هدیه به پیشگاه مقدس وقدسی جانبازان وفداییان راه ولایت که یادگار جبهه های نبردحق علیه باطلند…
خط چشمم هنوز ناقص بود
پشت سر سایه پدر دیدم
چشم در چشم توی آئینه
خسته و پیر و بی اثر دیدم
*****
بی تفاوت خط چشم کامل شد
پنکک و رژ و خط لب به حد نیاز
شال سبز و سندل مشکی
شارژ همراه اول و قرار و مدار
*****
پیرمرد لحظه ای تبسم کرد
گفت بابا مراقب خود باش
دست بر سینه اش زدم برو بابا
مرگ تو آرزوی قلبی ماست
*****
ساعت ۹ به خانه برگشتم
یک سکوت عجیب حاکم بود
گاز اکسیژن پدر تمام شد و
جانباز شیمیایی بی جان بود…….
براسلامتییت دعا میکنم به حق ولایت عهدی فردای امیرالمومنین روحی فدا.
آقای خسروی که مداح اهل بیت هستید . لطفا” در سرودن اشعارتان کمی تامل و دانش بکار ببرید و هدیه های با مفهو م تر و ملموس تر ی از واقعیت ها پیشکش نمایید .
بی تفاوت خط چشم کامل شد
پنکک و رژ و خط لب به حد نیاز
شال سبز و سندل مشکی
شارژ همراه اول و قرار و مدار………و : دست بر سینه اش زدم برو بابا
مرگ تو آرزوی قلبی ماست / چیه؟ بچه کافر با پدر مریضش این برخوردو نمیکنه تا اینکه یه بچه جانباز با پدرش چنین کاری بکنه یا چنین چیزی بگه – برداشت شخصی ام اینه که جنسیت فرزند این بزرگوار مونث هستش که لوازم ارایشی را ذکر نمودید ، این دختر با این آرایش و بی اعتنایی به پدر بزرگوار و یادگار جنگ سر چه قراری رفت که 9 شب اومد ؟ و …
آقای هراز نیوز هر کی هر چی داد تامل و کارشناسی بکنید بعد رسانه ایش بکنید .
لطفا” اگر جواب قانع کننده ای آقایون سایت یا شاعر دارند بفرمایند تا حقیر و کاربران توجیه شوند . با تشکر / 4 آبان 92
تو فدایی خدایی ،مسته عطر کربلایی، جانباز شیمیایی
گر چه با کپسول اکسیژن مجابت کرده اند
مادرت میگفت دکترا جوابت کرده اند
مرگ تدریجی ست این دردی که داری میکشی
منتها با قرص های خواب خوابت کرده اند
روزگار بی وفا قلب تو را سوزانده است
با جناح و باند بازی ها کبابت کرده اند
دست خسته ت رو بالا کن
برای منم دعا کن
تو فدایی خدایی ،مسته عطر کربلایی، جانباز شیمیایی
خواب میبینی که کسی جویای احوال تو نیست
یا برای مصلحت ها انتخابت کرده اند
خواب میبینی که در سر دشتی و گیلان غرب
خواب میبینی مورخ ها کتابت کرده اند
خواب میبینی نفس در سینه تنگی میکند
خواب میبینی مثله سرپل خرابت کرده اند
خواب میبینی که مسولان بنیاد شهید
بر سر دروازه های شهر قابت کرده اند
از خدا میخواستی محشور باشی با حسین
خواب میبینی دعایت را اجابت کرده اند
شعر من گویای احوال دل تنگ تو نیست
قطره قطره در وجود خود مذابت کرده اند نه کبابت کرده اند
دست خسته ت رو بالا کن
برای ما هم دعا کن
تو فدایی خدایی ،مسته عطر کربلایی، جانباز شیمیایی
به نام خداي دردمندان
به نام خداي جانبازان
به نام خداي ايثارگران ومجاهدان راه حق
به نام الله پاسدارحرمت خون شهيدان
دمتون گرم شعرجالب وپرمحتوايي بود………
آنچه در آيين جانبازان ايران ديده ام
ديده اول، روشن از آيينه جان ديده ام
دست و پا گم گشتگان را تا به معراج حضور
در مناي عشق و سرمستي، سرافشان ديده ام
در شبستان ولا، رخسارشان مهتاب گون
هاله پيوند سحر از نور ايمان ديده ام
تا جوان را خرمي بخشند از لطف بهار
دامني رنگين تر از گل هاي عرفان ديده ام
تا برآيد از دل شب، آفتاب مردمي
مهر را بر گردشان آيينه گردان ديده ام
اين شقايق هاي سوزان را به صحراي جنون
سرخوش از پيمانه گلگون پيمان ديده ام
اين يکي را شب چراغ معبر آزادگي
آن يکي را مهر در صبح گريبان ديده ام
عزمشان چون صخره الوند، سخت و استوار
رزمشان در پهنه، رشک پور دستان ديده ام
ا
ين يکي را آيتي زآيات رحمت يافتم
آن يکي را پرتوي ازنور قرآن ديده ام
اين شهيدان زنده اند و چشمه سار جانشان
غيرت دريايي از خون شهيدان ديده ام …..ان تنصرالله ينصركم ويثبت اقدامكم….ان شاالله..
