بزرگترین ابتکار نیروی هوایی این بود که دشمن با 100 فروند و ما با 140 فروند علیه آنها حمله کنیم و نیروی هوایی در آن روز به جنگ تانکها هم رفت.
یکی از نیروهای راهبردی در طول جنگ هشت ساله عراق علیه ایران نیروی هوایی است که با انجام هزاران سورتی پرواز نقش بسیار مهمی در انهدام نیروها و استحکامات عراق ایفا کرد. برای تنویر افکار عمومی از تلاشهای این نیرو و چگونگی ابتکارات و اقدامات این نیرو در طول جنگ پای صحبتهای امیر سرتیپ دوم خلبان حسین خلیلی پژوهشگر مرکز مطالعات نیروی هوایی می نشینیم:
سرتیپ دوم خلبان دکتر حسین خلیلی متولد 1335 در ورامین هستم. دورههای مختلف تحصیلی را در ورامین طی کردم. سال 54 با دوره خلبانی آشنا شده و به کشور امریکا اعزام شدم و سال 56 به کشور بازگشتم. دوره هواپیمایی F5 را در پایگاه دزفول گذراندم و در اوایل سال 57 به پایگاه تبریز به عنوان خلبان هواپیمای شکاری منتقل شدم. بنده جزو جوانترین خلبانانی بودم که دوره هواپیماهای شکاری را در امریکا طی نمودم.
با شروع جنگ، در شهریور 59 که با حمله عراق روبه رو شدیم، بنده با درجه ستوان یکم خلبان با 24 سال سن در پایگاه شکاری تبریز خدمت میکردم. در آن روز ما از پست فرماندهی سؤال کردیم آیا عراق حمله کرده است که گفتند: عراق به 15 پایگاه و ایستگاه رادار حمله کرده است.
ما در آن روز هم غافلگیر شدیم. چون عوامل اطلاعاتی ارتش به دلیل انحلال اداره ضد اطلاعات نتوانسته بودند زمان تقریبی از حمله هوایی را به پایگاههای نیروی هوایی اعلام کند. انتخاب ساعت درست حمله در نقطه تعویض شیفت کاری به این غافل گیری کمک بسیاری کرده و از طرفی نیز میتوان گفت: غافلگیر نشدیم؛ به دلیل اینکه نیروی هوایی از ماهها قبل حمله عراق را پیشبینی کرده بود، اما بنا بر «طرح البرز یا کمان 99» نیروی هوایی مجاز به عملیات تهاجمی نبود و در صورت حملات باید اقدامات تلافیجویانه انجام میداد. ما مجبور شدیم عملیات تلافیجویانه انجام بدهیم.
در آن روز یعنی 31 شهریور هواپیماها آماده شدند و اولین پرواز ظرف 1.5 ساعت بعد از حمله عراق از پایگاه شکاری تبریز انجام شد که یک پرواز پوشش دفاع هوایی بود. از طرفی نیز در اصفهان در همان ساعت به تقویت دفاع هوایی از فضای اصفهان و پایگاه هوایی پرداخت. یعنی همان روز همزمان ازپایگاه بوشهر دستور حمله به استان بصره، از پایگاه همدان به پایگاه کوت در استان نیسان و به پایگاه الرشید در بغداد داده شد.
یعنی اولین حمله و پاسخ را ما 2.5 ساعت و نیم بعد از حمله عراق دادیم. طرح عراق این بود که با یورش سراسری ابتدا برتری هوایی را کسب کند و پس از کسب این برتری نیروهای زمینی به طور آزادانه در برابر ما فعالیت کنند، اما طرح عراق آن روز اجرا نشد.
البته همه راهبرد پردازان نظامی دنیا یک پیروزی برقآسا را برای رژیم عراق پیشبینی کرده بودند و علت آن هم این بود که با توجه به شواهد موجود ما هیچ اقدامی برای پیشگیری انجام نداده بودیم.
نیروی هوایی درهمان 31 شهریور به عنوان یک نیروی واکنش سریع وارد جنگ شد و شهدایی مثل شهید محمد صالحی و خالد حیدری تقدیم کردند. در آن روز ما آماده شدیم با 36 فروند علیه رژیم عراق حمله کنیم، که دستور حمله صادر نشد اما فردا اول مهر 59 با 140 فروند هواپیما حمله کردیم.
قرار بود به همه پایگاهها به جز H3 حمله کنیم. همانطوری که توجیه شده بودیم یک ساعت قبل از طلوع آفتاب پای جنگندهها بودیم و در هوای گرگ و میش و با طلوع آفتاب بمبهای خودمان را بر سر پایگاههای بعثی فرود آوردیم.
در طول دفاع مقدس نیروی هوایی ابتکاراتی داشت. در آن زمان به دلیل مسائل دوران انقلاب، آموزشهای نیروی هوایی متوقف شده بود و هواپیماها کمتر پرواز میکردند و با توجه به کمبود امکانات در زمان جنگ ما طرحهایی دادیم. مثل اینکه پایگاه را در سطح شرایط جنگی میبردند تا بررسی شود پرسنل نیروی هوایی چطور خودشان را حفظ میکنند و با دشمن مبارزه میکنند.
مثلاً طرح ترمیم و آمادهسازی باندها در تمرینها 2.5 ساعت طول میکشید تا آماده شود، ولی میبینیم که در شرایط واقعی که باندهای ما مورد هدف قرارگرفتند کمتر از 1:20 دقیقه پرسنل جمع میشوند و باند را آماده میکنند و به نظر بنده پتانسیل موجود این کار را میکرد.
در حقیقت کار آمادهسازی بیش از 335 فروند که 140 فروند آنها توانست از مرز هوایی دشمن بگذرد در یک نصفه روز کار بزرگی بود که توسط نیروی هوایی انجام شد. ما در این یورش در همان لحظات اولیه 140 فروند هواپیما در آسمان داشتیم و 335 سورتی پرواز صورت گرفت.
برخلاف پیشبینی و گفتههای عراق که گفته بودند ایران 50 درصد توان نظامیاش را از دست داده است. بنابراین دشمن با دیدن هجوم شدید نیروی هوایی یک برداشت مبالغهآمیز از ما کرد و مجبور شد هواپیماهای خودش را تا پایگاههای کشورهای عربی گسترش دهد تا از گزند هواپیمای نیروی هوایی در امان بماند و روی دیگر قضیه این بود که اهوازو دزفول در آستانه سقوط بود.
در مقابل پرسنل نیروی هوایی ابتدا با زدن سامانههای اقتصادی دشمن، دشمن را متوقف کردند و با ترابری هوایی نیروهای ما را جابهجا کردند و در این فرایند در دو ماه اول جنگ 87 نفر از پرسنل نیروی هوایی شهید شدند؛ مثل شهیدان روزیطلب، جودکی، مقیمی، جدی و… که نیروی آموزشدیده ما بودند.
بزرگترین ابتکار نیروی هوایی این بود که دشمن با 100 فروند از بهترینها و ما توانستیم با 140 فروند علیه آنها حمله کنیم و نیروی هوایی در آن روز به جنگ تانکها هم رفت. مثلاً درپایگاه دزفول برای آمادهسازی جنگندهها پرسنل ما در آن گرمای دزفول، در آشیانها به جای استفاده از جکها برای استقرار مهمات؛ خودشان را به صورت گروههایی تا 8 نفر زیر بمبهای 250 کیلویی می بردند و بمبها را دوش میکردند تا هواپیما زودتر آماده شود و پرواز کند، یا هواپیمای F14 که مسئولیت پوشش هوایی ما را داشت در زمان جنگ با نظارت کارشناسان بومی خودمان کار می کرد.
همان هواپیمایی که در زمان حضور کارشناسان امریکایی 50 درصد کار برعهده آنها بود و همیشه 30 تا 40 درصد از سورتی پروازها به خاطر عدم همخوانی با فرهنگ نظامی ما لغو میشد. و این چیزهایی بود که استکبار جهانی پیشبینی نکرده بود که در کنار آن پشتیبانی مردم و رهبری امام(ره) باعث شد تا فرایند شکلگیری صفآرایی نیروهای ما در برابر رژیم عراق تسری یابد.
مثلاً هواپیماهای 747 ما شبانه در شهرهای بزرگ ما مردم داوطلب را تا ظرفیت 1400 نفر سوار هواپیما میکردند و در امیدیه پیاده میکردند و روانه جبههها میکردند و این کارهای بزرگی بود که کارهای ما را تسریع کرد و جنگ برق آسای عراق را به جنگ فرسایشی تبدیل کرد.
در کنار همه تجهیزات پیشرفته عراق، تنها هواپیمایی که دشمن به ما داد و ما از دشمن گرفتیم pc7 بود که هواپیمای تکموتوره ملخدار است که در دانشکده خلبانی استفاده میشد.
یک ابتکار دیگر این بود که یک روز دیدیم بنا به دستور شهید بابایی تمام هواپیماهای ما از پایگاه شیراز به اصفهان انتقال داده اند. وقتی یکپارچگی در نگهداری هواپیما ایجاد شد شهید بابایی مثل یک خلبان تازهکار هواپیما را به بوشهر انتقال دادند و زمان بلند شدن هواپیماها را به 5 دقیقه کاهش دادند و متقابلاً چون تعداد موشکهای فونیکس ما محدود بود ما از موشکهای زمین به هوای هاگ و هوا به هوا اسپرو روی هواپیمای F14 سوار کردیم و دشمن سردرگم بود که این هواپیما که بلند میشوند موشک اسپرو دارد یا فونیکس و یا هاگ و این هم از ابتکارات نیروی هوایی در دوران دفاع مقدس بود تا نگذاریم یک لحظه خط انتقال نفتمان قطع شود.
* خاطره از دوران دفاع مقدس
استادی به نام شهید اسدالله بربری داشتم. او 18 مهرماه 59 شهید شدند. روز اول مهر بعد از دومین یورش ما، یکسری از هواپیماهای عراق بر روی پایگاه تبریز ظاهر شدند.
شهید اسدالله بربری با چهار بمب و مسلسل عازم عملیات دیگری بود. او وقتی میبیند که چهار هواپیمای عراقی به سمت پایگاه تبریز حرکت میکنند، با مسلسل به سمت آن هواپیماها حمله می کند و یک هواپیما را سرنگون میکند.
وقتی هواپیما را سرنگون کرد خلبان آن را به اسارت می گیرند و به پایگاه می برند. شهید بربری با او صبحت کرد و دستور داد به او رسیدگی کنند و امکانات در اختیارش بگذارند. او به اسیر گفت: من تو را هدف قرار دادم و اسیر با دیدن شرائط شهید بربری و زدن هواپیما با مسلسل بسیار تعجب کرد. یعنی شهید بربری فقط با مسلسل هواپیما را سرنگون میکند و باز بمبها را بدون اینکه بر سر مردم کشورمان بریزد بر سر دشمن فرود میآورد و در نهایت در مأموریت همراه با شهید حسین دلحامد در 18 مهرماه به شهادت رسیدند.
گفتگو از محمد تاجیک