حسین شمسیان در مطلبی با عنوان«مردم را تنها نگذارید !»که در ستون یادداشت روز کیهان به چاپ رسید اینگونه نوشت:
با گذشت چند روز از بازگشت رئیسجمهور محترم از نیویورک، اخبار آن سفر، هنوز هم خبر اول رسانههاست و تحلیلها پیرامون آن ادامه دارد. به رغم عهدشکنی و کلاهبرداری آمریکاییها- که از ابتدا هم واضح و قابل پیشبینی بود- عدهای که میدانیم برخی از آنها کمترین ارادتی به رئیسجمهور محترم ندارند و به اقتضای منافع شخصی و حزبی به ایشان نزدیک شدهاند؛ دست از جشن و پایکوبی برنمیدارند و سر از پا نمیشناسند!در این هیاهو خیلی چیزها فراموش شد و خیلیها هم وظایفشان را جهت شرکت در جشن به کنار گذاشتهاند! اما موضوع این نوشتار سفر و حواشی آن نیست بلکه پرداختن به یکی از دغدغههای اصلی مردم و یکی از وعدههای مهم دولت است.
عدم توجه به معیشت مردم و احساس رها شدگی امور از سوی متولیان امر همان حس تلخی است که این روزها کام مردم به ویژه قشر مستضعف را میآزارد و رنجشان را مضاعف میکند.
در حالی که برخی در لباس حمایت از دولت هر صدای حقطلبی را با کلماتی مثل «بحرانزا» و «بحرانزی» و «ارتزاقکننده از تحریم» جواب میدهند و هیچ یادشان نیست که دولت بهبود معیشت مردم را طی صد روز وعده داده بود. عدهای آرام و بیصدا و با استفاده از غفلت چشمهایی که قرار بود حافظ منافع مردم باشند، خون مردم را میمکند و هر روز نرخ روی نرخ میگذارند و قیمتها را بالاتر میبرند! آن یکی افزایش قیمت لبنیات را قانونی میداند و آن دیگری بر لزوم افزایش قیمت فرآوردههای نفتی تاکید میکند! نظارت و حمایت از حق مردم به قدری فراموش شده که یک بیمار برای تهیه داروی حیاتی و مورد نیازش، ممکن است در هر ساعت شبانهروز در هر نقطه شهر با نرخی متفاوت مواجه شود. مفسدان و آنها که حیاتشان را با تنگنای معیشتی مردم گره زدهاند، بیمی از چنگال عدالت ندارند و فقرا با چشمان حسرتزده منتظر گشایشی در امورشان هستند.
به یقین همین سخنان فردا از سوی کسانی که هیچ صدای مخالفی را برنمیتابند، مورد هجمه و حمله قرار خواهد گرفت و به هر حرف ناروا و ناصوابی نواخته خواهد شد، اما بهبود وضع معیشتی مردم را از گشایش خط پروازی بین تهران- نیویورک مهمتر میدانیم و انتظار داریم که به جای گماردن نمایندهای ویژه برای آن کار، کاردانی زبده و چیرهدست برای قوت مردم به کار گرفته شود تا به واقع مردم احساس کنند که تدبیری به کار بسته شده تا امیدی در دلها ایجاد شود. در این بین منصفانه باید گفت که حل مشکل گرانی و عدم نظارت و مبارزه با مفسدان متجاوز به حقوق مردم امری است که به تنهایی از عهده دولت- به معنای دستگاه اجرایی- خارج است و نیازمند همراهی و همدلی همه دستگاهها و نهادهای ذیربط است. اگرچه دولت به خاطر نوع ماموریت و گستره فعالیتش نقش پررنگتری دارد، اما چه کسی است که بتواند نقش دستگاه قضایی را انکار کند؟ مگر میشود نقش نهاد تقنینی کشور و تکلیف دیگر دستگاههای نظارتی مثل کمیسیون اصل نود، دیوان محاسبات، سازمان بازرسی کل کشور و… را نادیده گرفت؟
و بالاخره هماندازه با دیگر دستگاهها- و حتی بالاتر از آنها- نقش رسانهها و به ویژه رسانه ملی در پیگیری مطالبات عمومی و رساندن خبر حال مردم به گوش مسئولان، نقشی بینظیر و غیرقابل انکار است که متاسفانه در هیاهوی مسائل دیگر به فراموشی سپرده شده یا کمرنگ است.
همسویی و هماندیشی دستگاهها و عوامل فوق اگر در کوتاه مدت به کاهش قیمتها هم منجر نشود اما از سویی سبب امیدواری مردم و اعتمادشان به کسانی میشود که در تلاشند تا وضعشان را بهتر کنند و از دیگر سو سبب بیم متجاوزان به حقوق مردم و فرصتطلبان خواهد شد. به یقین مردم به عنوان ولینعمت همه مسئولان، حق اساسی و بزرگی به گردن نظام اسلامی دارند و خدمت به آنها، به فرموده رهبر معظم انقلاب پایههای نظام اسلامی را محکم میکند. اما اگر خدای نکرده احساس کنند که کسی غم آنها را نمیخورد، روح امید در جامعه کمرنگ میشود و دولتی که با امید مردم به تدبیرش روی کار آمده است با ناکامی بزرگی مواجه میشود ناکامی که مطلوب هیچ کس نیست و تنها آرزوی دشمنان دیرین انقلاب است.
شرایط کنونی، این بیم را دامن میزند که مسئله مردم، مسئلهای دست چندم و کماولویت شده است! به این نمونه توجه کنید:چند روز قبل خبر کشف «یکصد تن داروی قاچاق» منتشر شد. خبری که در هیاهوی سیاسی رسانهها به سرعت گم شد. اما برای پیرمرد بیچارهای که نسخه به دست از این داروخانه به آن داروخانه میرود هرگز فراموش نمیشود. به راستی چند قرص باید احتکار شود تا به وزن یکصد تن برسد!؟ آیا قرص سرماخوردگی قاچاق میشود یا داروهای حیاتی که مرگ و زندگی بیماران به آن بستگی دارد؟! چرا چهره افراد شرور یا آنها که خالکوبی کردهاند به صورت کامل- و قبل از هرگونه محکومیت و صدور احکام قطعی- نشان داده میشود، اما مردم حتی از نام مخفف قاچاقچی یکصد تن دارو اطلاع پیدا نکردهاند!؟ وزارت بهداشت جز اطلاعیه درباره قرص استامینوفن، در این باره هم کاری کرد؟ قوه قضائیه و دادستان محترم چطور؟ تکلیف داروهای کشف شده چه شد؟ آیا به شبکه توزیع سراسری وارد شدند؟ اگر نشدند چرا و اگر شدند کی؟ آیا نظارتی شد که همان داروها دوباره از سیستم عمومی توزیع خارج نشوند؟
آیا مجازات کسی که با قاچاق و انباشت یکصد تن دارو، جان هزاران بیمار را به خطر انداخته کمتر از کسی است که کیف یک مرد جوان را در روز روشن دزدیده است؟ آیا اگر او به جرم ربودن مال و ترساندن مردم باید اعدام شود- که به حق نیز چنین است- این دیگری به جرم بازی با جان مردم مستحق مجازاتی مشابه نیست!؟اینها و دهها پرسش مشابه در ذهن و فکر مردم خلجان میکند و به حق انتظار پاسخگویی به آن را از مسئولانشان دارند.دیری نمیگذرد که فرصت خدمت به پایان میرسد و افسوس فرصتهای از دست رفته باقی میماند. پس تا فرصت هست به مردم، با تکیه بر توان و اعتمادشان خدمت کنیم که فردا خیلی دیر است.
روزنامه خراسان مطلبی را با عنوان«اشتباه استراتژيک در طرح مشاور اقتصادي رئيس جمهور»از مهدی حسن زاده را در ستون سرمقاله به چاپ رسید:
اقتصاد ايران در شرايط ويژه اي تحويل دولت يازدهم شده است. شرايطي که از آن به رکود تورمي تعبير مي شود. به اين معنا که همزمان با تورم شديد (حدود ۴۰درصدي) رکود سنگيني (نرخ رشد اقتصادي منفي 5.4 درصد) نيز بر اقتصاد ايران سايه افکنده است.فارغ از ريشه هاي بروز اين شرايط و عوامل تشديدکننده آن دولت فعلي براي برون رفت از وضعيت تورم رکودي نيازمند طرحي مشخص است. تاکنون اظهارنظرهاي زيادي از سوي مسئولان اقتصادي دولت عنوان شده است که بايد ها و نبايدهايي درباره راه هاي برون رفت از مشکلات فعلي اقتصادي و چشم انداز برنامه هاي آتي است، اما به صورت مدون و مشخص براي نخستين بار دکتر مسعود نيلي مشاور اقتصادي رئيس جمهور روز سه شنبه در نشست اتاق بازرگاني تهران چکيده نتايج تحقيقاتي ۱۰جلدي را که حاوي نسخه درمان ۶بيماري اقتصاد ايران و چشم انداز ۴سال آتي فعاليت دولت بود ارائه داد که آن را مي توان مانيفست اقتصادي دولت برشمرد چرا که اين طرح در مجموعه اي تدوين شده است که رئيس آن مجموعه (محمد نهاونديان رئيس اتاق بازرگاني ايران) رئيس دفتر رئيس جمهور است و تهيه کننده اين طرح (مسعود نيلي) نيز مشاور اقتصادي رئيس جمهور است.
بر اين اساس اغراق نيست اگر اين طرح ارائه شده را مانيفست اقتصادي دولت يازدهم بناميم. اما اين طرح با وجود قوت هاي چشمگير حاوي نکته اي است که در ادامه يادداشت به آن اشاره شده است.نکته مهم در اين طرح گام هاي ۳گانه اي است که از سوي دکتر نيلي براي برون رفت اقتصاد ايران از شرايط کنوني عنوان شده است. اين ۳ گام شامل مهار انتظارات تورمي در ۶ماه دوم امسال، به نتيجه رساندن مذاکرات هسته اي در ۶ماه نخست سال آينده و افزايش صادرات نفت در ۶ماه دوم سال آينده است.ترديدي نيست اين ۳گام يک شرايط ايده آل و عيني براي برون رفت اقتصاد از مشکلات ملموس فعلي است اما عمده چالش بر سر گام دوم يعني به نتيجه رساندن مذاکرات هسته اي و ارتباط با آن اقتصاد است.
ترديدي نيست که رفع يا کمرنگ شدن تحريم ها که مي تواند خروجي به نتيجه رسيدن مذاکرات هسته اي باشد تاثيري مثبت و غيرقابل انکار بر اقتصاد ايران بر جاي مي گذارد اما از نظر اقتصادي گره زدن چشم انداز اقتصاد ايران با مذاکرات هسته اي اشتباه استراتژيکي است که مي تواند شرايط نامساعد اقتصادي و حتي سياسي بر جاي بگذارد، چرا که بهبود اقتصاد ايران به عاملي موکول شده است که کليد حل آن فقط در دست ايران نيست به ويژه در شرايطي که نرخ ارز به عنوان حساس ترين متغير اقتصاد ايران در ۲ سال اخير به موضوع مذاکرات هسته اي و تحريم ها گره خورده است و تحولات مثبت و منفي در اين زمينه تاثير مثبت و منفي بر نرخ ارز گذاشته است. در چنين شرايطي و با توجه به سياستي که از سوي رئيس کل بانک مرکزي مبني بر قطع وابستگي نوسان نرخ ارز با تحولات سياست خارجي اتخاذ شد، گره زدن مجدد اقتصاد ايران با موضوع رفع تحريم ها در سطح سياستگذاري اشتباه است چرا که رفع تحريم ها با موضوع منافع ملي گره خورده است، در اين طرح اگر طرف مقابل حاضر نشد حقوقي که رئيس جمهور محترم بر آن اصرار دارند را بپذيرد آيا کل طرح دولت از حيز انتفاع خارج نمي شود؟ علاوه بر اين ترويح گفتمان «بهبود وضعيت اقتصادي به شرط رفع تحريم ها» قدرت مانور ايران را در مذاکرات هسته اي کاهش خواهد داد.
به عبارت ديگر ديپلمات هاي ما وقتي پاي ميز مذاکره مي نشينند، طرف مقابل تصوير مذاکره کنندگاني که ناچار به تفاهم هستند را در ذهن دارد و لذا بر فشار و درخواست امتيازهاي غيرمنطقي خود مي افزايد.در نهايت پيشنهاد مي شود دولت براي بهبود وضعيت اقتصادي ۳ گام تثبيت، تعادل و تحول را در پيش بگيرد.در گام نخست تثبيت شرايط اقتصادي به منظور جلوگيري از منفي تر شدن شاخص هاي اقتصاد کلان ضروري است. در شرايط تثبيت، اعتماد بخشي و اميدآفريني کليد اصلي است و راهکارهاي کوتاه مدت خروج بخش توليد از رکود و توقف افزايش تورم با مجموعه سياست هايي که در قالب مصوبه ۳۵ بندي دولت ابلاغ شده است و همچنين برخي پيشنهادهاي تکميلي قابل اجراست. در مرحله دوم تعادل بخشي به چند حوزه اصلي از جمله برقراري تعادل بين عرضه و تقاضا در بازار ارز، تعادل بين نرخ رشد نقدينگي و حجم توليد کالا و خدمات و تعادل بين درآمد وهزينه دولت اصلي ترين شروط تعادل بخشي در اقتصاد کلان است و در مرحله سوم تحول در بخش هاي مختلف از جمله نظام بانکي، بازار سرمايه، نظام توزيع و نظام يارانه که همگي از زمره برنامه هاي ناتمام و ناقص مانده از سوي دولت گذشته است به عنوان راهبرد اصلي دولت در اقتصاد پيشنهاد مي شود، قطعاً در اين ميان تلاش براي مجموعه اي از سياست ها که به طور هماهنگ رفع تحريم ها و کمرنگ ترکردن آثار تحريم ها بر اقتصاد را دنبال مي کند بايد مدنظر قرار گيرد.
روزنامه جام چم ستون یادداشت روزنامه خود را به مطلبی از مستوره برادران نصیری با عنوان«شایعه قویتر از تکذیب»اختصاص داد:
از ابتدای این هفته هم خبری اعلام شد مبنی بر فوت چند نفر از هموطنان در کرمان که عامل مساله را مصرف قرص استامینوفن معرفی می کرد.خبر در خبرگزاری های رسمی هم درحد گفته ها و شنیده ها اعلام شد و فقط اعلام نظری که به اصل موضوع رسمیت بخشید، اظهارنظر معاون غذا و داروی دانشگاه علوم پزشکی کرمان بود که اعلام کرد از تمامی بیمارستان های استان کرمان استعلام صورت گرفته شده و هیچ موردی مبنی بر مسمومیت افراد بر اثر مصرف قرص استامینوفن که به فوت یا به کما رفتن آنها منجر شده باشد، مشاهده نشده است اما این تکذیب ظاهرا موثر واقع نشد و موضوع پیامکی شد.
پیامک هایی که تواناتر از هر رسانه رسمی، بسرعت محتوای این پیام را منتقل می کرد که استامینوفنی که در بسته آن باکلوفن نوشته شده، نخرید و نخورید، چند نفر به کما رفته و دو نفر هم مرده اند.دیروز که به آخرین روز هفته نزدیک شدیم، بالاخره وزارت بهداشت وارد عمل شد. روابط عمومی این وزارتخانه اعلام کرد که نه تنها کل موضوع ساختگی و دروغ بوده، بلکه یکی از عوامل ارسال پیامک کذب داروی مرگ آور مشابه استامینوفن، در یکی از استان های کشور دستگیر شده و وعده داده شد که جزئیات این شناسایی و دستگیری، بزودی از سوی مراجع ذی ربط اطلاع رسانی می شود.
اگر حافظه خوبی داشته باشید، این روند در مورد سوسیس و کالباس غیربهداشتی، شیر آلوده به وایتکس، مرغ های هورمونی و موضوعات مشابه که بشدت برای افکار عمومی مهم محسوب می شود، همین گونه پیش رفته است.یعنی خبر یا شاید شایعه اعلام می شود، با همت وسایل نوین اطلاع رسانی غیررسمی بسرعت منتشر می شود و بعد وزارت بهداشت در برابر جمعیت زیاد با خبر شده از موضوع، پس از چند روز موضع تکذیب می گیرد و ظاهرا قرار است همه چیز تمام شود.
از واکنش دیرهنگام وزارت بهداشت که بگذریم، نوع تکذیب مساله هم مهم است. با شدتی که شایعه گسترش یافته، باید موضوع نه فقط با یک تکذیب که کاملا واکاوی و شفاف سازی شده و به اطلاع مردم برسد.دستگیری عامل مساله و اعلام جزئیات از طریق مراجع ذی ربط، کلی تر از آن است که بتواند با قدرت شایعه مبارزه کند. به نظر می رسد نه تنها این وزارتخانه بلکه بیشتر مراکز اطلاع رسانی وزارتخانه ای در این خصوص کمرنگ و ضعیف عمل می کنند و تلاششان برای اقناع افکار عمومی قدرتمند نیست.
محمود فرشیدی در مطلبی که با عنوان«ارمغان سفر به نيويورك!»در ستون سرمقاله روزنامه هایرسالت به چاپ رساند اینطور نوشت:
كشمكشهاي پيدا و پنهان ايران و آمريكا بيشباهت به مناظرات انتخاباتي- با حفظ حرمت مناظرهكنندگان- نيست كه در اين مناظرات هر كسي حرف خود را ميزند و از ديدگاهها و مواضع خويش دفاع ميكند و دور از ذهن به نظر ميرسد كه يكي از مناظرهكنندگان رقيب خود را ضربه فني كند يا به نفع او كنارهگيري نمايد. درحقيقت مخاطب اصلي و قاضي نهايي اينگونه هماورديهاي سياسي يا فكري، مردم هستند. خواه مردم يك كشور و خواه افكار عمومي جهان و لذا هر يك از طرفين تلاش ميكند تا در عرصه افكار عمومي پيروز شود.35 سال است كه اين نمايش قدرت و زورآزمايي ايران و آمريكا بر روي صحنه است و هرازگاهي پردهاي از آن به اجرا درميآيد و قابل توجه آنكه در هر پرده، نسبت به پرده قبلي، شخصيت منفي نمايش ضعيفتر و شخصيت مظلوم آن قدرتمندتر ميشود و بر همين اساس دولتهاي انقلابي و ملتهاي جهان با تماشاي اين مجموعه طولاني، هر روز دلگرمتر ميشوند و در مقابل، موج سركشيها و نافرمانيهاي عوامل تحت امر استكبار جهاني افزايش مييابد.
بر اين اساس بايد گفت كساني كه انتظار حل مشكلات كشور را از سفر اخير هيئت ايراني به نيويورك داشتند، به شناختي واقعبينانه از صلابت نظام جمهوري اسلامي و نيز روحيه استكباري نظام سلطه جهان نرسيده بودند و در رهنمودهاي مقام معظم رهبري تعمق نكرده بودند كه بارها هشدار دادهاند مسئله هستهاي ايران براي نظام سلطه جهاني يك بهانه است. درحقيقت احزاب 31گانه و 511 نفري كه تحت عنوان اصلاحطلب عنان اختيار را از كف دادند و از بيم آنكه در تقسيم غنائم سر آنان بيكلاه بماند و نامشان در جرگه مقربان ثبت نشود، نامهاي به اوباما نوشتند و در وصف زيباييهاي صحراي آريزونا و كوير ايران قلمفرسايي كردند، علاوه بر آنكه در اندازه خود، جايگاه رئيسجمهور را در اين سفر سياسي تضعيف نمودند، نشان دادند كه معناي قيد «قهرمانانه» را براي واژه نرمش درك نكردهاند و سادهانديشانه پنداشتهاند ماهيت استكبار جهاني يا ماهيت نظام جمهوري اسلامي ايران با يك سفر چندروزه دگرگون ميشود.
همچنين ظاهرانديشاني كه تنها شيوه مقابله با استكبار جهاني را رويارويي مستقيم و قهر و ترشرويي ميپندارند به عمق معناي واژههاي حكمت و مصلحت و نرمش قهرمانانه، پي نبردهاند و توجه ندارند كه از جمله ضروريات «نرمش قهرمانانه» در عرصه نبرد سياسي و ديدارها و مذاكرات ديپلماتيك، توجه داشتن به نقش «واژهها» و كلمات و تعابير به كار گرفته شده است. توجه داشته باشيم كه نظام سلطه تمام ابزار تبليغاتي خويش را عليه جمهوري اسلامي ايران به كار گرفته است تا از دولتمردان ايران چهرهاي خشن، بيمنطق و خطرناك براي جهان و جهانيان ترسيم كند و در چنين فضايي به جاي استفاده از تعابيري كه به صراحت ضديت با هولوكاست از آن استنباط ميشود ميتوان جنايت نازيها نسبت به پيروان همه اديان، اعم از مسيحي و مسلمان و يهودي را محكوم كرد.
يا در ارتباط با دفاع از حق هستهاي ايران به جاي اعتراض به كشورهايي كه خود سابقه داشتن سلاح هستهاي و حتي به كار بردن آن را دارند، در اين شرايط حساس ميتوان گفت مانند قريب چهل كشور ديگر جهان كه امكان بالقوه و بالفعل دستيابي به دانش هستهاي را دارند، ايران هم ميخواهد از اين حق قانوني و استفاده انساندوستانه از دانش هستهاي بهرهمند باشد.طبعاً افكار عمومي جهان اين برخورد منطقي دولتمردان ايران را با اظهارات تبخترآميز رئيسجمهور آمريكا مقايسه ميكنند كه مانند آن دانش آموزي كه از مدرسه اخراج شده بود اما مي گفت:« ما را از اين مدرسه بيرون مي رويم!» رئيسجمهور آمريكا هم به جاي آنكه بگويد ما طي اين 35 سال هرچه در توان داشتيم، به كار گرفتيم اما نتوانستيم نظام جمهوري اسلامي ايران را سرنگون كنيم، ميگويد: ما تصميم نداريم نظام جمهوري اسلامي ايران را تغيير بدهيم.
اما تحليلگران ژرفانديش فراتر از آن نرمش كلمات و اين اقتدار نمايي را مشاهده ميكنند.در يك طرف دفاع رئيسجمهور ايران از حقوق فلسطينيها و ايستادگي بر مواضع كشورمان در حمايت از سوريه، همچنين عدم پذيرش تقاضاي ديدار رئيسجمهور آمريكا نشانه استقلال نظام جمهوري اسلامي ايران است كه بر اساس منافع خويش تصميم ميگيرد بدون آنكه از كشور و قدرت ديگري در اتخاذ مواضع خويش كسب تكليف كند و در اين سفر سياسي با روي باز و نه خدايناكرده با دست دراز ظاهر ميشود. اما در طرف ديگر رئيسجمهور آمريكا، علاوه بر محدوديتهاي داخلي، بايد منافع صهيونيستها را هم در نظر بگيرد و از اسرائيل هم كسب تكليف كند. همچنين رفتار رئيسجمهور آمريكا نشان داد كه تا چه اندازه مذاكره با ايران برايش اهميت دارد و گذشته از پيگيريهاي مكرر بهعمل آمده براي تماس تلفني، بلافاصله پس از گفتگوي تلفني سراسيمه در جمع خبرنگاران حاضر ميشود تا خبر اين تماس را بازگو كند.
در ادامه به ستون سرمقاله روزنامه ی جمهوری اسلامی میپردازیم که مطلبی را با عنوان«تحلیل سیاسی هفته»به چاپ رسانده است:
هر چند روزهاي اول اين هفته با ايام پاياني هفته دفاع مقدس مصادف بود، ولي بازگشت پيكرهاي جمعي از شهداي دفاع مقدس از خاك عراق به ميهن اسلامي، سراسر اين هفته را نيز به عطر شهادت و تقدس دفاع از آرمانها و ارزشها و ميهن اسلامي معطر كرد. مردم در مرز شلمچه به استقبال پيكرهاي 46 شهيد دفاع مقدس رفتند و آنها را در آغوش گرفتند و با آنها تجديد عهد كردند. اين، لطف الهي است كه 25 سال بعد از پايان جنگ تحميلي همچنان آيههاي پاك ارزشهاي دفاع مقدس در سرزمين ايران بازخواني ميشوند و مردم به ويژه نسل جوان با فداكاريهاي نسل اول انقلاب كه براي حفاظت از نظام جمهوري اسلامي و دفاع از خاك وطن كردند آشنا ميشوند. رويدادهاي مرتبط با دفاع مقدس، تضمين كننده بقاء ارزشها و آرمانهاي انقلاب و تقويت پايههاي نظام جمهوري اسلامي هستند و آحاد ملت به اين سابقه درخشان افتخار ميكنند.
اخبار سفر 5 روزه رئيسجمهور و هيأت همراه به نيويورك براي شركت در شصت و هشتمين اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل و اخبار مربوط به وقايع اين سفر، در تمام ايام هفته جاري در محافل سياسي و خبري كشور مطرح بود. مهمتر آنكه حتي اين اخبار، سرتاسر اين هفته در بسياري از مراكز خبري جهان به ويژه سازمان ملل ساير خبرها را تحت الشعاع قرار داد و به موضوع پرجاذبه به جامعه جهاني تبديل شد. مواضع منطقي و مدبرانه رئيسجمهور كشورمان در سخنراني مجمع عمومي سازمان ملل، راه را براي خنثي كردن تبليغات استكباري عليه جمهوري اسلامي ايران هموار كرد و ديدارها و مصاحبههاي دكتر روحاني و وزير خارجه دولت وي توانست فضا را به نفع ايران شفاف كند.
نكته قابل توجه اينكه حتي رئيسجمهور آمريكا نيز در سخنراني خود در اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل، لحن كاملاً متفاوتي نسبت به گذشته درباره جمهوري اسلامي ايران داشت و در چنين مجمع رسمي جهاني براي اولين بار اعلام كرد كه آمريكا به دنبال براندازي جمهوري اسلامي نيست و حق استفاده صلحآميز از انرژي هستهاي را براي مردم ايران به رسميت ميشناسد.
اين فضاي شفاف توانست به آماده شدن زمينه براي احقاق حقوق ايران در بخش فعاليتهاي هستهاي و گام برداشتن در جهت حذف تحريمها فراهم سازد. هر چند نخستوزير رژيم صهيونيستي در ديدار خود با رئيسجمهور آمريكا و در سخنراني مجمع عمومي سازمان ملل تلاش كرد وي را از مسيري كه انتخاب كرده بود منصرف نمايد ولي مواضع مسئولين جمهوري اسلامي كه بر اصول خود پافشاري نموده و با حفظ موازين براي حل اختلافات تلاش كردند، راهي را گشوده است كه با شيطنتهاي صهيونيستها مسدود نخواهد شد. همين راه است كه حمايت ائمه جمعه، شخصيتهاي سياسي و 230 نماينده مجلس شوراي اسلامي را در پي داشت و پشتوانهاي شد براي اينكه دولت بتواند به راهي كه براي احقاق حقوق مردم انتخاب كرده است ادامه دهد.
خوشبختانه مواضع روشن و اعتدالي رئيسجمهور روحاني در سازمان ملل، پيامدهاي مثبت اقتصادي قابل توجهي نيز داشت كه كاهش قيمت سكه و ارز و افزايش چشمگير شاخص بورس را ميتوان از جمله آنها دانست. علاوه بر اينها، آرامش روحي مردم كه محصول مواضع مدبرانه و معتدل مسئولين سياست خارجي است، براي جامعه بسيار ارزشمند است.در بررسي رويدادهاي خارجي به سه موضوع اوجگيري انفجارهاي تروريستي در عراق، آغاز عمليات امحاي سلاحهاي شيميايي سوريه و تعطيلي دولت فدرال آمريكا، كه از درجه اهميت بالاتري نسبت به ساير رويدادهاي بينالمللي برخوردارند ميپردازيم.عراق، اين هفته شاهد چند انفجار تروريستي بود كه به كشته شدن دهها نفر و زخمي شدن شمار بيشتري منجر شد. شديدترين اين انفجارها روز دوشنبه به وقوع پيوست. در اين روز انفجار 14 خودرو بمبگذاري شده به مرگ 54 نفر و زخمي شدن نزديك به 200 نفر ديگر منجر شد. اين هفته، اربيل نيز شاهد بمبگذاري انتحاري بود كه حادثهاي كم سابقه تلقي ميشود چرا كه اين منطقه در طول چند سال گذشته امن بوده است.
اوجگيري حملات تروريستي در عراق بيانگر تشديد اقدامات گروههاي تروريستي و حاميان بينالمللي آنها براي برهم زدن هرچه بيشتر ثبات و امنيت عراق با هدف تشديد فشار عليه دولت اين كشور ميباشد. گروههاي تروريستي در عراق كه از عقبه قدرتمندي در خارج از مرزهاي اين كشور پشتيباني ميشود به وحشيانهترين شكل به كشتار مردم عراق پرداختهاند تا مگر از اين طريق بتوانند نقشههاي شوم و مطامع سياسي خود در عراق را محقق سازند. اين گروهها مشخصاً توسط چند كشور عرب منطقه تسليح و تامين ميشوند و دولتمردان عراقي نيز بر اين واقعيت تاكيد كردهاند.هدف نهايي نيز اين است كه دولت كنوني عراق را سرنگون سازند، به اين اتهام كه در آن شيعيان اكثريت را دارا هستند و به جاي آن دولتي مطيع خواستههاي خود و همسو با سياستهاي استكبار جهاني بر سر كار آورند.
با اينحال تلاش چندين ساله گروههاي زياده خواه و حاميان منطقهاي و بينالمللي آنها نتوانسته است به نتيجه برسد چرا كه اكثريت مردم عراق حامي دولت منتخب ميباشند و در اين ميان، تنها بيآبرويي و رسوايي براي جنايتكاران و تروريستها به جا مانده است.
اين هفته، با ورود تيم كارشناسان سلاحهاي شيميايي به سوريه، عمليات امحاي سلاحهاي شيميايي سوريه عملاً آغاز شد. اين تيم كه متشكل از 19 كارشناس سازمان منع استفاده از سلاحهاي شيميايي و 14 كارمند سازمان ملل است پايگاه خود را در دمشق مستقر كردند. به گفته مسئولان سازمان ملل، كارهاي مقدماتي براي انهدام تسليحات شيميايي سوريه تا يك ماه تكميل ميشود و سلاحهاي شيميايي در سوريه تا يكسال آينده به طور كامل نابود خواهد شد.
موضوع امحاي سلاحهاي شيميايي عراق، در چارچوب طرحي است كه ماه گذشته از سوي روسيه مطرح شد و سوريه نيز آنرا پذيرفت تا بهانه براي جنگ افروزي در سوريه را از دست غرب خارج سازد. آمريكا از زمان آغاز بحران سوريه تلاشهاي گستردهاي را براي ايجاد زمينه سقوط دولت سوريه به خرج داده است. اين تلاشها ابتدا با تجهيز گروههاي شورشي در داخل سوريه آغاز شد ولي زماني كه آمريكائيها دريافتند اين گروهها توان ساقط كردن دولت سوريه را ندارند و روز به روز به تحليل ميروند به فكر راههايي افتاد كه به اين كشور لشكركشي مستقيم كند.اكنون همانگونه كه مشاور سياسي بشار اسد اظهار داشته است، حتي با امحاي سلاحهاي شيميايي سوريه، آمريكا و دولتهاي مداخلهگر متحدش بعيد است كه دست از سوريه بردارند چرا كه اين كشورها با اصل و اساس حكومت سوريه، كه مخالفت سياستهاي منطقهاي آمريكا و مخل اشغالگري صهيونيستها ميباشد، مشكل دارند.
اين هفته، اوجگيري اختلاف ميان جمهوريخواهان و دمكراتهاي آمريكا بر سر تصويب بودجه پيشنهادي باراك اوباما بحران تازهاي را در آمريكا به وجود آورد و “تعطيلي دولت فدرال” را موجب شد. جمهوريخواهان در كنگره كه اكثريت را دارند با طرح بهداشتي اوباما موسوم به “اوباماكر” مخالفت كردند و با اين اقدام مانع تصويب بودجه و در نتيجه تعطيلي دولت فدرال شدند.در جريان موسوم به “تعطيلي دولت” ارائه تمام خدمات به جز خدمات ضروري متوقف ميشود تا زماني كه احزاب در كنگره اختلاف خود را حل نمايند و بودجه را تصويب كنند. آخرين باري كه دولت آمريكا تعطيل شد به 17 سال پيش و زمان رياست جمهوري بيل كلينتون باز ميگردد كه در آن زمان نيز جمهوريخواهان عامل اين مسئله بودند. براساس نظرسنجيها در آمريكا، بيش از 70 درصد مردم، جمهوريخواهان را در بروز بحران جاري مقصر ميدانند.
جمهوريخواهان شرط تصويب بودجه را به تعويق افتادن اجراي طرح “اوباماكر” منوط كردهاند. جمهوريخواهان طرح اوباما را “غيركارشناسانه و متظاهرانه” تلقي ميكنند كه بيشتر براي اهداف سياسي مطرح شده است.اكنون با اتفاق جديد، حدود 700 هزار كارمند دولت اجباراً تعطيل شدهاند بدون اينكه در اين ايام حقوقي دريافت كنند.اوباما روز گذشته جمهوريخواهان را به دليل فراهم ساختن زمينه تعطيلي دولت مورد سرزنش قرار داد و گفت: آنها دولت را به خاطر يك اقدام جهادي تعطيل كردهاند تا نگذارند بيمه درماني فراگير به ميليونها آمريكايي برسد.وي بار ديگر خواستار تصويب بودجه شد. با توجه به تحولات اخير، جمهوريخواهان اكنون خود را تحت فشار افكار عمومي ميبينند و به نظر ميرسد از مخالفت دست بردارند چرا كه از آن بيم دارند ادامه اين وضع به افزايش محبوبيت اوباما منجر شود.
«حالا نوبت گروه 20 است»عنوانی است که مهدی نصرتی در مطلبی چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به نقش سازنده ی ایران با بهبود تعاملات خارجی اشاره دارد:
بعد از رويكرد صحيح و سازنده دولت آقاي روحاني و بهبود تصوير كشور عزيزمان در سطح بينالمللي، اين انتظار وجود دارد كه ايران بتواند به جايگاه مناسب و متناسب خود در سطح جامعه جهاني دست يابد. بهرغم پتانسيلهاي بالايي كه ايران دارد، متاسفانه در چند دهه اخير به دليل فضاي حاكم بر مناسبات بينالمللي، عملا از سوي قدرتهاي بزرگ نقش سازندهاي براي ايران تعريف نشده بود و عمدتا براي ايران، نقشی منفي در تعاملات جهاني تعريف ميشد و سعي ميشد ايران تا حد امكان از نقشآفريني در عرصه جهاني منزوي شود.اما واقعيت اين است كه ايران كشوري بزرگ و مهم در عرصه جهاني است و نقش آن نبايد ناديده گرفته شود. بر حسب آمارهاي اعلام شده مراجع بينالمللي شامل سازمان ملل، بانك جهاني و صندوق بينالمللي پول، توليد ناخالص داخلي ايران در سال 2012 بر حسب معيار برابري قدرت خريد رقمي حدود 1000ميليارد دلار بوده است و از این حيث ايران در رتبه 17 جهان ايستاده است.
(البته اينكه اين آمارها تا چه حد صحت دارد، محل بحث و بررسي است و ما فعلا بنا را بر صحت اينگونه آمارها ميگذاريم). به بيان ديگر ايران جزو بيست اقتصاد بزرگ دنيا است و ميتواند جزو كشورهاي G20 باشد. همچنين ايران به لحاظ جمعيت نيز هفدهمين كشور دنيا است. به لحاظ مساحت نيز كشورمان در رده هجدهم دنيا قرار دارد. جالب است كه حتي ايران در المپيك 2012 نيز رده هفدهم را كسب كرد. ردهبندي المپيكي كشورها نيز همبستگي زيادي با توليد ناخالص داخلي آنها دارد و به طور مثال كشورهاي آمريكا و چين در اين ردهبندي نيز رتبههاي اول و دوم را دارند.
بهرغم همه اين تواناييها، هر سال وقتي بيست كشور برتر دنيا گرد هم ميآمدند با افسوس، به جايگاه خالي ايران در چنين اجلاسي مينگريستيم. كشوري كه بهرغم پتانسيلهاي بالا، به دليل مسائل سياسي و عمدتا به دليل اختلافات اساسي با آمريكا از حضور در چنين جمعي محروم بوده است و برخي كشورهاي منطقه جاي ايران را تصاحب كردهاند.با بهبود تعاملات خارجي ايران، نقش سازنده ايران را ديگر نمیتوان ناديده گرفت. كشوري با اين همه قابليت و پتانسيل، بايد نقشي سازنده، فعال و مثبت در عرصه جهاني ايفا كند. انتظار اين است كه مجموعه دستگاههاي اقتصادي نيز همچون ديپلماسي خارجي كشور، نقشي فعال و پيشرو در عرصه ديپلماسي اقتصادي بينالمللي ايفا كنند و براي قرار دادن نام ايران در ميان كشورهاي G20 تلاش كنند.
روزنامه تهران امروز نیز طی مطلبی با عنوان«تكلیف هستهای در برابر حقوق هسته ای»نوشته شده توسط محمد علی پور مختار چاپ شده در ستون یادداشت اول این روزنامه اینطور نوشت:
با رد و بدل شدن چند پیام دیپلماتیك و گفت و گوهای فشردهای كه در نیویورك انجام شد تا حد زیادی سمت و سوی مذاكرات جدید هستهای كه قرار است 24 و 25 مهر ماه در ژنو از سر گرفته شود، معلوم شده است. در میانه این رایزنیها خواستههایی از دوطرف مذاكرهكننده دیده میشود كه توجه به این خواستهها میتواند رمز خروج مذاكرات از در جا زدن باشد. به نظر میرسد قرار گرفتن مذاكرات بر ریل تكالیف و حقوق هستهای ایران میتواند راهگشای مشكلات پیش رو باشد. چرا كه گره اصلی كه در كار مذاكرات وجود دارد به عدم توجه جدی طرفهای غربی به حقوق هستهای ایران مربوط میشود. اینکه رئیسجمهور،حسن روحانی در صحبتهای خود گفته است ما برای استفاده از حق غنی سازی اورانیوم بر سر میز مذاکره نمینشینیم،کاملا بجا و درست است.چرا که حق هستهای ایران بر اساس مقررات مختلف بینالمللی روشن و مشخص است.
ضمن اینکه طبیعی است که برای استفاده صلحآمیز کشورمان از انرژی هستهای باید مقدمات این استفاده نیز فراهم شود. اصل چنین مقدمهای هم غنی سازی اورانیوم است که در سطوح محدود و مشخص صورت میگیرد،که برای استفاده در زمینههای مختلف پزشکی و رآکتورهای سوخت و غیره تامین میشود.با توجه به اینکه چنین فرآیندی در کشور ما زیر نظر آژانس بینالمللی انرژی هستهای اتفاق میافتد و در واقع کشور ما چون در جهت مقررات آژانس فعالیتهای هستهای خود را انجام داده است، بایستی بر همین اساس از امتیازات در نظر گرفته شده در این راستا برخوردار شود.از طرف دیگر باید به این نکته توجه داشت که استفاده از فنآوری هستهای برای هر کشوری میتواند ضروری باشد ضمن اینکه براساس مقررات «انپیتی» دارندگان این تکنولوژی باید در جهت برآوردن نیازهای کشورهایی که چنین امکانی را ندارند اقدام کنند درحالیکه در شرایط موجود سوابق این کشورها نشان داده نه تنها در این راستا اقدامی نکردهاند بلکه از طرفی در مسیر دستیابی کشورهایی چون ایران همواره سنگاندازی کردهاند.
درحالیکه میدانند ایران تحت نظارت آژانس بینالمللی فعالیت میکند و دوربینهای آژانس در همه تاسیسات و پژوهشکدههای کشورمان روشن است.در واقع برخی کشورهای غربی با بهانه جویی از کشور ما تلاش میکنند چنین حقی را از ما سلب کنند.چنین کشورهایی با اعمال انواع تحریمها علیه کشورمان تلاش کردهاند ما را از داشتن حق مسلممان منصرف کنند اما در شرایط موجود شاهد هستیم که غربیها خود به این نتیجه رسیدهاند که تحریمها بی اثر بوده و باید پای میز مذاکره بنشینند و این به معنای نیاز کشورما به چنین اقدامی نیست چون در هر صورت ما فعالیت خود را ادامه خواهیم داد.صحبتهای رئیسجمهور هم در این زمینه تایید کننده نظر ملت ایران در قبال حق دسترسی به انرژی هستهای است که باید همچنان بر این موضع پافشاری کنیم.
نکته دیگر این است که در این رابطه باید بیش از قبل استراتژی کشورمان را در قبال انرژی هستهای برای سایر کشورهای جهان تبیین کنیم كه محور آن میتواند بر شفاف سازی و جلب اعتماد بیشتر آژانس انرژی اتمی باشد.استراتژی اعتماد سازی که بر اساس آن کشور ما نشان داده به دنبال دستیابی به بمب هستهای نیست و تمایل دارد از این فنآوری در جهت صلحآمیز استفاده کند. در واقع براساس این استراتژی کشور ما معتقد است دارندگان سلاح هستهای لزوما قدرت و احساس امنیت بیشتری ندارند چراکه شاهد هستیم رژیم صهیونیستی با وجود داشتن بیش از 200 کلاهک هستهای احساس امنیت بیشتری ندارد. همچنین شاهد بوده ایم این رژیم در موضع گیریهای خود در قبال رابطه ایران و آمریکا درباره مذاکره بر سر انرژی هستهای تا چه حد نگران است و احساس درماندگی میکند. به هر حال این استراتژی- شفاف سازی كامل فعالیتها و انگیزهها- میتواند مبنای اعتماد ساز باشد و به جهانیان نشان بدهد ایران ذاتا بهدنبال بمب هستهای نیست ولی در عوض از حقوق هستهای خود هم كوتاه نمیآید.
به ستون سرمقاله روزنامه ابتکار نگاهی می اندازیم که مطلبی را از دکتر حسین محمدی با عنوان«نخستين گام ها براي پيمودن دشوارترين راه ها»به چاپ رسانده است:
«ايرانيان سفيران سرزمين خود در سراسر جهان و حلقه وصل سرزمين ايران با ساير ملتها هستند» اين سخن رئيس جمهور که در ديدار پرشور با ايرانيان مقيم آمريکا تصريح گرديده حاکي از ديدگاه هوشمندانه اي است که به دنبال کشف راههاي جديد براي گشودن فضا و بنيان ارتباط نويني بر اساس درک عميق و راهبرد عملگرايانه از مفهوم تعامل ميباشد.شوربختانه سياستهاي نابخردانه و تجربه تلخ پوپوليسم سياسي-اجتماعي در دولت گذشته موجب سوء استفاده معاندين نظام جمهوري اسلامي ايران و ترويج ايران هراسي در رسانههاي بيگانه گرديده بود.آقاي روحاني براي اصلاح اين انگاره نادرست تصويري، تاکنون گامهاي معناداري را در عرصه سياست خارجي برداشته اند ليکن گذار از تخيل گرايي بسوي واقع گرايي چندان سهل و ممتنع نمينماياند.
خام انديشي و باورهاي اتوپيائي، آرمانگرايانه و ايدآلي مطلق سبب پديداري نگاهي نامتوازن در سياست خارجي دولت پيشين گشت. در همان حال تأکيد بر سياست يکجانبه”نگاه به شرق” ضعف سياست خارجي دولت قبل را در تعامل خردورزانه با جهان آشکار ساخت و از ديدگاه اعوجاج گونه کارشناسان غربي به نقطه آغازين انزواي جمهوري اسلامي ايران در منطقه و جهان ياد گرديد. تاريخ مويد اين مدعاست که روسها، چينيها،صهيونيستها و حتي پاره قابل توجهي از عربها به دلايل گوناگون تمايلي به بهبود روابط و برقراري تعامل صحيح ميان ايران با غرب را نداشته و ندارند.البته ميبايست اذعان داشت که بلوک انگلوساکسون غربي علي الخصوص برادر بزرگتر،ايالات متحده آمريکا هم با تحريک صهيونيستها هماره در پي اعمال هژموني ناصواب خويش بوده اند و کمتر به نداي صلح طلبانه و حق جويانه ملتها وقعي نهاده اند.
افزون بر اينها حجم عظيم تبليغات سياه رسانههاي غربي و بزرگ نمايي رفتارهاي بغايت سطحي و ساده انديشانه دولتهاي نهم و دهم نيز در تشويش اذهان ايرانيان مقيم خارج مؤثر افتاد.واقعيات موجود بيانگر اينست که پرونده هسته اي يگانه مسئله سياست خارجي ما نيست و با صرف مذاکره معضلات پيچيده سياست خارجي حل و فصل نميشوند. اما فتح باب مذاکره بلاواسطه با مقامات مسئول ايالات متحده ميتواند در ميان مدت در کاهش تنش ميان طرفين و گشايش فضا به منظور درک متقابل کارگر واقع شود. در همين راستا طرح” ائتلاف براي صلح” همچون”گفت وگوي تمدنها” نويد بخش سياقي نو به منظور تعامل همراه با عقلانيت و حکمت با دنياست. در حال حاضر کابينه آقاي روحاني با بهره گيري از جميع مؤلفههاي قدرت نرم و ظرفيتهاي کارشناسي و رسانه اي؛اميدها را نسبت به اقناع و اجماع تقويت کرده است و افق تازه اي را در پيش چشمان مشتاق ايرانيان گشوده و موجبات تحسين نخبگان را نيز فراهم آورده است.
بازتاب شعف انگيز و نشاط آور اين مواضع که عدهاي آن را دميدن صبح ديپلماسي اعتدال خوانده اند به خوبي در واکنشهاي اوليه قريب پنج ميليون ايراني خارج از کشور مشهود است. براي آنکه نتايج اين سحر و نسيم روح افزاي آن به درستي احساس شود اصلاح ساختار و پويايي کارگروههاي دبيرخانه شوراي عالي ايرانيان خارج از کشور ضروري مينمايد. تقويت مرکز شبانه روزي رسيدگي به امور ايرانيان خارج از کشور؛ راه اندازي کمپيني رسانه اي براي بهبود مناسبات، تشکيل بانک اطلاعات ايرانيان مقيم خارج از کشور،تلاش به منظور رفع عوايق تردد و تسريع حل مشکلات قضايي ايرانيان خارج از کشور، تنقيح و اصلاح قوانين و مقررات مربوط و برقراري احتمالي خط پرواز مستقيم ميان ايران و ايالات متحده در آينده، نخستين گامها براي پيمايش اين مسير دشوار و طولاني بشمار ميرود.
ستون یادداشت روزنامه حمایت را از نظر میگذرانیم که به مطلبی با عنوان«روياهاي فروپاشيده»و به قلم قاسم غفوری اختصاص یافت:
باراك اوباما در سال 2008 در حالي وارد كاخ سفيد شد كه رویاهای بسیاری داشت و به نوعي تلاش می کرد تا خود را همتاي روزولت و آيزنهاور روساي جمهور قدرتمند آمريكا معرفي کند. اكنون در حالي 5 سال از رياست جمهوري وي ميگذرد كه وضعيت روزهاي اخير وي نشانگر نكاتي مغاير با اين ادعاهاست.در حوزه داخلي از يك سو مردم چندان روي خوشي به سياستهاي وي نشان ندادهاند كه همراهي نکردن با وي در جنگ عليه سوريه نمودي ازآن است. در حوزه كنگره نيز اين روزها اوباما با چالشي به نام بودجه دولت فدرال مواجه است به گونهاي كه كنگره نشان داد که در برابر اوباما كوتاه نميآيد و وي نتوانسته جايگاهي در كنگره كسب کند.در حوزه خارجي نيز اوضاع اوباما چندان مطلوب نیست. در حوزه جنگ با سوريه سياست اوباما بدون استقبال همراه شد به گونهاي كه حتي متحدان آمريكا نيز حاضر به همراهي با وی نشدند. در تقابل با روسيه نيز مسكو در پرونده سوريه نشان داد كه دست برتر ميدان را دارد و در نهايت نيز اوباما تسليم خواست پوتين همتاي روس خود شد.
در قبال ايران نيز هر چند كه وي تلاش كرد تا در نشست سازمان ملل ژست يك ديپلماسي جديد را بگیرد اما در نهايت نتوانست براي مدت طولاني اين ژست را حفظ کند. بعد ديگر ناكامي و فقدان اقتدار اوباما را در مواضع وي در قبال رژيم صهيونيستي ميتوان مشاهده كرد.اوباما در ديدار با نتانياهو نخستوزير صهيونيستها چنان تسليم خواست آنان شد كه تمام ادعاها و وعدههاي ديپلماتيكي را كه در سازمان ملل مطرح كرده بود زير پا گذاشت و ناتواني خود در برابر لابي صهيونيست را بار ديگر اثبات كرد.بررسي كارنامه اوباما در حوزه داخلي و خارجي نشان ميدهد كه او نه تنها نتوانسته به روياهاي خود براي تبديل شدن به يك رییسجمهوری بزرگ و تاريخي دست يابد بلكه در مسيري قرار گرفته است كه نام وي به عنوان ناكام ترين ریيسجمهوری آمريكا در تاريخ ثبت شود. با توجه به اين اوضاع ميتوان گفت كه اوباما يكي از سخت ترين دوران رياست جمهوري خود در 5 سال گذشته را سپري ميكند زیرا نه در داخل آمريكا به اهداف خود دست يافته و نه در حوزه جهاني توانسته كاركردي داشته باشد و در نهايت با زنجيرهاي از چالشها و ناكاميها همراه است در حالي كه روزي وي در آرزوي ثبت نام خود به عنوان بزرگترين ریيسجمهوری آمريكا بود اما حالا چنان ناتوان شده كه به دليل ضعف در برابر كنگره مجبور به تعطيل ساختن دولت فدرال شده است.
در آخر مطلبی نوشته شده توسط احمد شیرزاد با عنوان«دیپلماسی موثر»که در ستون سرمقاله روزنامه بهار به چاپ رسیده است را که در زیر آمده است میخوانیم:
رویکرد حسن روحانی و محمدجواد ظریف، طی همین چند ماهی که از تشکیل دولت یازدهم میگذرد، توانست به طرف غربی این پیام را بدهد که «ایران نگرانیهای غربیها را درک میکند». کشورهای غربی از توسعه سلاحهای هستهای در جهان احساس خطر میکنند؛ تاکنون غربیها گمان میکردند «احساس خطرشان» برای ایرانیان بیاهمیت است. اما حسن روحانی و محمدجواد ظریف توانستند قدم بسیار مهمی در راهحل مشکلات ایران و جهان در زمینه انرژی هستهای بردارند و به طرف غربی ثابت کنند که احساس نگرانی آنها برای ایرانیان مهم است. البته هیچ ناظر منصفی انتظار ندارد که تغییر رویکرد ایران در نحوه تعامل با غرب به سرعت مورد باور قرار بگیرد.
طبیعی است که پس از طی دوران طولانی چالش و تخاصم بین ایران و غرب، آنها به راحتی این تغییر رویکرد را از ما نپذیرند. اما گمان میکنم با توجه به «دیپلماسی موثر» و برداشتن گامهای عملی در این راه، میتوانیم به غربیها نشان دهیم که این نگرانی را درک میکنیم. پس از تبیین نسبی این موضوع جمهوریاسلامی باید راهی را در پیش بگیرد که همزمان با رفع نگرانیهای غربی، از حقوق ملی ایرانیان نیز دفاع کند. آقای روحانی نیز بارها در سخنرانیها یا موضعگیریهای مختلف بر این موضوع تاکید داشتهاند که باید در چارچوب حفظ منافع ملی و حفظ پرستیژ ایران، بکوشیم تا نگرانی غربیها را رفع کنیم. اما برای انجام این خواسته باید به صورت همزمان بعضی از مدعیان داخلی و بعضی از تندروهای خارجی را در اینباره قانع کنیم.
در داخل کشور، دولت روحانی باید اشخاص تصمیمساز و مقامهای مهم نظام را برای در نظر گرفتن نگرانیهای جهانی توجیه کند. از سوی دیگر این دولت باید به طرف خارجی نیز بقبولاند که ایرانیها با تمام حسننیتی که دارند، اما نمیتوانند به غرور ملی پشت پا بزنند. تاکنون برای حل مشکل ایران و غرب درباره معضل هستهای، تنها روشهایی تمامیتخواهانه از سوی اسراییل مطرح میشد. این روشها ممکن است نگرانی غربیها را برطرف کند، اما اجرای طرحهایی از این دست، غرور ملی ایران را زیر پا میگذارد. پذیرش این روشها لزوما باعث خرد شدن شخصیت بینالمللی ایران خواهد شد و پرستیژ سیاسی این کشور را در سطح جهان لکهدار میکند.
هرچند شخصا فکر میکنم برنامههایی که تاکنون در فناوری هستهای مطرح یا اجرا شده است، نمیتواند تاثیر چندانی در کشور داشته باشد، اما نمیتوان از کنار این «حق» به سادگی و بدون توجه به بایدها و نبایدهای دیپلماتیک گذشت. راهحل را باید در رفع نگرانیهای دنیای غرب در کنار حفظ پرستیژ ایران و در فرآیند مذاکرات دقیق و کارشناسانه یافت.جزییاتی در پروژه غنیسازی ایران وجود دارد که ممکن است چندان برای ما مهم نباشد، اما پافشاری بر آنها برای طرف غربی حساسیتزاست. میتوانیم در مواردی از این دست تجدیدنظر کنیم. از سوی دیگر انجام بازرسیهایی که تاکنون محل چالش بود، میتواند با هماهنگیهای بیشتر به یکی از نقاط قوت این مذاکرات بدل شود. پذیرفتن بازرسیها میتواند یک اهرم مناسب در دست ایران برای قانع کردن طرف مقابل نسبت به صلحآمیز بودن پروژههای هستهای ایران باشد. البته حجم بازرسیها و نوع آنها قابل توافق است. در صورت رعایت این موارد یا مسائل دیگری از این دست، میتوان امیدوار بود مشکلات سر راه ایران و غرب درباره مسائل هستهای حل شود.