با یاد نخستین آموزگار هستی سخن را از برای بررسی آفت سنتی و مدرن جامعهی دیروز و امروز آغاز نموده و سعی مینمایم تا با واکاوی دو جریان موجود در بطن اجتماع به خود و دیگران هشداری بموقع بدهم. سوگمندانه امت اسلامی در مسائل متعدد و مختلف تحت تأثیر این دو جریان قرار داشته است اما آنچه که بیشتر حقیر را بر آن داشت تا به این موضوع بپردازم ورود این جریانات به حوزه دین و ایمان ملت است که باید عرض نمایم گه گاهی تأثیر این موج تا حدی است که متأسفانه موجب انحراف تودهی مردم مسلمان گردیده است. نکتهی دیگری که باید عرض کنم این است که علت پیدایش این دو موج هر دو از ریشه واحدی نشأت گرفته و آن هم خروج از اعتدال است. اعتدالی که در آیات و روایات متعددی از ناحیه شارع مقدس بر آن تأکید شده و ما را بدان دعوت نموده. اینک برای پرهیز از حاشیه گویی و اطاله کلام مقدماتی در دو بخش مجزا راجع به موضوع مطروحه سخن خواهم گرفت:
1- خرافه گرایی: عموم مخاطبان گرامی با معنای کلمه خرافه آشنا هستید و میدانیم که معنای اصطلاحی آن بدین شرح است که فردی یا افرادی به مسئلهای اعتقادی پیدا نمایند که هیچ ادله نقلی یا عقلی برای اثبات آن وجود ندارد و اگر انسانی در زندگی خود مکرر به این مسئله دچار گردد میتوان او را خرافهگرا لقب داد. حال این خرافهگرایی میتواند در ابتعاد مختلفی مطرح شود که بنده بیشتر به آنچه که مربوط به دین مبین اسلام (نه سایر نحلههای مذهبی) میگردد میپردازم، باید اشاره کنم که خرافهگرایی در دین اتفاق تازهای نیست و سابقهی آن به زمان صدر اسلام بر میگردد بطور مثال زمانی که فرزند نبیاکرم(ص) رحلت نمودند و خورشید گرفتگی متقارنی از نظر زمانی رخ داد مردم گمان کردند که این خورشید گرفتگی به دلیل رحلت سبط حضرت رسول میباشد که قویاً از ناحیهی ایشان این قضیه رد شد. در طول تاریخ تشیع نیز همچنان این مسئله رواج داشته است که میتوان گفت آثار آن حتی به روزگار امروز نیز رسیده است. ضمن اینکه متأسفانه ما خرافات مستحدثه نیز داریم حال به عقیدهی من علت زمینهای پیدایش این تفکرات نداشتن آگاهی و همچنین آگاهی ستیزی یک عده است. چه بسا افرادی که حاکمیت دینی این امت را در طول تاریخ به عهده داشتهاند به استحمار مردم پرداخته و علاوه بر بدعتها خرافات را نیز وارد دین کرده باشند که البته رابطه این دو مقوله عموم و خصوص من وجه است.
