حسن عباسی که از سال 1385 یک دوره کرسی نظریه پردازی و تولید علم در سطح کشور را با جمعیت بیش از 7000 دانشجو در طول 6 سال، برگزار نموده بود، پس از برگزاری 391 جلسه، به دلیل بی تقوایی ژورنالیستی و سخیف نمودن بحث های علمی ایشان، مسامحه ی مسولین در قبال آن و عدم حمایت لازم، حجت را بر خود تمام دانست و کلاس های دوره “دکترین ملی زندگی” و همچنین سخنرانی های عمومی خود در دانشگاه های کشور را تعطیل نمود.
مشرق، حسن عباسی از هفته گذشته جلسات سخنرانی هفتگی خود را تعطیل کرده است.

یکی از شاگردان عباسی، با انتقاد از رسانه ها، طی یادداشتی در همین زمینه توضیحاتی ارائه کرده و آن را در اختیار مشرق قرار داده است. متن کامل این یادداشت پیش روی شماست.

***

بزرگترین کرسی نظریه پردازی پس از 391 جلسه، تعطیل شد

حسن عباسی، که از سال 1385 یک دوره کرسی نظریه پردازی و تولید علم در سطح کشور را با جمعیت بیش از 7000 دانشجو در طول 6 سال برگزار نموده بود، پس از برگزاری 391 جلسه، آن را تعطیل نمود.

از سال 1377 تا 1379 جمعی صد نفره از چهره­ های فرهنگی و علمی کشور، دوستانی بودند که دور هم جمع شدند تا گره­ های کور ذهنی حدود 1.100.000 دانشجوی کشور را حل کنند و شروع به سخنرانی­ های متعدد در دانشگاه ­ها نمودند. آن جمع صد نفره امروز به یک­ سوم تقلیل یافته، حال آن­که دانشجویان کشور چهار برابر شده­ اند.

فشارها همواره بر شانه ­های شخصیت های فرهنگی کشور سنگینی می­ کند و وسع آن­ها هر چه باشد، گاهی هجمه رسانه­ ها، اگر چه دلسوزانه و متعهدانه؛ اما سبب خارج کردن دلسوزان از دشت فرهنگ کشور می شود. آنچه که هدف این نوشته است، نشان دادن اجمالی رفتار ژورنالیسم و عدم حمایت مسولین با این چهره­ های فرهنگی و تاثیر آن بر توقف تولید علم و جنبش نرم ­افزاری است. باشد که تذکری بر ژورنالیسم کشور، از جمله ما قلم به دستان، باشد!

حسن عباسی، تا کنون یکی از اصلی ترین چهره­ های فرهنگی بوده که علاوه بر داشتن کرسی مستمر نظریه پردازی، رکورددار تعداد سخنرانی­ ها و روشنگری در مجامع دانشگاهی بوده است. از این حیث رسانه های جمعی به انعکاس سخنان ایشان در خروجی وبسایت های خود پرداخته اند. این استاد دانشگاه از سال 80 تا سال 83 تعداد 120 جلسه کلاس آزاد و کرسی نظریه پردازی در محل لانه جاسوسی برگزار نمود. نکته آنکه کسانی که در این دوره شرکت کرده بودند، به دلیل کیفیت علمی، عموما به عنوان مشاوران جوان در دستگاه های دولتی به کار گرفته شدند. این دوره، به دلیل آلودگی ژورنالیسم کشور به بی تقوایی، به مدت 49 ماه کلاسهای وی تعطیل و با ممنوعیت سخنرانی و تدریس و مصاحبه و تصویر مواجه شد.

تنها علت این بود که حسن عباسی در یکی از سخنرانی هایش گفته بود “تعداد 220 نقطه ضعف از آمریکا را شناسایی کرده ایم، و این را روی وب سایت ها منتشر می کنیم. ” و این جمله را خبرنگار یک خبرگزاری، در یک بی اخلاقی گری آشکار اینگونه منتشر نمود؛ “حسن عباسی: به 29 نقطه از آمریکا حمله اتمی می کنیم!” و به همین سادگی، از مقامات امنیتی وقت کشور گرفته تا دیگران، وی را به دادگاه کشاندند و استناد به مطالب اشتباه آن خبرنگار نمودند. با این حال مایکل لدین، استراتژیست ارشد حزب جمهوری خواه و موسسه امریکن اینترپرایز، به خبر آن خبرنگار استناد و اعلام کرد که تئوریسین های حکومت جمهوری اسلامی، آمریکا را به حمله تهدید می کنند! و کار تا آنجا بالا گرفت که حتی کمال خرازی، وزیر خارجه وقت، ناچار به موضع گیری و پاسخگویی در قبال آن شد. تا آن که وزارت اطلاعات متن سخنرانی را پیاده نمود و در حالی که در آن سخنرانی هیچ مطلبی مبنی بر “تهدید هسته ای 29 نقطه از آمریکا” یافت نشد؛ وی پس از برگزاری 19 جلسه دادگاه، تبرئه شد، اما هنوز ممنوعیت ها ادامه یافت و به همین سادگی 49 ماه خانه نشین شد!

اما حتی نه آن خبرنگار و نه آن خبرگزاری رسمی کشور هیچگاه حرف خود را پس نگرفته و بابت آن عذر خواهی نکردند.

