دانش آموزان فقیر، بیگانه با عید و شکم های سیر!

 هـراز: صادقعلی رنجبر- در گوشه و کنار این شهرهای بزرگی که ما با احساس آرامش در آن زندگی می کنیم، یقیناً و مستنداً کسانی هم هستند که در منجلاب فقر و تنگدستی، گرفتار مصائبی هستند که شاید بازکردن گره مشکلات بظاهر لاینحل زندگی آنها، بخش کوچکی از توانایی های پایان ناپذیر پنجه های طلایی توانمندانی باشد که یا در موقعیت شخصی و یا در موقعیتهای اجتماعی و اداری خود، قادر به کاری شبیه به اعجاز برای نیازمندان زمین گیر جامعه اند!

 

اواخر هفته گذشته به دعوت روابط عمومی اداره کل آموزش و پرورش مازندران در جلسه ای تحت عنوان همایش خیرین حوزه مراقبت در برابر آسیب های اجتماعی حضور یافتم که با حضور و سخنرانی نسبتاً مطول مدیرکل محترم آموزش و پرورش مازندران و نیز رئیس کل دادگستری مازندران، رسمیت بیشتری یافت.

 

البته این جلسه علیرغم توضیحات قبلی بانیان و نیز اصرار بی مبنای مجری آن مبنی بر متفاوت بودن با سایر جلسات، تفاوت خاصی با سایر جلسات اداری نداشت و طبق همان روال، فقط مستمعین این جلسه، کمی فراسازمانی بودند و اتفاق خاصی رقم نخورد، اما تنها برگ برنده این جلسه و یا بقول خودشان، همایش، پخش کلیپی از دانش آموزان فقیر در شهرستان های میاندرود و بابل بود که انصافاً همه حضار را متأثر و متأسف کرد!

 

دانش آموزان خردسال و نوجوان دختر و پسری که در صادقانه ترین و معصومانه ترین نگاهها، معنی عید را نمی دانستند و با شادی های عیدانه مأنوس و آشنا نبودند، پدر و مادری بالای سر نداشتند و در بیشتر وعده های غذایی، حتی یک عدد سیب زمینی یا تخم مرغ نداشته و لاجرم گرسنه می ماندند و صبح ها بدون صبحانه و نیز بدون آنکه شب گذشته و یا بعضاً روز گذشته، غدایی را به عنوان شام یا ناهار خورده باشند، به مدرسه رفته و دنبال لقمه قاپی از همکلاسی هایی بودند که شاید لحظه ای غفلت کنند!

 

دانش آموزانی که در خردسالی، سرپرستی برادر و خواهرشان را به عهده گرفته و لاجرم به کارگری، آن هم با دستمزد روزانه 5 هزارتومان پرداخته تا اولاً برای آنها وعده غذایی، ثانیاً لباس جور کرده و ثالثاً بتوانند پول اجاره منزل و یا همان بیغوله های استیجاری خود را بدهند و تازه با معضل بیکاری در همین اشتغال های دردآور هم مواجه اند!

 

دانش آموزان کم سن و سالی که علیرغم سالم بودن و تنها بخاطر نداشتن هزینه ایاب و ذهاب و پرداخت سایر هزینه ها، مجبور بودند با مساعدت مسئولین مدرسه، در مدرسه استثنایی ثبت نام کرده و در کنار معلولین و سایر عقب افتادگی ها درس بخوانند و استعدادشان را قربانی فقرهای تحمیل شده بر خود نمایند!

 

دانش آموزانی که حتی در سردترین فصل سال و سخت ترین سرماها و سایر ویروس ها، حق مریض شدن و یا انتظار مراجعه به درمانگاه را نداشته و باید خودشان کارهای خانه و پخت و پزهای آنچنانی و نظافت خانه هایی که هرگز بهداشتی نمی شوند را انجام داده و بعد اگر وقتی باقی ماند، به درس خواندن بپردازند!

 

دانش آموزانی که در بیغوله های خود، گاز و یا هر وسیله گرمایشی و سرمایشی نداشته و حتی در شب های سرد زمستان هم تا زمانی که تک شعله خوراک پزی آنها روشن بود، اتاقشان تا حدودی ملایم می شد و مابقی ساعات شب های سرد زمستانی را بدون برخورداری و استفاده از حتی یک شعله گرم کننده، سپری می کردند!

 

دانش آموزانی که سالهاست پدر یا مادر خود و یا هر دو را ندیده و از مهربانی اقوام نزدیک هم بی بهره مانده اند و تنها با کمک های قطره چکانی خیرین کم توان محلی به زندگی بخور و نمیر خود استمرار بخشیده اند و در بعضی موارد، حتی در زمان فیلمبرداری هم کاملاً مشهود بود که در این بیغوله های متروکه و استیجاری نیز با موش های قوی هیکل زندگی کرده و البته چاره ای هم نداشتند و بدتر اینکه نمی دانند تا چه زمانی می توانند و اجازه دارند که در این بیغوله ها زندگی کنند!