اینک برای بیشتر روشن شدن این مسأله چند مثال را به عنوان شاهدی از برای گفتههای خود به حضور گرامیتان عرضه میدارم:
1- پیرامون چشم زخم شکستن تخم مرغ و نام بردن افرادی که احتمال میدهند چشم زده باشند، یا گذاشتن تخم مرغ زیر چرخ ماشین و یا برای درمان چشم زخم میگویند اسپند دود کنید و این کار عموماً در محافل دیده میشود و ملتی را میبینیم که گاهی با دستانشان این دودها را بطرف صورت و حلق و بینی خود روانه میدارند، به این گمان که با این کار از چشم زخم بدور میمانند! و شاید هم با توسل به بعضی از احادیث آن را توجیه نمایند مثلاً؛ امام صادق(ع)فرمودند: شیطان از خانهای که در آن اسپند باشد به اندازه هفتاد خانه دور میشود و اسپند شفای هفتاد درد است که کمترینش جذام است پس از آن غفلت نورزید سفینهالبحار،ج2،ص160)- یا پیامبر (ص) فرمودند: اسپندی نمیروید مگر آنکه بر هر یک از بوته و گلبرگ و دانه آن مَلَکی گماشته شده است تا به دست شخص برسد یا بپوسد و در ریشه و شاخهاش رازی نهفته و در دانهاش شفای هفتاد و دو درد وجود دارد پس با اسپند و کندر خود را مداوا کنید. اما توجه نمیگردد که این احادیث مربوط به خواص این گیاه است که از ناحیه خوردن حاصل میشود نه از طریق دود کردن منتهی دود کردن اسپند همانگونه که در بیاناتی از آیتا… مکارم شیرازی بدان اشاره شده فضا را ضد عفونی مینماید و مفید است و لاغیر. اما توجهتان را به روایات صحیح دیگری پیرامون چشم زخم جلب مینمایم: امام رضا(ع) به مردی که از چشم زخم پرسیده بود فرمود: چشم زخم حق است اگر چشم خوردی دستهایت را در مقابل صورت بگیر و بر آن سوره حمد و توحید و معوذتین را بخوان و دستت را به صورت بکش که این کار به اذن خدا نافع است (بحارالانوار، ج95،ص129،ح9) یا در برخی روایات خواندن معوذتین هنگام خروج از خانه و تلاوت آیه پیرامون چشم زخم در قرآن کریم(ان یکاد) و دعاهای دیگر سفارش شده و همچنین بیان شده برای درمان چشم زخم کسی که چشم خورده غسل کند.
2- چیدن و حمل حجله عروسی برای جوان از دنیا رفته که هیچ مبنایی ندارد جز اینکه موجب افزایش آلام خانواده داغدار میشود و موجب گناهی عظیم میگردد در حالیکه در روایات بر آن تأکیده شده که پس از سه روز به خانواده میت تسلیت نگوییم تا موجب تشدید مصیبت نگردد. (علی(ع): تسلیت گویی و تعزیت آوری بعد از سه روز موجب تجدید مصیبت برای صاحب عزاست و تهنیت و تبریک پس از سه روز نشانه استخفاف و سبک شمردن دوستی است – منبع: شرح نهجالبلاغه ابنابی الحدید، ج20،ص340،ح888)
3-بستن نخ یا پارچه یا حتی قفل! بر ضریح مطهر ائمه اطهار یا امام زادگان و سقاخانهها به هدف گرفتن حاجت که باز هم هیچ توجیه شرعی و عقلی ندارد در حالیکه مکرر بر اصالت پیوند قلبی با صاحبان جایگاه معنوی تأکید شده و راههایی دگر نظیر قرائت ادعیهی متعدد نظیر دعای توسل و بهتر از پیروی همه از سیره آنها در حوزه عمل برای نائل شدن به حاجتها وجود دارد.
4- برای ائمهی اطهار جایگاه مافوق انسانی تعریف کردن و انتظارات نابجا از این اولیاء الهی داشتن و در یک کلمه غلو نمودن که برای دینپژوهان مسلم است که با سیره پیامبران و اهل بیت در تضاد قرار دارد… براستی میبینیم که این خرافات چگونه در بین توده ریشه دوانده و به راحتی نیز قابل ریشه کردن نیست بنابراین گریزی جز مبارزهی مداوم با این متحجرین و تأثیراتشان در جامعه نداریم تا بتوانیم اسلام ناب محمدی را از زنجیر جهل برهانیم.