باسلام وخسته نباشيد
(((سايه جنگ روي سلامت جانبازان شيميايي)))
جنگ تمام شد و مرد به شهر بازگشت. با تني خسته و زخم هايي در آن كه آرام آرام خود را نشان مي داد. زخم هايي كه مي خواست سال هاي سخت ماندن را كوتاه كند، اما زندگي در كار ديگري بود.
لحظه لحظه اش او را به خود پيوند مي زد و ماندن بهانه اي شده بود براي اين كه پيوند ردي از او براي هميشه بر زمين بگذارد. جنگ تمام شد اما حضور پنهانش هنوز در زندگي اش مخفيانه گسترده است.
گاز خردل، براي اولين بار در سال ۱۹۱۷ توسط ارتش آلمان عليه سربازان كانادايي و سپس فرانسوي به كار رفت و ارتش انگلستان در سال ۱۹۱۸ آن را در خط هيندنبرگ مورد استفاده قرار داد.
از آن به بعد كشورهاي اسپانيا ، ايتاليا ، اتحاد جماهير شوروي ، ژاپن و مصر از اين جنگ افزار شيميايي استفاده كردند.
در طول جنگ تحميلي رژيم بعث عراق عليه ايران ، رژيم بعث عراق به دفعات از جنگ افزارهاي شيميايي استفاده كرد.
در ابتداي جنگ، ميزان استفاده از سلاح شيميايي محدود بود اما از اسفند سال ۶۴ رژيم بعث عراق در سطح گسترده اي از اين سلاح استفاده كرد و بررسي ها نشان مي دهد سلاح شيميايي مورد استفاده به طور عمده شامل عوامل اعصاب ، گاز خردل و سيانور بودند.
گاز خردل به طور وسيع و با غلظت هاي زياد به دفعات در مناطق مختلف جنگي به كار برده شد. اين گاز با توجه به اثرات حاد و تاخيري كه ايجاد مي كند سبب نگراني و وحشت فراوان در مصدومان و مختل شدن سلامت رواني آنان مي شد.
در بررسي هاي متعددي كه از سربازان امريكايي مواجه شده با گاز خردل به عمل آمده آمارهاي متعددي از اين اختلالات به دست آمده است.
سلامت روان چيزي فراتر از فقدان يا نبود بيماري رواني است ، بعد مثبت سلامت روان كه سازمان بهداشت جهاني نيز روي آن تكيه داشته در تعريف سلامت آن را لحاظ كرده است به طوري كه بيان مي كند سلامت يك حالت رفاه فيزيكي ، رواني و اجتماعي است و تنها به فقدان بيماري يا ناتواني گفته نمي شود. سلامت روان شامل رفاه ذهني ، احساس خود توانمندي ، خودمختاري ، كفايت ، درك همبستگي و توانايي تشخيص استعدادهاي بالقوه هوشي و عاطفي است.
به عبارتي سلامت روان حالتي از رفاه است كه در آن فرد توانايي هايش را باز مي شناسد و قادر است با استرس هاي معمول زندگي تطابق حاصل كرده ، از نظر شغلي مفيد و سازنده بوده و به عنوان بخشي از جامعه با ديگران مشاركت و همكاري داشته باشد.