 

خانه های نمور، نمناک،، کوچک، تاریک، ترک خورده، نیم ریخته و در حال ریزش، ترمیم نشده، تعمیر نشده، پر از منفذ و بادخورهای غیر قابل مهار، بدون برق، بدون روشنایی، بدون آب، بدون گاز، بدون هیچ امکان رفاهی و الفبای اولیه زندگی و بدون امنیت و پر از حیوانات و حشرات موذی در گوشه ای از همین شهری که من و تو در آن با امکانات مکفی زندگی می کنیم، محل زندگی دانش آموزان بی سرپرست و یا بدسرپرستی است که آقای قاسمی مدیرکل محترم آموزش و پرورش مازندران در مجموع تعداد شناسایی شده ها را در مازندران بیش از 8 هزار خانوار اعلام کرد!

 

با پخش این کلیپ همه حاضران متأثر شده و بعضاً گریه کردند و در پایان علیرغم اینکه اعلام می شد که این جلسه برای گلریزان نیست، اما با تذکر مجری همایش، تعدادی از متمکنین حاضر، متقبل مسئولیت هایی برای نجات دانش آموزان این سه خانوار شده و قرار شد، کاری انجام دهند!

 

اما سخن اصلی اینجاست که سه خانوار در برابر 8 هزار خانوار، عدد غیر قابل ملاحظه ایست و مشکل مذکور با این بسیج محدود عاطفه ها حل نمی شود و باید کار اساسی تری انجام داد و اگر چه معاونت تربیت بدنی و سلامت آموزش و پرورش، این تشکل را یکی از راه حل های مقابله با این معضل می دانست که ظاهراً از اردیبهشت سال 1394 رسمیت می یابد، لیکن بحث حقیر این است که کمیته امداد استان و شهرستان ها، اگر هدایای جمع آوری شده در جشن عاطفه ها را شامل این دانش آموزان نمی کند، پس چه کسانی دریافت کننده آن هدایا هستند؟! و به عبارتی آن هدایا که اتفاقاً کم هم نیستند، خرج چه کسانی می شود و بنا به چه توجیهی، این دانش آموزان، تحت پوشش کمیته امداد قرار نگرفته اند؟! و اگر تحت پوشش هستند چرا نه در اظهارات خود این دانش آموزان و نه در توضیحات مسئولین مدرسه و نیز راویان کلیپ، هیچ اشاره ای به کمک های کمیته امداد نشده و فقط کمک بسیار ناچیز جند تن از خیرین محلی مورد اشاره واقع شده است؟!

 

چرا سایر نهادهای اجتماعی استان و یا حتی خیرین مسکن ساز، تا کنون وارد ماجرا نشده و دست نوازشی بر سر آنان نکشیده اند؟! چرا ستاد بحران استانداری، در قبال بحران های اجتماعی و انسانی، مسئولیتی را متوجه خود نمی داند و اگر می داند چرا عملکردی در این رابطه نداشته و با آموزش و پرورش و سایر سازمان های متولی کودکان، مکاتبه ای نداشته و آستینی را بالا است؟!

 

بعید است که گروه سازنده کلیپ به سیاه نمایی مبادرت ورزیده باشد و از این لحاظ به آنها دست مریزاد نیز باید گفت که می توانند از دریچه دوربین، چشم های بسته را باز و خوابیده ها را بیدار کنند و تکانه ای را متوجه صندلی های چرخدار و متحرک و میزهای عریض و طویل مسئولین شهرها و استان نمایند که در پشت صحنه چهره شهر، خبرهای تلخی وجود دارد که دیدن و یا شنیدن آنها، دلها را می تکاند، استخوان ها را می لرزاند و باورها را می ترکاند!

 

فقر، از مهم ترین آسیب های اجتماعی است که در تمام ابعاد جامعه، تأثیرگذار است و در نهایت می تواند جامعه را گرفتار شرارت هنجارشکنانی کند که محصول بی توجهی های خود آن جامعه اند و اگر به معیشت مستضعفان جامعه توجه جدی به عمل نیاید، قطع یقین بدانید که ضمن نزول بلا و قطعیت عقوبت الهی، جامعه به سوی تهدیدی رهنمون خواهد شد که به جز آسیب تباهی، تاریکی، فسق و فجور، به نتیجه دیگری منتج نخواهد شد!

 

به هر حال باید پذیرفت که کلیپ مذکور، مشتی نمونه خروار و یا همان یکی از هزاران دردهای نهفته جامعه است که هر شهروندی به اندازه توان خود باید احساس مسئولیت کرده و به میدان بیاید و راه رسیدن به اینگونه دانش آموزان هم بسیار آسان و آن مراجعه به ادره آموزش و پرورش شهرستان و یا مدارس محله زندگی خود است و از این لحاظ با ضرس قاطع باید گفت که درنگ توانمندان، گناهی نابخشودنی است که نهایتاً به هدررفت استعدادهای درخشانی می انجامد که شاید هر یک از این استعدادها، مصلح آینده جامعه ما باشند!

 

در پایان تأکید می شود که قطعاً توان دولت در این رابطه محدود است و یکی از میانبرترین راه حلها، توسعه مشارکت های مردمی و فراخوان عواطفی است که منتظر دعوت اند و از این رو از مدارس و ادارات آموزش و پرورش نیز انتظار می رود که با تکثیر اینگونه کلیپ ها و ارسال آنها به افراد متمکن و نیمه متمکن شهر، زمینه های اقبال از این طرح و شروع عملیات امداد و نجات اینگونه دانش آموزان گرفتار را از منجلاب فقر و تنگدستی فراهم آورند.

 

صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *