به سکوت سرد زمان (بی همزبان) “هر دمي چون ني، ازدل نالان، شكوه ها دارم
روي دل هر شب، تا سحرگاهان با خدا دارم
هر نفس آهيست، كز دل خونين، لحظه هاي عمر بي سامان، ميرود سنگين
اشك خون آلود من دامان، مي كند رنگين
به سكوت سرد زمان، به خزان زرد زمان،
نه زمان را درد كسي، نه كسي را درد زمان
بهار مردمي ها دي شد، زمان مهرباني طي شد،
(آه از اين دم سرديها خدايا) ۲
نه اميدي در دل من، كه گشايد مشكل من
نه فروغ روي مهي، كه فروزد محفلِ من
نه همزبان دردآگاهي، كه ناله اي خرد با آهي،
(داد از اين بي درديها خدايا)۲
(نه صفايي ز دمسازي به جامِ مي)۲
كه گَرد غم زدل شويد، كه بگويم راز پنهان، كه چه دردي دارم بر جان
وای از اين بي همرازي خدايا ، واي از اين بي همرازي خدايا
وه كه به حسرت عمر گرامي سر شد
همچو شراري از دل آذر، بر شد و خاكستر شد، يك نفس زد وهدر شد
يك نفس زد و هدر شد ، روزگار من به سر شد
چنگي عشقم راهِ جنون زد، مردم چشمم جامه به خون زد ، يارا
دل نهم ز بي شكيبي، با فسونِ خود فريبي
چه فسون نافرجامي، به اميد بي انجامي، واي از اين افسون سازي خدايا
واي ا ز اين ا فسون سازي خُدايا
_________________________________________
دستگاه : ماهور / آواز : شجريان / سه تار : پيرنياکان
شاعر: جواد آذر کناره چی، که در شعر، آذر تخلص می کند، در سال 1310 خورشیدی در شهر تبریز چشم به جهان گشود.
پدرش مرحوم حاج علی کناره چی از بازرگانان معروف فرش و از بزرگان مورد اعتماد مردم بود.
کناره چی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به انجام رسانید .
آنگاه به تهران مهاجرت کرد و در این شهر رحل اقامت افکند و در انجمن های ادبی شرکت جست و شعرش مورد توجه شعر شناسان قرار گرفت.
آذر در سرودن انواع شعر از غزل و قصیده و مثنوی و قطعه طبع آزمایی کرده و از عهده ی آن به خوبی برآمده و مهارت خود را نشان داده است،
اما در میان انواع شعر به غزل سرایی بیشتر رغبت دارد و غزل را نیکو می سراید و از سبک صائب پیروی می کند.