آیتالله سید محمد ضیاءآبادی از شاگردان برجسته امام(ره) و آیتالله بروجردی در کتاب «خاتم انبیاء، رحمت بیانتها» به بیان و تفسیر آیات الهی در زمینه شرح صدر پرداخته است.
شرح صدر عنایت خاص خداوند به رسول اکرم (ص)
در سوره «انشراح» نیز خداوند منان درباره الطاف و عنایات خاص خود به رسول مکرمش خطاب به آن جناب میفرماید:
«أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ»
«آیا ما به تو شرح صدر ندادیم».
یکی از صفات بسیار عالی انسان، شرح صدر است که نقطه مقابل آن ضیق صدر است؛ شرح صدر از نظر قرآن نشانه هدایت است و ضیق صدر علامت ضلالت.
«فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاء کَذَلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ»
«اگر خدا بخواهد کسی را هدایت کند، به او شرح صدر در مورد اسلام عنایت میکند و اگر بخواهد کسی را مخذول کند به ضیق صدر مبتلایش میکند، چنان که گویی از سینهکش کوه بالا میرود …».
ضیق صدرِ برخی از مردم
متأسفانه بسیاری از مردم هستند که در مورد مسائل دینی کم تحملند؛ اصلاً حال و حوصلهای برای گفتن و شنیدن مطالب دینی ندارند. اما در مورد مسائل دیگر از هر قبیل کاملاً با نشاطند! برای گفت و شنود درباره آن مسائل ساعتها وقت صرف میکنند و این به راستی مایه تأسف است.
مردمی دیده میشوند که درس خوانده و اهل مطالعهاند، اما در عین حال به حقایق آسمانی دین بسیار کم رغبتند. وقتی هم از روی ناچاری به مجلس ترحیم یکی از اقوام خویش میروند، در آن چند دقیقه که قرآن خوانده میشود یا واعظی سخن میگوید، شدیداً ناراحتند و مرتب این پا و آن پا میکنند و منتظرند تا این برنامه مذهبی تمام بشود و از فضای خفقانآور مسجد و مجلس بیرون بروند!
انسان مؤمن در مسجد مانند ماهی شناور در آب است که از آن تغذیه میشود و شاداب و شادمان است. اما آدم منافق در مسجد مانند موش افتاده در آب است؛ دست و پا میزند تا خود را از آب برهاند.
این بیان قرآن است که میفرماید:
«أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ»
«آیا کسی که خداوند به او در مورد اسلام شرح صدر داده و دارای نوری از جانب خدا شده، با کسی که در ذکر خدا به بیماری قساوت مبتلا شده برابر است…؟»
«مَن کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ وَلَکِن مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ»
«… آن کسی که در برابر کفر و مطالب کفرآمیز، شرح صدر دارد، مغضوب خداست و به عذاب عظیم گرفتار خواهد بود.»
این گونه خود را بیازماییم
چه خوب است که انسان خود را بیازماید؛ اگر دید در برابر قرآن و مسائل دینی واقعاً عاشق و دلباخته و شیفته است، خوشا به حال او که در جانش نور خدا تابیده است و اگر دید (العیاذ بالله) از مسائل مربوط به خدا و دین خدا منزجر است و شیفته مسائل ضد دینی است، بداند که زمینه برای غضب و عذاب خدا در جانش فراهم گشته است.
«فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ»
شرح صدر سرمایه عظیم الهی
شرح صدر سرمایه عظیمی است، زیرا وقتی حضرت موسای کلیم (ع) مأمور میشود تا به مقابله با فرعون برود، اول چیزی که از خدا میخواهد شرح صدر است. وقتی شنید که خدایش فرمود:
«اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى»
«برو به سوی فرعون که طغیان کرده است».
فهمید که بار سنگینی بر دوشش نهادهاند و به نیروی روحی عظیمی نیاز دارد. سنگینترین بارها بار رسالت الهی است؛ به پیامبر خاتم (ص) گفتهاند:
«یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ، قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا، نِصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا، أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا»
«ای جامه خواب به خود پیچیده، به پا خیز و آماده باش … که باری بس سنگین بر دوش تو نهادیم».
حضرت موسی(ع) فهمید که مأموریت بسیار دشواری به او داده شد: از یک سو در افتادن با جبار متکبری همچون فرعون که در سوره «فجر» خداوند متعال از او تعبیر به ذی الاوتاد کرده است:
«فرعون شکنجهگرا [که بنابر گفته بعض مفسران، مخالفین خود را] میخکوب میکرد».
دستها و پاهای آنها را با میخ یا به زمین میکوبید؛ حتی با همسرش، آسیه، که ایمان به خدا آورده بود نیز همین کار را کرد. در مقام تهدید جمعی از طرفدارانش که ایمان به موسی (ع) آوردند گفت:
«فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْجُلَکُم مِّنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ»
«… دستها و پاهایتان را میبرم و از شاخههای درخت میآویزمتان…».
حضرت موسی (ع) دید از یک سو باید با چنین جباری طرف شود و از دیگر سو با طایفه بنیاسرائیل جاهل متعصب باید هم افق گردد که هر دم بهانهای دارند و تخلفی میکنند و دشواریها به وجود میآورند! و به راستی میتوان گفت آن زجری که حضرت موسی (ع) روحاً از دست مؤمنان به خود کشید، از دست فرعون نکشید. وقتی از میقات برگشت و دید آن مردم نادان، گوساله را به جای خدا میپرستند، خدا میداند چه حالی در او پیدا شد و چه زجری کشید!
خلاصه، وقتی آن پیامبر عظیمالشأن از جانب خدا به چنین رسالتی برگزیده شد، دست به دعا برداشت و گفت:
«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی»
خدای من، اول سلاحی که در این میدان از تو میخواهم شرح صدر است؛ به سینهام گشایش ده، روحم را همچون دریایی ژرف و عمیقساز تا در برابر حوادث گوناگون توفانی نشود.
پس در عظمت نعمت شرح صدر همین بس که اولین حاجت حضرت موسی (ع) در راه جهاد الهی تقاضای شرح صدر است و جالب اینکه این نعمت بزرگ را، پس از این که حضرت موسی (ع) خواسته است به او دادهاند؛ اما به حضرت رسولالله اعظم (ص) بدون این که بخواهد شرح صدر دادهاند.
حضرت موسی (ع) گفت:
« ربِّ اشْرَحْ لی صدری»؛
«خدایا، شرح صدرم بده».
جواب آمد:
«قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَا مُوسَى»
«… دادیم آنچه خواستی»
اما به حضرت خاتم (ص) در مقام اظهار لطف و عنایت تمام فرمودند:
«أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ»؛
«آیا ما به تو شرح صدر ندادیم؟»
استفهام در اینجا اصطلاحاً، استفهام تقریری است؛ یعنی این نعمت در وجود تو سابقه دارد.
«وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ»؛
«ما به یقین میدانیم که سینهات از گفتههای مردم نادان تنگی میکند [به تو شرح صدر دادیم]».
«وَوَضَعْنَا عَنکَ وِزْرَکَ، الَّذِی أَنقَضَ ظَهْرَکَ»؛
« و با دادن شرح صدر، آن سنگینی بار را که داشت پشتت را میشکست برداشتیم و سبک کردیم.»
و به راستی اگر آن نعمت شرح صدر خدا نبود، تحمل آن همه لطمات و صدمات جسمی و روحی برای وجود اقدس آن حضرت امکانپذیر نبود.