سلامت رواني و جانبازان شيميايي
تحقيقات نشان داده است كه سلامت رواني مصدومان شيميايي ، توسط خود حادثه و استرس هاي ناشي از شرايط جسماني فرد مورد تهديد قرار مي گيرد. طي مطالعاتي كه در امريكا در زمينه ارتباط عوامل خرد با عوارض روان شناختي جهت افزايش توان مقابله در برابر جنگ شيميايي صورت گرفته است، شايع ترين اختلالات ايجاد شده در سربازان شامل اختلالات خلقي طولاني مدت، اختلالات اضطرابي و برخي پاسخ هاي ناشي از استرس بوده است.
همچنين با بررسي سلامت رواني جانبازان شيميايي سردشت در كشورمان نيز متوجه مي شويم كه تنها ۱۰ درصد از افراد از سلامت رواني برخوردار بودند و ميانگين نمره افراد ۴۸.۹۲ بود كه بيانگر وضعيت پاتولوژيك آنهاست.
مطالعه ديگري روي ۷۰ نفر از رزمندگان با عوامل شيميايي از جمله گاز خردل صورت گرفت، نشان داد آنها داراي اختلالاتي از جمله اختلالات اضطرابي، افسردگي اساسي و اختلال جسماني بودند. متاسفانه عوارض جسمي و رواني ديررس ناشي از آسيب هاي شيميايي به دليل محدوديت هاي خاصي كه براي افراد ايجاد مي كند، سبب كاهش كيفيت زندگي آنها مي شود. در بررسي شيوع و شدت افسردگي در جانبازان شيميايي نيز مطالعات نشان داد شيوع و شدت افسردگي در جانبازان شيميايي بالاتر از جانبازان ديگر است و در اين گروه عوارض شيميايي همراه با علايم رواني و محدوديت هاي فيزيكي همراه بود. با وجود گذشت ۱۶ سال از پايان دفاع مقدس، هنوز يكي از مشكلات اساسي جانبازان و بويژه مصدومان شيميايي ، عوارض رواني بعد از جنگ و آسيب به سلامت رواني و عملكرد اجتماعي آنان است.
از آن جا كه ممكن است اين علايم با تاخير چندين ساله بروز كند، پژوهشي ويژه در اين راستا انجام شد تا از نتايج آن به منظور درمان اين عزيزان به كار گرفته شود.
آزمون جانبازان شيميايي در كلينيك روانپزشكي صدر و بيمارستان بقيه الله
اين پژوهش شامل جانبازان شيميايي كه حداقل يك بار با گاز خردل مصدوم شده و به كلينيك روانپزشكي بيمارستان بقيه الله يا كلينيك روانپزشكي صدر مراجعه كرده اند، مي شود البته نداشتن مصدوميت فيزيكي و تمايل به انجام پژوهش جزو شرايط اجراي آزمون بود. حجم نمونه شامل ۱۰۰ نفر از جانبازان شيميايي بود و با استفاده از نتايج اين پژوهش مي توان بيماري رواني را به عنوان يك طبقه بندي كلي از آنهايي كه خود را سالم مي پندارند، متمايز كرد.به اين ترتيب هدف اصلي آزمون ايجاد تمايز بين بيماري رواني و سلامت است.
محدوده نمرات بين صفر تا ۲۱ است و نمرات يك تا ۷ به عنوان اختلال شديد در نظر گرفته شده است. آستانه نمره سلامت عمومي ۲۲.۵ در نظر گرفته شده كه مقادير بالاتر از آن پاتولوژيك و مقادير كمتر از آن در محدود نرمال است.
نتايج آزمون
بررسي ها نشان داد ميانگين سني اين افراد ۴۱ سال ، ميانگين مدت حضور آنها در جبهه ۳۸ ماه و ميانگين درصد جانبازي ۳۵ درصد بوده است.
براساس اطلاعات به دست آمده مي توان گفت ميانگين نمره سلامت عمومي ۴۷.۳۴ است ، همچنين گروه متاهل داراي نمره سلامت عمومي بهتر و افرادي كه از همسران خود جدا شده اند پايين ترين نمره سلامت عمومي را دارند.
بررسي ها نشان مي دهد افرادي كه سابقه بستري روانپزشكي دارند، نسبت به گروه بدون سابقه بستري، سلامت عمومي پايين تري دارند. همچنين بين افرادي كه يك ، ۲ يا ۳ بار مجروح شده اند از نظر سلامت عمومي تفاوت معناداري ملاحظه نمي شود، بدين معنا كه دفعات مجروحيت تاثيري در ميانگين سلامت عمومي افراد ندارد.
جنگ يك پديده مخرب
جنگ پديده مخربي است كه در طول تاريخ توسط حاكمان مستبد و جاه طلب به ملت ها تحميل شده و در اين راستا از ابزار مختلفي استفاده شده است.
در اين ميان ناتوان كننده ترين تجهيزات جنگي مورد استفاده شامل گازهاي سمي و شيميايي است كه موجب تخريب جسمي و روحي فراواني در افراد مورد تهاجم مي شود و گاز خردل نيز يكي از انواع روش هايي است كه بارها در جنگ تحميلي عليه رزمندگان ايران به كار گرفته شد. متاسفانه در بررسي سلامت رواني جانبازان شيميايي، وضعيت نامطلوب است به طوري كه سهم قابل توجهي از اين افراد به افسردگي، اضطراب، اختلالات خلقي، اختلال استرس پس از سانحه و اختلالات جسمي مبتلا هستند.
بررسي ميانگين سلامت عمومي براساس تحصيلات نشان مي دهد هر قدر ميزان تحصيلات بالاتر باشد سطح سلامت عمومي افراد نيز بالاتر خواهد بود. در بسياري موارد نيز به علت شدت بيشتر مشكلات و درصد جانبازي بالاتر، اين افراد بازنشسته مي شوند و اين مسئله نيز مي تواند دليلي ديگر بر شدت بيشتر اختلال در اين گروه باشد.
همچنين به طور مشخص آگاهي بيشتر نسبت به بيماري و توانايي بيشتر در انطباق با مشكلات و احتمال دسترسي بهتر به امكانات درماني مي تواند در اين امر موثر باشد. بررسي وضعيت سلامت جانبازان مصدوم با گاز خردل براساس ميزان تحصيلات همسر آنها به طور مشخص نشان مي دهد جانبازاني كه همسر آنها تحصيلات دانشگاهي داشته اند، وضعيت سلامت رواني شان بسيار بهتر بوده است.
هر قدر از ميزان تحصيلات همسر كاسته شده، نمره آزمون سلامت رواني بالاتر رفته است و اين اختلاف بويژه در مقياس افسردگي بارزتر بوده است.
چراكه سطح تحصيلات بالاتر سبب افزايش آگاهي افراد مي شود كه مي تواند باعث كاربرد بهتر مهارت هاي زندگي و در نتيجه بالا بردن سلامت رواني خود و افراد خانواده شود.
بسياري از جانبازان روزهاي متعددي را از سال در بيمارستان ها بستري مي شوند كه ميانگين روزهاي بستري جانبازان شيميايي ۹ روز است ، اين مسئله نيز سلامت رواني جانباز را تحت تاثير قرار مي دهد.
در بررسي سلامت عمومي افراد با توجه به تاريخچه وجود اختلالات رواني در بستگان درجه يك و دوي آنها مشخص شد افرادي كه فقط بستگان درجه يك آنها سابقه مثبت بيماري اعصاب و روان داشتند، بالاترين نمرات آزمون را دارند.
اين مسئله نشانگر ارتباط سوابق خانوادگي با اختلالات اعصاب و روان است كه مطالعات ديگر نيز اين مسئله را تاييد مي كند بنابراين با توجه به اصل «پيشگيري بهتر از درمان است» مي توان با استفاده از نتايج تحقيقات و بررسي هاي به عمل آمده برخي از اين عوامل را با برنامه ريزي بهتر و آموزش صحيح كنترل كرد و اين مسئله تنها گامي براي ارتقاي سطح كيفيت زندگي اين عزيزان است.
باسلام خدمت منتقدعزيز/اشعاربالا سروده بنده نيست تنهامشكل اين ابيات اين بود كه بنده تامل وتفكرنكردم.انتقاد برحقير وارده…به روي چشم.ممنون ازانتقادسازندتون…
هوا خیلی سرد بود
صبح زود رفتم نون بگیرم
تا اومدم از خونه برم بیرون
دیدم پسرم توی کوچه خوابیده
بیدارش کردم و گفتم: کی از جبهه برگشتی مادر؟
سلام کرد و گفت: نصف شب رسیدم
گفتم: پس چرا در نزدی بیام باز کنم؟
گفت: مادر جون ! گفتم نصف شبی خوابیدین
ممکنه با در زدن من هُل کنین
واسه همین دلم نیومد بیدارتون کنم
پشت در خوابیدم که صبح بشه
چرا شعری که مال این برادر نیست رو به اسمش منتشرمیکنید؟
شعربسيار زيبا وجانسوز مازندراني در باب شهدا
شاعر:ميرحمزه طاهري
نماشون کوتر انگار در بییمو
مه سر و تن همش حاضر بییمو
پسر تا کی تره شه پیش نوینم
همش دوری غم و تنها بوینم
ته رفق روز و شو ها برمه بیمه
تک و تنها ته جا در خنه بیمه
حسین وار بوردی و پرواز هاکردی
دوتا دسته خداسه باز هاکردی
پسر ده ساله مار پیر و اسیره
همش چش انتظار دل سیر و سیره
شهید کربلا آخر بیمو
شهید نینوا آخر بیمو
ته جسد ره من هستکا بدیمه
تره فقط شهید ریکا بدیمه
دماسیمه ته تابوت یا علی ره
بوره بالا بوینم شه تنی ره
تو بموئی خنه سلوم هاکردی
کوچه پس کوچه ره شه نوم هاکردی
ته صورت خون هاشی ، دل پاره بوه
لباس ارتشی ، دل پاره بوه
همه جاره سیو پارچه بزونه
همه شه دلخشی ره جا بزونه
خله هانه ته وسه او بهینه
مثل شمع یواشکی خو بهینه
تره اینجه و اونجه خو بدیمه
تره ماه تی تی واری سو بدیمه
ته تن خاکی لباس دل پاره بوه
تفنگ ته دسه راس دل پاره بوه
دتا چش ره دیگه هیچ او دنییهه
خله وقته ته سه بی خو بهیمه
ته لباسه ، پاره پاره بدیمه
ته کشه ره من خنپاره بدیمه
کمربنده سفر ره ذیل دوسی
شه پر بیتنه سه دخیل دوسی
کبوتر بوردی و پرواز هاکردی
چی تی شه زخمی باله باز هاکردی؟
ته وسه آرزو داشتمه پسر جان
دوره ور آبرو داشتمه پسر جان
بورم شمع و گلاب ره زود بیارم
دسر شیرنی گلاب و عود بیارم
عاروس کوئی ته داماد راهی بیه
مره جشن و عروسی حالی بیه
نماشون که بونه ته ونگ واهه
ته خنده عکسه تن چه با صفاهه
تو اونجه در پناهه شه خدایی
تو از زخم و جراحت هم شفاهی
کجه بورم مه دردها دوا بوه
مه دل صاف و فدای خدا بوه
اونشو خو بدیمه من چلچلاره
وارش بزو بخرده چلچلاره
صاف هوا یه هو کهو بهیهه
زمین و آسمون اون رو بهیهه
خدا ، مه چلچلاره چی بهيه
مه خنه ي صفاره چی بهيه
بورم آسمونه سر ، دخیل دونم
سبز پارچه ره اونجه ذیل دونم
آخه جوون بیهه آرزو داشته
همش شه تن پیرهنه سیو داشته
محل هی ونگه وای برمه اینه
کوچه دیگه صدای خنده نینه
خدایی هر چی بوم از شهیدون
کم بتمه تلاش و جنگ و میدون
طاهری ته سه شعر دارنه فراوون
گنه از رزم و ایثار شهیدون
ازبرادرخوب وارزشي ام كربلايي مرتضي خواهشمندم كه اگر شعري از خودشون يا ازشعراي مطرح شهر واستان دارند درباره جانبازان قطع نخاعي درهراز بزارن تااستفاده كنيم/چون من تو طول عمرم فقط اسم بيمارستان جانبازان رو تو ساري شنيدم.به خدااگر كسي بره اونجا پي به حقيقت ولايت مداري جانبازان خواهد برد كه چه مخلصانه بدنشونو در اختيار گلوله هاي سنگين دشمن بعثي قرار دادند.بايكي از همونا كه صحبت ميكرديم ميگفت 12سال است كه روي شكم غذا ميخورم/روي شكم نماز ميخونم/روي شكم ميخوابم…خدايا به همه جانبازان وجانبركفان راه اسلام وانسانيت سلامتي عنايت كن.به عدد كلماتت آمين يا رب العالمين…