2- روشنفکر نمایی:
پیرامون کلمه روشنفکر نیز تا کنون تعاریف متعددی شده است و در جملهای کوتاه میتوان روشنفکر را فردی آگاه، همگام با جامعه و مشکلات آن جامعه و کسی که با نگاهی متفاوت از دیگران ناآگاه به شناختی از ناهنجاریها و آفات جامعه در حوزههای مختلف رسیده و برای حذف آن تلاش مینماید تعریف نمود و مسلماً این فرد با انتلکتوئل یعنی فرد صرفاً فعال ذهنی متفاوت است. حال بعضی سعی مینمایند خود را به شکل یک روشنفکر بر امت غالب نمایند. کسانیکه نه آگاهیشان برازنده ظاهرشان میباشد و نه آنکه به نسبت آگاهیشان سخن میرانند و بی هنگام نظرات خود را در مسائلی که
جامعالاطراف بدان احاطه ندارند مطرح مینمایند. حال فرض بفرمائید که این افراد بخواهند نظرات دینی هم مطرح نمایند فکر میکنید چه اتفاقی میافتد؟ پاسخ روشن است، باز هم یک عده افراد آسیمیلهی ساده (کسانی که سعی میکنند خود را شبیه اروپائییان یا غربیها مترقی نشان دهند) جذب آنها شده و در آیین الهی شکاف و بدعت ایجاد مینمایند میتوان ریشهی پیدایش این جریان را باز هم جهل بیان کرد چرا که این گروه نیز با اینکه بنسبت به گروه اول آگاهی بیشتری دارند ولی یا از آگاهیشان درست استفاده نمیکنند و در حوزهی مربوطه بکار نمیگیرند و یا اینکه فکر میکنند چون اطلاعاتی در بعضی از زمینهها دارند مجوزی میشود برای اینکه در مسائل تخصصی دینی اظهار نظر نمایند که این مسئله هم نتیجه غرور حاصل از جهل میباشد. بطور مثال در محیط علمی و اعتقادی افراد به راحتی بعضی از مسائل مطروحه در حوزه دینی را که ادله قوی برای اثبات آن وجود دارد زیر سؤال برده و اذهان
دانشپژوهان را مشوش مینمایند. نظیر: 1- مبحث حقوق زنان در اسلام که بنده قصد آن را ندارم که بدان ورود پیدا کنم چرا که بحث مفصلی را میطلبد بدین جهت مخاطبین را رجوع میدهم به کُتُب حقوق زن در اسلام استاد شهید مرتضی مطهری، زن در آیینهی جلال و جمال آیتا… جوادی آملی، فاطمه فاطمه است دکتر شهید علی شریعتی و … 2- مبحث مهدویت را که به راحتی فردی غیر متخصص از همان جرگه به خود جرئت میدهد تا العیاذبا… حتی نظر به انکار وجود امام غائب داشته و آن را طرح کند در حالیکه ادله متقن اثبات حضور امام برای قشر آگاه جامعه مبرهن است 3- طرح این نظریه که چون انسان خود عقل دارد یا مضحکتر از آن چون بین علماء در بعضی موارد اختلاف نظر وجود دارد بنابراین هیچ نیازی به رجوع به مراجع تقلید نداریم هکذا که باز هم حکم عقل سلیم این میباشد که رجوع غیر متخصص به متخصص نه تنها جایز بلکه واجب است و طبیعتاً بین صاحبان درجه اجتهاد ممکن است اختلاف نظرهایی در استنباط احکام صادره وجود داشته باشد لذا لازم است که به مرجع اعلم رجوع نمود همانگونه که نظر همه پزشکان در مورد درمان یک بیماری ممکن است یکی نباشد و در این موارد آحاد مردم به پزشک ماهرتر رجوع میکنند. 4- طرح مسئله عقلگرایی محض یا توجیه همه مسائل دینی با عقل که پیرامون این مورد در عین اینکه در اسلام قاعده تلازم عقل و شرع را داریم ولی باید آقایان به این نکته نیز توجه نمایند که انسان از درک بعضی از مسائل نظیر مسائل حِکمی و یا حتی مسائل مربوط به اصول دینی نظیر معاد جسمانی، معراج جسمانی و مسائل ماوراء الطبیعه عاجز است و عقل بشر خود دارای محدودهای است.
در پایان این نوشتار بار دیگر بر این نکته تأکید میورزم که این دو جریان همدیگر را بازتولید مینمایند یعنی گوئیا به همان میزان که کفهی خرافهگرایی اوج میگیرد، روشنفکرنمایی هم سیر صعودی را در کشورمان طی میکند.
باری شرایط کنونی ایجاب میکند که دلسوزان متعهد به اصول دینی ساکن ننشیند و از هر فرصتی برای آگاهی بخشی به جامعه استفاده نمایند تا این مردم سادهدل و مخلص را از بند جُهال برهانند. امیدوارم کار به جایی نرسد که روزی خودمان نیز چون مومی در دست این جریانات گرفتار آییم. به امید آن روز….
رضوان مهدوی