتحنامه نایبی» اثر سیداسدالله منتخبالسادات یغمایی، یکی از آثار دوران قاجاریه است که روح فتوت و جوانمردی را در دوران ناصرالدین شاه بازمیتاباند. این کتاب، پدیداری و قدرتگیری عیاران کاشان (نایبیها) را روایت میکند که در برابر ظلم ناصرالدین شاه به پا خاستند و سرانجام برخیشان در زمان ریاستالوزرایی وثوقالدوله به سال ١٣٣٧ قمری به دار آویخته شدند. نایبیان کاشان در روند مبارزههای خود به اندیشههای سیدجمالالدین اسدآبادی گرایش یافتند. یغمایی، حماسهسرایی خود را با نمادهایی از تشکیلات، آداب و روحیه جوانمردی آغاز کرده است «به نام خداوند نور و فلک/ به نام خداوند نان و نمک … خداوند عیاری و مردمی/ خداوند فرازندهی آدمی …». او سپس منش و روش نایبیان کاشان را بدینگونه میآورد «همی سالک راه درویشیاند/ به حق غرقه و مست بیخویشیاند … به هر خطه در پهلوانی سرند/ به عیاری و رزم بیهمسرند … شود پهلوان گر به راه کمال/ به عیاریش هست آخر وصال … از عیاری و پهلوانی رسد/ به سامان درویشی وارهد … ز درویشی آن کس که بویی برد/ ز خود بگذرد خلق را پرورد». از این سرودهها نیک پیدا است که با وجود سیاستهای ضد صوفیانه قاجاریان، تصوف و درویشی با جوانمردی، پیوند خود را همچنان حفظ کرده و متصف بودن به درویشی و جوانمردی در واقعیت حیات اجتماعی و در ذهن همگان جایی مهم داشته است.
دیگر منابع تاریخی همچون کتاب «ایران بین دو انقلاب» نوشته یرواند آبراهامیان، نمایی دیگر از فعالیتهای سیاسی لوطیان را در این دوره به تصویر میکشند. از جمله در زمان محمدعلی شاه عدهای از لوطیان که به تنزل اخلاقی دچار و مسلح بودند، به همراه کارگران و افراد ردهپایین قصر سلطنتی، در مبارزه با مشروطه و مشروطهخواهان زیر نظر مخالفان از جمله صنیع حضرت، رییس لوطیهای سنگلج و مقتدر نظام رییس لوطیهای چالهمیدان فعال بودند. آنها حتی به واعظان مشروطه نیز توهین میکردند؛ پس از آن با شعارهای مشروطهخواهان که بر عدالت اجتماعی ناظر بود، لوطیانی که زندگیشان از وضعیتی مطلوب و مناسب برخوردار نبود، به صف مجاهدین پیوستند. در دورههای بعد باز میبینیم دستههایی از این جماعت در سقوط دولت محمد مصدق نقش برعهده گرفتند.
قمههایی که نخست بر سر لوطی فرود میآمد
لوطیان همچون عیاران قدیم در جنگاوری شجاع و دلیر بودند. این ویژگی آنها کنت دوگوبینو جهانگرد فرانسوی را برآن داشته است که در سفرنامه خود به این مساله اشاره کند. او حتی به شیوهای به حکومت وقت توصیه میکند از قدرت جنگی لوطیها بهره گیرد. وی در ادامه به تنزل اخلاقی دستههایی از لوطیان نیز اشاره کرده است «یکی از عادات لوطیها مبارزهطلبی پس از مشروبخواری است. جنگ آنان قواعد کشور ما را دارد و با قمه که شمشیری است کوتاه با تیغه پهن، سنگین، نوک تیز و دو دمه ضربات مهلکی به یکدیگر وارد میسازند. سابقا رسم بر این بود که لوطیها برای آزمایش قمههایشان ضربه محکمی با آن به فرق خودشان می زدند. هنوز هم لوطیهایی که برای کسب شهرت با افراد پلیس درگیر میشوند و چند نفر را با ضرب چاقو و تپانچه از پا درمیآورند کم نیستند».
در تمایز میان لوطیانی که به تنزل اخلاقی دچار شده و آنها که سالم و اصیل مانده بودند، در «افضلالتواریخ» میخوانیم «آقا عزیز نامی از لوطیان تهران که رتبه و نسب شاهزادگی قاجار را وانهاد و به لوطی سرشناسی تبدیل شد، در عالم رشادت و لوطیگری هیچ گاه نامردی نکردی به زور زن و بچهای را به منزل خود نبرد و با اهل محل همراهی داشت و زن و بچه همه کس را مثل عصمت خود میدانست. او طوری بود که اگر تاجر، عالم و نوکر باب آن محله پسر داشت در عبور و مرور از دستاندازی لوطیان محله سالم نبود، چون به آقا عزیز اظهار میکرد او میگفت: خانه و زندگانی من متعلق به شماست. دیگر احدی از لوطیان قدرت نداشت که به آن بچه نظری افکند و سخنی گوید». افزون بر اینها عبدالله مستوفی ما را از چگونگی ترقی در ردههای لوطیگری در این زمان آگاه میکند. وی در اینباره مینویسد «با پشت قاشق قزوینی یک کاسه هل و گلاب (مخلوطی از آرد و کمی نشاسته که در آن هل و گلاب میریختند و در کاسه بدل چینی با کیل معین میکشیدند و مقداری شیره انگور یا توت روی آن میافشاندند و به دست مشتری میدادند و این یکی از تنففنهای چغاله مشدیها به شمار میآمد) را طوری بخورد که هیچ ته کاسه نماند یا بیست سی دور بیوقفه چاله حوض حمام شنا کند؛ یا پشتک دو معلقه از بالای تیر به وسط چال حوض بزند؛ یا از گوشه استخر بهجتآباد به گوشه دیگری زیر آبی برود؛ یا ده دست چلوکباب بخورد؛ یا ته چهار من هندوانه یا صد دانه خیار را در یک نشست بالا بیاورد؛ یا چند دانه نان برنجی بزرگ را در دهن گذاشته بدون معطلی بلع کند و ذرهای از دهنش خارج نشود. یا ده پانزده گیلاس آبخوری چای را در یک نشست پست سر هم بخورد. در بقچهگردانی، بقچه را که به دستش میدهند بیشعر خوانی رد نکرده و بلاتامل اشعار مناسب و خندهدار ایراد کند. یا در حاضر جوابی زیردست باشد. یا قوچ و خروس را طوری پرورش دهد که در جنگ مغلوب نشود. اگر چابکسوار است اسبش همیشه پیش بیفتد، یا دو طبق پر از توت را که بوسیله یک چهار پایه طبق دوم را بر طبق اول قرار میدادند از حسنآباد کن به سر گذاشته بدون توقف به شهر بیاورد یا سنگ آسیایی را با طبق به سر گرفته از سر کوچه تا ته آن ببرد یا در زورخانه نمایشات جالبی بدهد و چهر کند مثلا دویست جنگلی بزند و در چرخ زدن از آنها که توی گودند جلو بیفتد یا یک نفس پانصد شنو برود و یا یک مشت از این کارها».
حضور لوطیان در گستره زندگی اجتماعی در ایران، تا دوران معاصر مشاهده میشود؛ حضوری که در زمینههای گوناگون جلوهگر شده است. بازار، سرچشمه، سنگلج و پامنار تا سالها در تهران از محلههای لوطینشین به شمار میآمدهاند. در زمینه ضربالمثلهای عامه نیز نمونههایی به کار میرود که از ماندگاری این نهاد هرچند در ذهنها حکایت دارد. از این ضربالمثلها به نمونههایی چنین میتوان اشاره کرد «لوطی است و یک دست لباس»، «وصله لوطی را نالوطی نمیتواند دست بزند»، «فلان چیز لوطیخور شد»، «فلانی نالوطی است»، «لوطیگری زیاد فقر میآورد»، «لوطیگری هزار ریختوپاش دارد»، «غذای لوطی نان و پیاز است»، «پیش لوطی و معلقبازی»، «آنچه پیش لوطیها باب است، پیش ما نایاب است» و «از لوطیگری فقط پاشنهکشش را دارد».
آمنه ابراهیمی- تاریخپژوه|شهروند
روحیه جوانمردی از روزگاران دیرین تا امروز در زندگی ایرانیان حضوری پیوسته داشته و چون چتری افراشته بر فضای زمانههای گوناگون سایه گسترده است. نمود این معنی در باورها و اعتقادات کهن ایرانیان در روزگاران کهن تاریخ ایران نیک پیدا است؛ آنچنان که در آیین میترا جلوهگر بوده است. در گذر تاریخ پرفراز و نشیب ایران، با توجه به خاستگاه و بستر جوانمردان و دنیای اندیشگی و منش آنها، میتوان تعریفهایی متفاوت از جوانمردی یا فتوت جست؛ توصیفهایی که پیوند آنها را با دیگر نهادهای اجتماعی بازمینمایاند. منش و خوی جوانمردی با شکلگیری نهاد سیاسی در ایران و در رویارویی با سیاستهای ناکارآمد و پرفشار قدرتها آرامآرام صورتی تشکیلاتی بر خود گرفت و نهادینه شد. تکاپوی جوانمردان در ایران در برخی دورهها آنچنان بود که حتی فرصت حکومتگری را برای آنان فراهم میکرد؛ آنچنان که در برآمدن یعقوب لیث و بنیانگذاری سلسله صفاریان در نخستین سدههای تاریخ ایران اسلامی میبینیم. رشته جوانمردی را که پی بگیریم و از راهروهای تودرتوی تاریخ بگذریم، به دوران قاجاریه میرسیم. در این زمانه درمییابیم جوانمردی با آنچه که در دورههای تاریخ ایران میانه تعریف میشود شباهتها و تفاوتها دارد. دوران قاجاریه، روزگاری است که جوانمردان با نامی دیگر و با مشاغل تازه و طیفهایی جدید به چشم میآیند.