جنگ باعراق تمام شد ویادگاریش برتن ما مانده است،یک وقتی ما رابانامهای مختلف صدامی زدندتحمل کردیم و با سکوت جوابشان را دادیم،حال نوبت به فرزندانمان رسیده که این چنین آقای خسروی وامثالهم ازآنان بجای سپاس ازنگهداریمان این چنین شعری می سرایند. بازهم باکی نیست وهمان شعاری که بر لبان مابودامروزهم وجودداردکه{ماتاآخرین نفس ایستاده ایم}پس لطفا دردادن القاب به فرزندان جانبازان بیشتر تامل کنید و ازآنانیکه بااشعر جالبشان سعی کردند قوت قلبی برایمان باشند کمال تشکر را دادم والله مع الصابرین
جناب ايرج سلام.خواهش ميكنم/شما بزرگواريد/ماهرچي ازجانبازان بگيم باز هم كم گفتيم/چه بسا ما همه مديون دلاوري هاي شما وامثالهم هستيم…خداون خيرتان دهد…باتشكر
باسلام وتشكر فراوان از باني خير اين مطالب آقا مرتضي كه فرصتي را دادند تابنده شعري را تقديم همه جانبازان كنم…
درضمن آقا مرتضي يادواره شهداي دانش آموز بابلسر هيچوقت از ذهن ما پاك نخواهدشد…
در و ديوار خانه ميديدند آتشي را كه شعله ور ميشد
آتشي را كه آه در پي آه زاده سينه پدر ميشد
زير كپسولهاي اكسيژن سرفه ميكرد زندگي در تو
روزها همچنان ورق ميخورد باز زخم تو تازهتر ميشد
روي يك تخت چوبي بدحال، چشمهايي كه گودتر ميرفت
اشكهايي كه حلقه ميبستند، قرصهايي كه بياثر ميشد
و تو با افتخار ميگفتي: «عشق تنها اميد انسان است …»
همه روزها و شبهايت در همين واژه مختصر ميشد
صبح يك روز سرد پاييزي آخرين سرفه در فضا پيچيد
آخرين برگ از درخت افتاد … پدر آماده سفر ميشد
باسلام ودرود به ارواح همه شهدا وهمه جانبازان خصوصا جانبازان شيميايي /مخصوصا پدر عزيزم جانباز70درصدرحيم عبدي…..
آیا قلمی میتواند، خس خس سینههایت را بر قلب کاغد
بکشد، آیا عکس میتواند صدای سرفههایت را به جهان نشان
دهد و آیا فیلمی میتواند آتشی که درونت را میسوزاند را به
تصویر بکشد و مرهمی بر زخمهای ناپیدایت باشد. نه هیچ یک از
اینها نمیتوانند………
آقا اجازه؟ شعر من هست آب بابا
یادش بخیر… من، کودکی و تاب، بابا…
آقا اجازه ؟ درد دلهایم زیاد است
مادر نشسته گوشهای بیتاب، بابا
بر روی تختش، خس خس سینه و دردی…
من هم صدایش میزنم… با…، باب…، بابا…
آقا اجازه ؟ درسها را خوب حفظم
درسی که یادم هست از خوناب، بابا
آقا اجازه ؟ «ش» شبیه شیمیایی…
راهی جنت شد از این باب، بابا
آقا اجازه؟ «د» شبیه یک دلاور
چیزی که مانده از تنش یک قاب، بابا…
جانباز؛ تمثال وفاداریست آقا
بهر شهادت میشود بیخواب، بابا…
زخم تنش در آسمان چون آفتاب است
شبها همیشه میشود مهتاب، بابا…
زخمیترین شعرم فدای تار مویش
با هر دمش دریا شود گرداب، بابا…
آقا اجازه؟ دستهایم درد دارد
از این جریمههای سخت آب بابا…
باعرض احترام وافر به روح مطهرامام راحل(ره) و همه شهدا وآرزوي توفيق وسلامتي براي رهبر عظيم الشان انقلاب امام خامنه اي(مدضله)عرض ادب بي نهايت خدمت روضه خوان دلسوخته و واجب الاحترام شهرهزارسنگرم آمل يعني كربلايي مرتضي خسروي كه مثل هميشه عاشق ودلباخته امام وشهدا وجانبازان بودندوخواهندبود…
پدرجان سلام/منم تنها يادگارت مجتبي….
