کیهان نوشت:
برادر بزرگتر و بزرگوارمان جناب آقاي حبيب الله عسگراولادي در پاسخ به يادداشت روز دوشنبه 2/11/91 كيهان با عنوان «سر و ته يك كرباسند» جوابيه اي ارسال داشته اند كه متن كامل آن از نظر خوانندگان محترم مي گذرد. با اين توضيح ضروري كه نامه قبلي ايشان را بدون تعريضي به چاپ رسانديم و درباره نامه اخير استاد نيز، نظر مشابهي داشتيم چرا كه پيش از اين ديدگاه و نظر كيهان درباره موضوع مورد بحث را طي يادداشت هاي متعدد و اخبار و گزارش هاي مستند و فراوان مطرح كرده ايم و نيازي به تكرار آن نمي ديديم، اما حضرت ايشان در تماس با كيهان اصرار داشتند كه آنچه در جوابيه آورده اند بي پاسخ نماند و كيهان نيز ديدگاه و نظر خود را در اين خصوص مطرح كند. از اين روي، ابتدا متن كامل نامه استاد و در ادامه آن، نظر كيهان را مطالعه خواهيد كرد، ضمن آن كه با استنباط از خواسته برادر بزرگوارمان جناب آقاي حبيب الله عسگراولادي، اين هر دو را به جاي «يادداشت روز» مي نشانيم.
برادر عزيز و سرور گرامي جناب آقاي حسين شريعتمداري
مدير مسئول محترم روزنامه كيهان
سلام عليكم
چندي پيش اجازه فرموديد به عنوان پامنبري نقدي را كه در خصوص مواضع آيت الله هاشمي رفسنجاني در سرمقاله 12/10/91 قلمي كرديد بنده هم در كيهان مطالبي خطاب به مخاطبين اين جريده شريف داشته باشم. تعجب بنده در درج مقاله ام اين بود كه جنابعالي هيچ تعريضي به آن مطالب نداشتيد، احساس كردم صبوري كرديد حريم نگه داشتيد و داوري را به مخاطبان سپرديد در حاليكه بنده همواره به نصايح دوستان بويژه جنابعالي كه دلسوزتر از بنده به صيانت از نظام هستيد، نيازمندم.
بدون شك قلم جنابعالي در بصيرت بخشي به جامعه و شفاف سازي در خصوص فتنه ها بويژه فتنه سال 88 نقش ممتازي دارد بويژه آنكه هر وقت سخن گفته ايد با مدرك و سند و قابل اثبات در محكمه مردم و محاكم قضايي و نيز فرداي قيامت در محكمه الهي بوده است. اجازه مي خواهم جنابعالي اذن فرماييد بار ديگر يك پامنبري شماره 2 در خصوص مقاله «سروته يك كرباسند» به شرح زير داشته باشم.
1- شما به حق فهرستي از تلاش هاي هماهنگ سرويس هاي جاسوسي آمريكا، رژيم صهيونيستي و انگليس را در شكل گيري فتنه سال 88 تحت پوشش هاي گوناگون در دهه اخير ارائه فرموديد اگر صلاح بود و دستگاه هاي امنيتي نظام هم همين هوشمندي را مي داشتند و پا به پاي روزنامه نگاران شجاعي چون شما اطلاعات لازم را در اختيار مسئولان و بويژه رسانه ها قرار مي دادند آمادگي مردم را در مقابله با فتنه دوچندان مي كردند. هم اكنون كه اين سطور را مي نويسم بدون شك همان سرويس ها در كشور فعالند و خود را براي فتنه اي جديد در انتخابات آينده آماده مي كنند. به قول معروف زيركان هوشمند ايران بهشت جاسوسان غربي است. ما ضرب شست دشمن را در نهضت مشروطيت و نهضت ملي و نيز انقلاب اسلامي بارها تجربه كرديم. به فضل خدا با روشنگري امام(ره) و مقام معظم رهبري و دلسوزاني چون شما در عرصه رسانه ها مشت فتنه گران و فتنه سازان را باز كرديم.
فهرست شما نشان مي دهد كه طراحان و سازماندهان و سران فتنه آمريكا، رژيم صهيونيستي و انگليس مكار بودند اگر ما كسان ديگري را به اين نام شناسايي كنيم در فتنه بعدي آسيب خواهيم خورد. امام(ره) فرمودند: دشمن اصلي ما آمريكاست و آمريكا شيطان بزرگ است اما عده اي از روي غفلت در انتخابات سال 88 رقباي خود را شيطان اكبر ناميدند و يك «رقابت انتخاباتي» را با كارگرداني سرويس هاي دشمن به صورت يك «منازعه ملي» درآوردند.
اينكه شما بگوييد افرادي در داخل كشور «سران فتنه» بودند و بنده بگويم آنان «فتنه زده» بودند هيچ تغييري در نرخ اتهامات و جرائم و مجازات هاي آنها از سوي مردم و نظام حاصل نمي شود ممكن است بنده همان داوري كه شما در مورد آنها داريد را بپذيرم.
اما در آسيب شناسي فتنه اگر دقيق عمل نكنيم ممكن است از يك سوراخ چند بار گزيده شويم. شما و ما مي توانيم يك فهرست از سيئات كساني كه روزگاري در اين كشور منشأ خدمت بوده اند (و در فتنه به قول شما جزو سران بودند و به قول من فتنه زده شدند) شماره كنيم و مشغول مرده باد و زنده باد شويم اين يك راه حل است چه بسا هم معقول به نظر رسد اما به نظر اين ناچيز راه حل هاي ديگري هم براي مهار و جلوگيري از بازتوليد فتنه وجود دارد و مي توان آن را از سيره علي(ع) در مقابله با فتنه جمل آموخت شايد دست آوردهاي آن براي نظام مفيدتر باشد.
2- شما به حق گزارشي از ورود ژنرال هاي جنگ نرم به تهران تحت پوشش هاي خاص علمي و پژوهشي و دانشگاهي داديد. محصول تماس ها و ارتباطات آنها شكل گيري فتنه سال 88 شد. همانها همين تجربه را در فتنه 18تير 78 داشتند اما اين بار با يك لشگركشي وسيع كه عمدتا سربازان خط مقدم آن همين دوستان يا به تعبير ديگر رقبا و يك ضلع از رقابت انتخابات سال 88 بود، به ميدان آمدند. رهبري معظم انقلاب با درايت و هوشمندي فتنه را مهار و كنترل كردند. مردم انصافا جلوتر از نخبگان دست آمريكا را خواندند و از ابتدا تا انتهاي فتنه ايستادند. نهادهاي امنيتي و نظامي و قضايي در حد وسع خود به سرعت به اوضاع سوار و مسلط شدند و شكست عظيمي را به دشمن وارد ساختند كه انصافا از فتوحات رزمندگان اسلام در 8 سال دفاع مقدس هم عجيب تر و خارق العاده تر بود. بنده در اين مدت نه همراه فتنه گران و نه جزو ساكتين فتنه بودم پا به پاي شما و ديگر دوستان دستي در روشنگري ها داشتم. سخن من پس از سه سال از فروكش كردن غبار فتنه اين است كه آيا راهي مي توان براي بازگشت كساني كه به هر دليل در اين فتنه گرفتار شدند به خيمه انقلاب و امام و نظام پيدا كرد؟
غربيها همانطور كه فرموديد كارشان را از گفتگو با آنها تحت پوشش هاي خاص آغاز كردند و در اين گفتگوها آنها را راضي كردند به اين خبط عظيم تن در دهند به قول شما جزو سران فتنه و به قول من فتنه زده شدند. آيا ما اين قدرت را داريم كه با گشودن باب گفتگو با همين ها آنها را به ياد حضور در خيمه امام و رهبري و فداكاري براي ملت بيندازيم و كارنامه آنها را در انقلاب ياد آنها آوريم و بگوئيم به دامن پر مهر امام و رهبري و مردم برگرديد. به آنها بگوئيم بياييد برگرديم به كلمه اي كه بين ما و شما پذيرفته شده است.
حضرت علي(ع) چند دقيقه قبل از آغاز جنگ جمل فرمودند: شتاب نكنيد تا بنده حجت را بر اين گروه تمام كنم آنگاه قرآني بدست ابن عباس داد و فرمود؛ به سوي سران فتنه برو و آنهارا به قرآن دعوت كن و به آنها بگو چرا نقض پيمان كرديد و بيعت شكستيد او رفت و پاسخ هر سه رد حجت امام (ع) بود و گفتند چيزي بين ما و شما جز شمشير نيست. امام(ع) باز گفتگو را رها نكرد آنگاه حضرت رو به سپاهيان خود كرد و گفت از شما چه كسي حاضر است اين قرآن را در دست خود بگيرد و به نزد اين جماعت ببرد و با آنان اتمام حجت كند و آنان را به قرآن فرابخواند. اگر دست او را قطع كردند قرآن را به دست ديگرش بگيرد و اگر هر دو را قطع كردند آن را به دندان بگيرد. جواني بلند شد گفت؛ من! حضرت دوباره حرف خود را تكرار كرد. دوباره همان جوان بلند شد گفت؛ من! حضرت قرآن را به دست او داد. او رفت به ميدان. فتنه گران جمل دو دست او را قطع كردند او قرآن را به دندان گرفت تا سرانجام جان سپرد. با همه اين اوصاف حضرت فرمود اگر كسي از آنها فرار كرد و جنگ را ترك كرد او را تعقيب نكنيد. طلحه كشته شد. زبير جنگ را رهاكرد. با عايشه هم طوري برخورد شد كه تا پايان عمر حضرت علي(ع)، در هيچ فتنه اي مشاركت نكرد.
بنده را در عرصه سياست يك پير مي شناسند اما خدا توفيق داده در اين عرصه جوان بمانم پيش خودگفتم بي آنكه از علي زمان مأموريتي داشته باشم. نقش آن جوان را آن هم پس از گذشت 3 سال از فتنه 88 بازي كنم و به كساني كه بناي بي مهري به نظام و رهبري و مردم دارند بگويم بياييد برگرديم به قرآن! قرآن تكليف همه ما را روشن كرده است. اينكه از آن سوي تيري پرتاب نمي شود نشان مي دهد ممكن است گوش شنوايي باشد لذا مهار فتنه و جلوگيري از باز توليد آن مي تواند راه حل هاي ديگري هم داشته باشد. اجازه مي خواهم ضمن احترام به اين ديدگاه كه آنها «سر و ته يك كرباسند» ديدگاه ديگري هم وجود داشته باشد لايه هاي متفاوت فتنه بازشناسي شود اگر امكاني براي گفتگو وجود دارد با همين منطق علي(ع) در جمل خود را از آن گفتگو ها محروم نكنيم. من قبول دارم چنين فهمي از صورت مسئله با توجه به پيشينه و پسينه حادثه قدري مشكل است نيازي هم نيست خيلي از عزيزان چنين برداشتي از حل قضايا داشته باشند. لذا بنده تصميم گرفتم از آبرويي كه برخي فكر مي كنند از همراهي با نظام و امام(ره) و رهبري دارم باب گفتگو را با كساني كه در اين فتنه به نوعي گرفتار شدند با ادبياتي متفاوت آغاز كنم. ممكن است اين رويكرد هيچ دستاوردي نداشته باشد لذا بنده به تنها چيزي كه در اين دنيا به عنوان آبرو دارم باقي خواهم گذاشت و ان شاء الله اميدوار به لطف و مرحمت الهي بزودي نقاب در خاك خواهم كشيد. اگر هم دستاوردي داشت و آن اينكه بتوانيم دوباره دوستانمان را زيرخيمه انقلاب و زير سايه پر مهر ولايت جمع كنيم خوب اين تيرخلاص به آخرين ترفندهاي جنگ نرم دشمن عليه انقلاب است.
3- حجت الاسلام والمسلمين خاتمي در آغاز توفيق اقبال مردم به او در سال 76 گفته بود راهبرد من اين است كه؛ معاندين نظام را مخالف، مخالفين نظام را منتقد و منتقدين نظام را موافق كنم. اين سخن حقي است بايد به قول و نيت او احترام گذاشت اما متأسفانه طي ده سال گذشته ديديم كه او نه تنها توفيق در عملياتي كردن آن نداشت بلكه خودش هم اكنون در جايگاهي است كه اباء داشت در آنجا بايستد. برخي از دوستان ممكن است نگران حال بنده باشند. گفته اند بنده آلزايمر سياسي گرفته ام. آنها خوف اين را دارند كه بنده هم بروم همانجا كه نگران هستند. اين ناچيز طي 50 سال سياست ورزي به ويژه از آن زمان كه به عنوان سربازي كوچك در خيمه امام(ره) توفيق اطاعت دارم هيچگاه به اين اندازه مؤمن به راه امام و انقلاب و اطاعت محض از مقام معظم رهبري نبودم اگر بنده را قطعه قطعه هم كنند از خون و پوست و گوشتم صداي وفاداري به اسلام و نظام و رهبري درمي آيد. اين را هم از باب توضيح بگويم اين مواضع مربوط به خودم است از سوي هيچكس هم مأموريت براي گفتگو ندارم. نقد همه دوستان و نيز كساني كه طرف اصلي گفتگوي بنده هستند به جان پذيرايم.
حبيب الله عسگراولادي
جوابیه کیهان
كيهان: درباره جوابيه برادر عزيزمان جناب آقاي حبيب الله عسگراولادي گفتني هايي هست كه از آن ميان تنها به چند نكته ضروري تر اشاره مي شود و قبل از شروع لازم است از نظر لطف ايشان نسبت به نگارنده تشكر كنم و از خداوند تبارك و تعالي عاجزانه بخواهم كه اينجانب را با حسن ظن ايشان محشور فرمايد.
1- آقاي عسگر اولادي خطاب به نگارنده مي فرمايند «شما به حق فهرستي از تلاش هاي هماهنگ سرويس هاي جاسوسي آمريكا، رژيم صهيونيستي و انگليس را در شكل گيري فتنه 88 تحت پوشش هاي گوناگون در دهه اخير ارائه فرموديد» ايشان به بند دوم از يادداشت كيهان با عنوان «سر و ته يك كرباسند» اشاره كرده اند كه در آن آمده بود؛
«فتنه آمريكايي-اسرائيلي 88 به گواهي اسناد مكتوب و موجود، دستكم از 10 سال قبل طراحي شده بود و تمامي مراحل آن بي كم و كاست- تاكيد مي شود كه بي كم و كاست- براساس فرمول ديكته شده مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس، به اجرا درآمده است. از 10 سال قبل، دهها تن از برجسته ترين نظريه پردازان و مديران كودتاهاي مخملي با ماموريت آموزش و آماده سازي سران و عوامل فتنه به ايران سفر كرده و مراحل مختلف و پلكاني فتنه را با هدف براندازي نظام اسلامي به آنان آموزش داده بودند كه از جمله آنها مي توان به موارد زير اشاره كرد؛
