زندگي در كنار مادرشوهر براي عروس جوان آنقدر سخت بود كه تصميم گرفت براي هميشه از شوهرش جدا شود.

بدون اجازه مادرشوهرم حتی نمی‌توانم درب يخچال را باز كنم

چندی پیش زوج جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق دادند.

زن جوان در خصوص علت آن به قاضی گفت: روزی که با شوهرم آشنا شدم و او به من پیشنهاد ازدواج داد به من گفت که بعد از ازدواجمان باید به خانه مادرش برویم و در کنار او زندگی کنیم. اولش قبول کردم و حرفی نزدم. با خودم گفتم زندگی در کنار مادرشوهر نباید آنقدر‌ها هم بد باشد. اما اشتباه کردم. درست از‌‌ همان روز اول زندگی مشترکمان، مادرشوهرم اذیت‌هایش را شروع کرد و من تازه متوجه شدم که چه اشتباهی کرده‌ام.

وی ادامه داد: الان هرکجا می‌روم و هرکاری می‌خواهم انجام دهم مادرشوهرم بازخواستم می‌کند. مرتب از همه کار‌هایم ایراد می‌گیرد. باور نمی‌کنید ولی من حتی درب یخچال را هم نمی‌توانم بدون اجازه مادرشوهرم باز کنم.

زن جوان افزود: من نمی‌دانستم که زندگی با مادر شوهر تا این اندازه عذاب آور است. وقتی هم که به شوهرم شکایت می‌کنم و از او می‌خواهم خانه‌ای مستقل بگیرد، می‌گوید نمی‌تواند مادرش را تنها بگذارد.

در این لحظه شوهر این زن به قاضی گفت: آقای قاضی مادرم یک زن پیر و بیمار است و من نمی‌توانم او را تنها بگذارم و خانه مستقل بگیرم.

مرد جوان ادامه داد: خانه مادرم به اندازه کافی بزرگ است و ما می‌توانیم در آنجا زندگی راحتی داشته باشیم، ولی همسرم گوشش به این حرف‌ها بدهکار نیست و حاضر است مستاجر باشد ولی در کنار مادرم زندگی نکند. اما من نمی‌توانم از خانه مادرم نقل مکان کنم و به جای دیگری بروم.

وقتی قاضی صحبت‌های این زوج را شنید، تصمیم گیری در خصوص این پرونده را به جلسه بعد موکول کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *