مرد جوان که در جنایتی هولناک زن مورد علاقه‌اش را به قتل رسانده و جسدش را به آتش کشیده بود در آخرین جلسه محاکمه گفت: پشیمانم و هیچ حرفی ندارم!

مرد شیطان‌صفت وقتی دریافت، زن جوان به او علاقه ندارد، قربانی را در خانه‌اش با ضربه‌های مرگبار از پا درآورد و بعد هم گریخت.

رازگشایی از این جنایت همزمان با کشف جسد خونین زن جوان در حمام خانه‌اش در دستور کار تیم جنایی شهرستان ملارد قرار گرفت.

کارآگاهان پلیس در تحقیقات دریافتند فرانک – مقتول – با مردی به نام رامین که بنگاه املاک دارد ارتباط پنهانی داشته است.

رامین پس از دستگیری در بازجویی‌ها به ارتباط پنهانی با فرانک اعتراف کرد و گفت: باور کنید من در قتل این زن گناهی ندارم و قاتل نیستم. اما یکی از اقوام شوهر فرانک به نام امید وقتی پی برد که من با فرانک رابطه دارم، تهدیدم کرد و از من خواست شماره فرانک را به او بدهم! بدین‌ترتیب با اعترافات مرد بنگاهدار، امید خیلی زود دستگیر شد.

امید پس از دستگیری وقتی پی برد هیچ راه فراری ندارد و راز جنایت هولناکش فاش شده، چاره‌ای جز بیان حقیقت ندید و گفت: ابتدا تلفنی با فرانک تماس گرفتم و از او خواستم که با من رابطه داشته باشد. اما وی نپذیرفت. وقتی با تهدید گفتم از ارتباط او و رامین اطلاع دارم و موضوع را به آشنایان می‌گویم، از ترس قبول کرد.

روز حادثه به خانه‌اش رفتم اما ناگهان بین ما مشاجره لفظی در گرفت. همان لحظه در را باز کرد تا مرا از خانه بیرون کند. اما با عصبانیت با گوشت‌کوبی که در آشپزخانه بود چند ضربه به سرش زدم و او را کشتم. سپس کلید را برداشتم و جسدش را داخل حمام خانه برده و آتش زدم. شیر گاز خانه را نیز باز گذاشتم تا وانمود کنم او در آتش‌سوزی جان‌باخته است.از آنجا که پسر کوچولویش در اتاق خواب بود او را بیدار کردم و از خانه بیرون بردم، بعد هم همانجا رهایش کرده و رفتم!

بدین‌ترتیب پرونده این ماجرا با صدور کیفرخواست قتل عمد به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.وی صبح دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده و یک قاضی مستشار محاکمه شد.در آغاز جلسه خانواده مقتول برای عامل جنایت تقاضای قصاص کردند.

از آنجا که پسر کوچولوی قربانی نیز یک سال بعد از قتل مادرش به دلیل بیماری جان سپرده بود، پدرش به عنوان ولی قهری برای قاتل همسر سابقش تقاضای قصاص کرد. امید نیز در آخرین دفاع گفت: قتل را قبول دارم اما بشدت پشیمان هستم. حرفی برای گفتن ندارم چرا که برایم سخت است که بخواهم درباره روز حادثه حرف بزنم! در پایان دو قاضی عالی‌رتبه برای صدور رأی نهایی با هم وارد شور شدند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *