– دیپلمات ها معتقدند آدم باید آماده مذاکره با شیطان باشد! آن هم در قعر جهنم!
2- هر چند دیپلمات در مملکت ما کم نیست اما رهبر انقلاب به صراحت تاکید کردند که من دیپلمات نیستم!
3- علیرغم نگرانی های بحق بعضی از دلسوزان نظام و انقلاب در خصوص مذاکراه مستقیم با آمریکا در روز های گذشته، با اطمینان می شود گفت که از جانب این مذاکرات خطری متوجه نظام و انقلاب نخواهد بود!
4- مهمترین نقطه اختلاف جمهوری اسلامی و حاکمان آمریکا، رژیم صهیونیستی است و سایر مشکلات فیما بین از این نقطه آب می خورد! اگر نظام می توانست نسبت به مسئله فلسطین بی تفاوت باشد دیگر نیازی به 34 سال مرگ بر آمریکا نبود و اصولا مشکلی باقی نمی ماند که برای حل آن نیاز به مذاکره باشد!
5- در فضای سیاسی این روزها نه آمریکا در موقعیت امتیاز دادن و مذاکره حقیقی است و نه جمهوری اسلامی چنین قصدی دارد! نه آمریکا آن چنان ضعیف شده که کوتاه بیاید و نه جمهوری اسلامی آن چنان ضعیف است که مجبور به امتیاز دادن باشد!
دست بالای جمهوری اسلامی در قضایای سوریه، عراق و لبنان، حضور تثبیت شده نیروی دریای ارتش در خلیج عدن، دریای سرخ و شرق مدیترانه، توانایی های نظامی بازدارنده در عرصه های موشکی و پدافند هوایی و … همگی وزنه هایی در کفه اقتدار نظام جمهوری اسلامی اند! حال آن که در همه این قضایا آمریکا طرف بازنده بوده است!
6- مذاکره با نتیجه برد- برد هنگامی رخ می دهد که دو طرف از اقتداری متوازن برخوردار باشند! شرایط فعلی آمریکا و ایران بگونه ای نیست که بتوان از موازنه قدرت میان آن دو سخن گفت! ( هر چند که نه ایران، ایران اواخر دهه شصت است و نه آمریکا آمریکای آن زمان!) حرف از مذاکره برد- برد در شرایط فعلی می تواند به معنای مذاکره با نتیجه 30 به 70 یا 40 به 60 ( طرف کمتر برای جمهوری اسلامی )باشد. البته در قاموس کسانی که نتیجه 10 به 90 را برد- برد تفسیر می کردند شرایط فعلی (تغییر موازنه به نفع ایران) برد قطعی برای جمهوری اسلامی است اما در قاموس انقلاب اسلامی تنها شرایط 50-50 را می توان به برد- برد تعبیر کرد!
7- آمریکایی ها در مذاکرات اخیر و آینده جدی نخواهند بود و جمهوری اسلامی هم نیازی نمی بیند که جدی تر از آمریکایی ها باشد!
8- با پذیرش مذاکره با آمریکا فرصتی برای تنفس و تجدید قوای نظام پیدا می شود و البته آنانی که سال ها خواب مذاکره و رابطه با آمریکا را می دیدند و رابطه به آمریکا را کلید حل همه مشکلات می دانستند در خلال مذاکرات به این نتیجه خواهند رسید که جمع میان حفاظت از مرزهای اعتقادی و منافع ملی، در مذاکره با آمریکا ممکن نیست! شاید جدی ترین فایده مذاکره با شیطان بزرگ بر سر عقل آمدن این جماعت باشد! جماعتی که تا نبیند باور نمی کنند مذاکره با آمریکا بازی با یخ است!
9- دولت نمی تواند بدون هماهنگی با رهبری نظام به چنین اقدامی (مذاکره با آمریکا) دست بزند! آمریکایی ها هم به خوبی می دانند که تصمیم ساز اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی کیست! هم از این رو هیچ کسی بدون جلب موافقت رهبری نظام قادر نخواهد بود رضایت آمریکا را برای مذاکره جلب کند!
و شاید یکی از دلائل موافقت رهبری نظام با اتفاقات اخیر در نیویورک ایجاد شرایطی برای اتمام حجت با کسانی باشد که مذاکره با آمریکا را کلید حل همه مشکلات کشور می دانند!
10- تنها نکته ای که در سخنان ریاست جمهوری در نیویورک جای دقت بیشتر داشت بکار بردن واژه “اسرائیل” به جای “رژیم اشغالگر قدس” بود که چندین بار رخ داد و البته از حقوقدان دقیقی مانند آقای روحانی انتظار می رود در بکارگیری واژه ها بالاترین حد دقت ممکن را بکار بگیرد!
11- و البته شفاف سازی متن مذاکرات انجام یافته میان مقامات ایرانی و غربی (اعم از آمریکایی و انگلیسی و…) راه را بر هرگونه سوء استفاده و جو سازی و … خواهد بست و حداقل مشخص خواهد شد که مذاکره تلفنی آن گونه که آمریکایی ها ادعا کرده اند بنا به در خواست روحانی صورت گرفته یا این که بنا به فرمایش ریاست محترم جمهور، مکالمه با درخواست طرف آمریکایی انجام شده است!
12- آخرین نکته این که اگر مذاکره با آمریکا ( و پس از آن برقراری رابطه) کلید حل معضلات کشور باشد باید دولت های متحد آمریکا در جهان هیچ مشکلی نداشته باشند.! حال آن که واقعیات جهان گویای چیز دیگری است!
*دکتر محمد صادق کوشکی