«جان كين» رئيس مركز مطالعات دموكراسي در لندن و دانشگاه وست مينستر انگلستان و كارشناس ارشد MI6 -سرويس اطلاعات خارجي انگليس- دوبار در مهرماه 1378 و آبان 1383/«يورگن هابرماس» مشهورترين نظريه پرداز «نافرماني مدني» در ارديبهشت ماه سال 1381/ «ريچارد رورتي» از مسئولان برجسته و بلندآوازه عمليات سري سازمان «سيا» با گرايش «جنگ هاي عقيدتي» در خرداد 1383/«مانوئل كاستلز» نظريه پرداز رسمي سازمان سيا و عضو «كميته خطر» آمريكا D.C خرداد 1385/«جان هيك» عضو برجسته اينتلجنت سرويس انگليس اسفند 1383/ «آلن تورن» از سرويس اطلاعاتي فرانسه زمستان 1380/ «تيموتي گارتن اش» دستيار آيزايا برلين و مشاور ارشد MI6 و صاحب نظريه معروف «فشار از پايين و چانه زني از بالا» شهريور 1384/«اگنش هلر» رهبر كودتاي رنگي مجارستان ارديبهشت 1384/ «آدام ميچنيك» از رهبران جنبش همبستگي لهستان و عوامل اصلي كودتاي مخملي منجر به فروپاشي بهار 1384/ «الكساندر اسمولار» از رهبران كودتاي رنگي لهستان ارديبهشت 1384/ «مايكل ايگناتيف» رهبر ليبرال هاي پارلمان كانادا خرداد 1384/ و… كه شرح مفصل ماموريت آنان با راهبرد مشترك و هماهنگ براندازي به درازا مي كشد و…
و اما، تمامي اين ماموران برجسته، در پوشش هاي آكادميك به ايران آمده و براي سران و عوامل فتنه88 كارگاه هاي آموزشي برپا كرده اند. نگاهي به موضوعات آموزشي آنها و مقايسه آن با اظهارنظرها، مصاحبه ها، يادداشت ها و تحليل ها و تفسيرهايي كه فتنه گران بر زبان و قلم داشته و دارند، به وضوح نشان مي دهد كه سران و عوامل فتنه در تمامي ماه هاي قبل و بعداز فتنه 88 و در سال هاي حاكميت مدعيان اصلاحات، آموزه هاي برگرفته از نظريه پردازان ياد شده آمريكايي، انگليسي و اسرائيلي را روخواني و رونويسي مي كرده اند. و اين همه جداي از آموزش ها و روابط خيانت آميز ديگري است كه سران و عوامل فتنه در خارج از كشور با كارشناسان برجسته سرويس هاي اطلاعاتي دشمن داشته اند. نظير دوبار ملاقات آقاي خاتمي با جرج سوروس صهيونيست، اعزام عوامل فتنه به دفاتر دوبي و لاهه هلند كه «اليزابت چني»، دختر ديك چني با همكاري بنياد هيفوس در اين دو كشور برپا كرده بود و…»
جناب عسگراولادي تمامي موارد فوق را تائيد مي كنند- كه البته مستند و غيرقابل ترديد نيز هست- بنابراين چگونه و با كدام توضيح مي توان در وطن فروشي سران فتنه88 و نقش آنان به عنوان ستون پنجم آمريكا، اسرائيل و انگليس كمترين ترديدي كرد؟! بايد از استاد گرانقدر پرسيد؛ آيا سران فتنه 88 يا به قول ايشان «فتنه زدگان» آشكارا و رسماً با منافقين، بهايي ها، سلطنت طلب ها، ماركسيست ها و همه گروههاي ضدانقلاب و برانداز ائتلاف نكرده بودند و مگر مورد حمايت مستقيم مالي، سياسي و تداركاتي آمريكا، اسرائيل، انگليس نبودند، مگر نتانياهو آنان را «بزرگترين سرمايه اسرائيل در داخل كشور» ندانسته بود؟ مگر اوباما به صراحت از حمايت همه جانبه سران فتنه- با ذكر نام- به عنوان «يكي از اهداف استراتژيك آمريكا در ايران» ياد نكرده بود؟! مگر فتنه گران شعارهاي رسما ديكته شده اسرائيل را به دفاع از رژيم صهيونيستي سر ندادند؟ مگر روز مبارزه با استكبار جهاني به نفع آمريكا شعار ندادند؟ مگر به ساحت عاشوراي حسيني(ع) اهانت نكردند؟ مگر مسجد آتش نزدند؟ مگر تصوير حضرت امام(ره) را پاره نكردند؟! و… مگر ده ها و صدها جنايت مشابه ديگر را مرتكب نشدند؟! تمامي اين جنايات با حمايت و تاييد كساني صورت پذيرفت كه حضرتعالي سعي داريد آنها را فقط «فتنه زده» بدانيد و نه «سران فتنه»! ممكن است بفرمائيد كه آنها خود را رهبران و سران فتنه 88 نمي دانند و يا بفرمائيد وطن فروشي ها و جنايات ياد شده را محكوم مي كنند! خب! استاد بزرگوار! آدم زنده كه وكيل و وصي نمي خواهد! و در حالي كه هيچيك از سران فتنه حاضر به محكوم كردن جنايات ياد شده نيستند، حضرتعالي چه اصراري داريد كه آنها را فقط «فتنه زده» بناميد؟! فتنه زده افراد بي خبر و ساده دلي بودند كه فريب سران فتنه را خورده بودند. آيا از نظر جنابعالي، اين افراد فريب خورده با كساني كه آنها را سران فتنه مي ناميم هيچ تفاوتي ندارند؟! به يقين آنها را يكسان نمي دانيد، بنابراين سؤال بعدي اين است كه تفاوت آنان را در چه مي دانيد؟! آيا غير از اين است كه چشم افراد فريب خورده در جريان فتنه 88 به دستورالعمل آن چند نفر دوخته شده بود؟! بنابراين چه اصراري داريد كه ثابت كنيد اين چند نفر سران فتنه نيستند؟! مگر براي اين كه «سران فتنه» تلقي شوند بايد چه ويژگي ها و خصوصياتي داشته باشند كه نداشته اند؟!
2- جناب عسگراولادي عزيز، انكار نمي كنند، بلكه تاكيد هم مي فرمايند كه فتنه 88 مديريت بيروني داشته است و از اين روي بايد مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس را «سران فتنه» تلقي كرد. اين برداشت كه فتنه 88 را مثلث ياد شده مديريت كرده است قابل ترديد نيست و سران فتنه حقيرتر از آن بوده و هستند كه طراح اصلي فتنه همه جانبه، عميق و پرحجم 88 باشند ولي سخن آن است كه «مديريت بيروني» چگونه و تحت مديريت چه كساني فتنه88 را در داخل كليد زده و دستورالعمل هاي خائنانه خود را از طريق چه كساني در داخل كشور دنبال كرده است؟! و فتنه گران زيركدام پرچم جمع شده بودند؟!
3-استاد بزرگوار خطاب به نگارنده مي فرمايند «اينكه شما بگوئيد افرادي در داخل كشور «سران فتنه» بودند و بنده بگويم آنان «فتنه زده» بودند هيچ تغييري در نرخ اتهامات و جرائم و مجازات هاي آنها از سوي مردم و نظام حاصل نمي شود. ممكن است بنده همان داوري كه شما در مورد آنها داريد را بپذيرم» در اين بخش از نامه آقاي عسگراولادي نكته مهمي نهفته است كه يقين دارم ايشان از آن غفلت فرموده اند و اتفاقا جان كلام همينجاست. اگر سران فتنه را فقط «فتنه زده» بدانيم ضمن آن كه واقعيات موجود را ناديده گرفته ايم، جنايات آنان را كه وطن فروشي و ايفاي نقش ستون پنجم دشمن از جمله آنهاست، در حد و اندازه افراد فريب خورده پائين آورده و از خيانت هاي ياد شده تبرئه كرده ايم! در اين حالت جناب عسگراولادي – با عرض پوزش و بي آن كه بخواهند- براي كاستن از جرم و جنايت سران فتنه، به افراد ساده دل كه فريب آنها را خورده بودند جفا كرده اند. آيا غير از اين است؟!
4- آقاي عسگراولادي به ماجراي جنگ جمل و نصيحت ها و اتمام حجت هاي حضرت امير عليه السلام با اصحاب جمل اشاره كرده و نتيجه گرفته اند كه ايشان نيز در پي نصيحت «سران فتنه» يا به قول خودشان «فتنه زدگان» هستند در اين باره گفتني است كه؛
الف؛ مگر مسئولان نظام و مخصوصاً رهبر معظم انقلاب با سران فتنه اتمام حجت نفرمودند؟ ايشان در خطبه نماز جمعه 26 خرداد، آنان را به قانون گرايي دعوت كرده و از آشوب هاي خياباني برحذر داشتند و مدتي بعد از ستاد هر 4 نامزد انتخاباتي 5 نفر را فرا خوانده و نقطه نظرات آنها را به دقت مورد توجه قرار دادند و سفارش هاي منطقي و پدرانه اي فرمودند. به سران فتنه رسماً اعلام شد كه اگر نسبت به سلامت انتخابات ترديدي دارند، نظام حاضر به پي گيري نظرات آنها و حتي بازشماري هر صندوقي است كه آنان مي خواهند. تعدادي از نمايندگان مجلس و صاحب نظران با موسوي، كروبي، خاتمي و هاشمي به طور جداگانه ملاقات كردند و خواستار رويكرد آنان به قانون و پي گيري خواسته خود از مجاري قانوني شدند و… اما سران فتنه به هيچ يك از اين نصيحت هاي منطقي، قانوني و مستدل توجهي نكرده و به فتنه گري ادامه دادند. گفتني است كه جناب عسگراولادي نيز روز دوشنبه 2 آذرماه 88 در مصاحبه با خبرگزاري فارس درباره همين افرادي كه اكنون آنها را فقط «فتنه زده» مي نامند، گفته بودند: «اصل مطالب را كساني از خارج و عوامل شان در داخل مديريت مي كنند كه يك قلم مبلغ 77 ميليون دلار و يك قلم جديد مبلغ 55 ميليون دلار از كاخ سفيد دريافت كرده و سازمان و ساختار خاص خود را داشته و گوششان به اين حرف ها بدهكار نيست. در حال حاضر شيب معتدل در جريان هاي سياسي طي مي شود تا همه به اين نتيجه برسند كه بايد چشم فتنه را كور كرد ان شاءالله…»
اكنون بايد پرسيد؛ جناب عسگراولادي عزيز! مبالغ كلان 77 و 55 ميليون دلار كه جنابعالي به آن اشاره فرموده ايد را چه كساني در داخل كشور دريافت كرده اند؟ اين كه سخن خود حضرتعالي است. نيست؟! آيا مبالغ كلان ياد شده- كه البته فقط بخشي از بسيارهاست- وسط خيابان توزيع شده و يا آن كه براي افرادي خاص فرستاده شده است؟! مانند آن مبلغ كلان كه از سوي ملك عبدالله سعودي براي يكي از سران فتنه حواله شده بود!
فرموده بوديد «اصل مطلب را كساني از خارج و عواملشان در داخل مديريت مي كنند» بنابراين خود جنابعالي اولاً؛ بر پيوند فتنه 88 با بيرون تأكيد ورزيده ايد و ثانياً؛ فرموده ايد كه كساني در داخل آن را مديريت مي كنند. يعني اذعان داريد كه افراد ياد شده «سران فتنه» هستند.
نكته درخور توجه آن كه امروز با استناد به جنگ جمل مي فرمائيد، بايد آنها را نصيحت كرد ولي در مصاحبه ياد شده بعد از نصيحت سران فتنه تاكيد مي فرمائيد كه «آنها گوششان به اين حرف ها بدهكار نيست»، كه حق با شما بود و ديديم كه گوششان به هيچ روشنگري و نصيحتي بدهكار نبود. اما چرا امروز نظر ديگري داريد؟ چه تغييري در صورت مسئله پديد آمده است؟!
ب: جناب آقاي عسگراولادي به اين نكته توجه نفرموده اند كه در جريان جنگ جمل، ابتدا حضرت امير عليه السلام، اصحاب و سران فتنه جمل را نصيحت فرمودند ولي بعد از آن كه نصيحت و اتمام حجت در آنها تأثيري نكرد- و به قول آقاي عسگراولادي گوششان به اين حرفها بدهكار نبود- حضرت به ميان آنها شمشير كشيدند و فتنه جمل را با قلع و قمع فتنه گران فرو نشاندند. و اتفاقا مادام كه سران فتنه جمل كشته نشده بودند دست از جنگ با آنان نكشيدند. آيا غير از اين بود؟! بنابراين استناد آقاي عسگراولادي به برخورد حضرت امير(ع) در جنگ جمل با نتيجه اي كه از آن گرفته اند، همخواني ندارد و سخن همان است كه استاد گرانقدر در مصاحبه آذرماه 88 خويش به آن اشاره كرده و گفته بودند «در حال حاضر شيب معتدل در جريان هاي سياسي طي مي شود – يعني همان مدارا و تسامح با فتنه گران- تا همه به اين نتيجه برسند كه بايد چشم فتنه را كور كرد ان شاءالله» به بيان ديگر جناب عسگراولادي تاكيد داشته اند كه بعد از آنهمه نصيحت و مدارا چاره اي جز كور كردن چشم فتنه نيست.
5- فرموده اند «اين كه از آن سوي تيري پرتاب نمي شود نشان مي دهد ممكن است گوش شنوايي باشد»! و پرسش آن است كه آيا سران فتنه كمترين ابراز ندامتي كرده اند؟ و آيا كماكان بر طبل فتنه آمريكايي- اسرائيلي نمي كوبند؟ مگر جناب عسگراولادي نمي بينند كه سران فتنه به جاي ابراز ندامت و پوزش از مردم به خاطر آن همه وطن فروشي و جنايت، همچنان در گفتار و رفتار از مواضع رسما اعلام شده مثلث آمريكا، انگليس و اسرائيل پيروي مي كنند؟! استاد گرانقدر از سران فتنه چه موضع و يا بينش و منش همراه با اسلام و انقلاب و مردم و امام را ديده اند كه مي فرمايند از آن سوي هيچ تيري پرتاب نمي شود؟! بهتر است بفرمايند بصيرت و حضور پرصلابت مردم، چشم فتنه را كور كرده است نه آن كه سران فتنه دست از وطن فروشي و جنايت كشيده باشند. آنها همچنان به تيراندازي مشغولند ولي تيرهاي زهرآگين آنان با سپر بصيرت مردم روبرو و خنثي مي شود.
6- و بالاخره؛ اگرچه درباره جوابيه آقاي عسگراولادي گفتني هاي فراوان ديگري نيز هست ولي اين وجيزه را با اشاره به يك نكته خاتمه مي دهيم و آن جلب نظر ايشان به گفته اي از حضرت امام(ره) است، آنجا كه تاكيد مي فرمايند اگر ديديد دشمنان اسلام و نظام از شما تعريف مي كنند در كار خود ترديد كنيد و از آن دست بكشيد. اكنون جناب استاد نگاهي به رسانه هاي دشمن بيندازيد، همه آنها، اظهارات اين روزهاي شما را نشانه حقانيت! خود و ستون پنجم داخلي خود يعني سران فتنه معرفي مي كنند. دشمناني كه تا ديروز عليه شما بيشترين كينه توزي ها را داشتند، اين روزها، بيشترين تعريف و تمجيدها را نثار حضرتعالي مي كنند. نه آن كه فقط تعريف و تمجيد كنند بلكه اظهارات اين روزهاي شما را، با مواضع قبلي حضرتعالي به مقايسه نشسته و اصرار دارند مواضع اين روزهاي جنابعالي را مهر تاييدي بر كينه توزي ها و دشمني هاي خود عليه اسلام و انقلاب و نظام مقدس جمهوري اسلامي معرفي كنند. حضرتعالي فرموده ايد كه حاضريد آبروي خود را فدا كنيد كه بايد عرض كرد؛ آبروي شما متعلق به خودتان نيست بلكه برآمده از يك عمر فداكاري و پاكبازي براي اسلام و مسلمين است و باعث افتخار همه انقلابيون. اين گوهر ناب، گرانبهاتر از آن است كه به دستاويزي در دست دشمنان براي حمله به اسلام و نظام تبديل شود!
در خاتمه، اگر خداي نخواسته جسارتي از اين قلم به ساحت هميشه دوست داشتني و قابل احترام شما شده باشد، پيشاپيش عذرم را بپذيريد و بر من خرده مگيريد، چرا كه شما خود اصرار فرموده بوديد نظر كيهان در ذيل جوابيه حضرتعالي مطرح شود.
حسين شريعتمداري