خوبی بابا؟خیلی وقته حالت رو نپرسیدم.آخه همیشه تو خونه می بینمت…
همیشه هم سالم می بینمت.برای همین حالت رو نپرسیدم.ببخش بابا این قدر دور و برم شلوغ شده که وقتی اسپری های رنگارنگت رو جلوی دهنت می گیری،صدای فس فسش لابه لای صدای هدفونی که توی گوشمه گم میشه،تصویرش بین انعکاس مانیتور و تلویزیون از بین میره،و من هیچ وقت ازت نمی پرسم ( حالت چطوره بابایی؟ )
بابایی می دونی کی ها یادت می افتم؟بعضی شبا،وقتی بعد از
شب زنده داری هام پای کامپیوتر که چشام داره از قرمزی می سوزه،
وقتی می خوام بخوابم،سکوت رو صدای خس خس سینه هات می شکنه
و من یادم می افته باید در اتاقم رو ببندم تا بتونم راحت بخوابم.
آره بابا ازت فرار می کنم… تو دنیای من لباس خاکی،چفیه،شیمیایی،
مین والمری و … غریبه اند.تو دنیای من هیچ کس به فکر بقیه نیست…
و تو دنیای من از دنیای تو فقط یه چیز مونده: سهمیه دانشگاه.
تف به این دنیا بابایی،تف،تف به این دنیا که من و تو رو از هم جدا کرده.
به من که هر چی خواستم مثل تو باشم،نتونستم.هر چی خواستم به دوستام بگم
بابام به خاطر شما جنگیده،نتونستم.هر چی خواستم خودمو بندازم تو بغلت
زار زار گریه کنم نتونستم.هر چی خواستم بیام پیشت تا برام از جبهه بگی
نتونستم.اونقدر دور و برم شلوغ شده که کم کم داره یادم میره بابام،
همون که شب ها سینه ش خس خس می کنه،برای ما جنگیده،برا ما که الان
داریم با خیال راحت تو این مملکت زندگی می کنیم،با خیال راحت درس
می خونیم،با خیال راحت پارک می ریم…برای این که خیالمون راحت باشه جنگیده،
برا من ، برا دوستم،برای همه،اما…
بابایی ببخش،
ببخش که من اینقدر بدم.پسرتم اما بویی از تو نبردم.از مرامت،معرفتت،
از خود گذشتگیت هیچی نمی دونم.من که پسرتم اینم ، از بقیه چه توقعی داری؟
بابا نذار خاطراتت بین من و تو فاصله بندازه.دست منم بگیر،بیا شبا با هم بریم
تو میدون مین تا معبر باز کنیم.بیا با هم شبا نماز شب بخونیم.بابا هر وقت تو دلت
بلند بلند خواستی بگی ( کربلا منتظر ماست بیا تا برویم…) من رو هم صدا کن.
بابایی بیا شبا با هم به یاد رفقات گریه کنیم.
بابایی اگه یه زمانی ابر مرد قصه جوونا،کسی که تو خواب می دیدنش و
الگوشون بود،امام بود،شهید همت بود،باکری بود و …امروز ما
خواب فلان بازیگر و بهمان فوتبالیست رو می بینیم.بابایی با همه دوستات
جمع بشین،نذارین فراموش بشین.نرید تو غار تنهایی خودتون،بقیه رو
از نعمت وجودتون بی بهره بذارید.نذارید بچه های ما نفهمن جنگ چی بوده،
چرا روی مین می رفتن،چرا شهید می شدن و … نذارید تصورشون از جنگ
فلان بازی کامپیوتری شه و نفهمند زندگیشون مدیون شماهاست ، نه کماندو بازی!
بابایی حالت چطوره؟
اگه از این به بعد اسپری خواستی بگو خودم برات بیارم.اگه شبا بیدار بودم و
خس خس سینه ات رو شنیدم،دراتاقم رو باز میذارم تا با لالایی قشنگش بخوابم،
اما تو هم به من قول بده که دست منو بگیری…آخه من باید امتداد تو باشم…سلامتي پدرم صلوات.
سلام سيدخدا/
دعوت شهدابوديم ديگه/
خداوند خيرتان دهد ان شاالله/
شعرتون هم بسيار عالي وپرمحتواوزيبا/
محرم براي ماهم دعاكن به بچه ها هم سلام برسون…