پس از آن که کرسی نظریه پردازی حسن عباسی، با احساس تکلیف و اصرار دلسوزان فرهنگی، مجددا در اواخر سال 1385بازگشایی شد تا به امروز 391 جلسه به طور مستمر (با دشورای و 4 بار تعطیلی در دانشگاه تربیت معلم، تالار پذیرایی دیزج خلیل، دانشکده بهداشت دانشگاه تهران، دانشگاه سوره، دانشکده حقوق دانشگاه تهران و نهایتا اندیشکده لوزی) ادامه یافت. در این کرسی که عنوان تبیین “دکترین ملی زندگی” را بر خود داشت؛ بنا بر این بود که از میان جوانان متعهد و مومن کشور، استراتژیست هایی تربیت شوند که در آینده ای نزدیک، نظام را از تصمیم سازی استراتژیک مستغنی نموده و باری از روی دوش آینده ی انقلاب برداشته شود؛ و حرکت انقلاب با بومی سازی علوم استراتژیک (که دانش بقاست) استمرار یابد.

اما بهار امسال در جلسه ای 2 ساعته، وی به تبیین تاریخ طرح ریزی استراتژیک پرداخته و در خلال آن بحث فلسفه اسلامی نیز مطرح شد. اما به دلیل آنکه خبرنگاران سه وب سایت با هویت خاص، با بریدن یک قطعه‌ 18 دقیقه‌ای از یک سخنرانی مربوط به دو سال پیش، که در آن حسن عباسی به پرسش یکی از حاضران در خصوص فلسفه و نسبت آن با حکمت، و نقش آن در مبانی نظری نظام جمهوری اسلامی پاسخ می‌دهد، در یک بی تقوایی ژورنالیستی، تیتر می زنند که ” حسن عباسی: جوادی آملی بیاید با من مناظره کند!” و همین خبر مبنای جنجالی رسانه ای برای دعوای فلسفه شد. حسن عباسی به این بلوای رسانه ای طی مطلبی مطول به نام “عبور از سایه” پاسخ داد و گفت که ” من هیچ وقت ادعای مناظره با آیت‌الله جوادی آملی را نداشتم.” اما جنجال هفته ها جاری بود، تا آنکه برخی دیگر نیز با سو استفاده از شوک رسانه ای ایجاد شده، به تحریک سیاستمداران پرداختند و با وجود تکذیب ادعای مناظره و پاسخ علمی به این موضوع، پس از چندماه رفع ممنوعیت قبلی، یکبار دیگر حسن عباسی ممنوع التصویر شد.

با وجود آن که اوج خبرهای منتشر شده در خصوص یک فرد، در یکی از سایت های خبری، مربوط به اسفندیار رحیم مشایی با 16 خبر در 100 روز، بوده است اما این جنجال رسانه ای که نطفه آن با خبر غلط خبرنگار شکل گرفت، به 100 مورد تیتر خبر طی تنها دو هفته در مورد حسن عباسی، شکل گرفت.

تفکر حاکم بر فضای رسانه ای، اینچنین شکل گرفته که برای جذاب شدن خبرهایی که صرفا جنبه علمی دارند باید از حاشیه های جلسه علمی تیتر ساخت تا مخاطب با جذابیت یک تیتر جنجالی وارد شود و محتوای علمی خبر را در کنار حاشیه ها بخواند! با این فرمول چهره های علمی کشور، اینچنین تخریب و سپس به زاویه رانده می شوند:

حسن عباسی در همایش شمارش معکوس برای آرماگدون در تالار حکمت دانشگاه گیلان، به تشریح دکترین های اقتصادی امروز کشور پرداخت، که چگونه صحنه اقتصادی کشور با تفکر نئوکینزی و تفکر فریدمنی، اقتصاد پول مبنا را در کشور حاکم نموده و چگونه “اقتصاد مقاومتی” می تواند از این ورطه هولناک جامعه را رهایی بخشد و برای این امر باید شاخصه ها، اقتصاد تولید و مصرف و … را تبیین نمود. در پرسش و پاسخ انتهای این بحث کاملا علمی دو ساعته، ، سوالی در خصوص نظام بانکداری مطرح شد و پس از پاسخی کامل، به شوخی حسن عباسی به فرار ریس یکی از بانک ها اشاره نمود. همین موضوع دستمایه ای شد تا یک بحث علمی دو ساعته در نگاه خبرنگار به این تیتر جنجالی تقلیل یابد که “هر جا سخن از اعتماد است، نام بانک فلان میدرخشد که رئیسش در رفت” و آن خبرنگار بحث علمی را با این تیتر، به ابتذال کشید!

در سخنرانی دیگری، وی به تبیین مولفه های 7گانه ایمان پرداخت که یکی از آنها ایمان به رسل الهی است. در خلال تبیین این مولفه، به نقش غرب در نفی و مقابله با حرکت انبیای الهی، پرداخته شد و این استراتژیست برای نمونه به کارتون یوگی اشاره نمودند که برای تمسخر نوح نبی، بدل از کشتی نوح گرفته شده است. آنچنان که در این کارتون کلمه (Noah’s Ark) بر روی بدنه کشتی نیز درج شده است. اما خبرنگاری که بر اساس قواعد ژورنالیسم حاکم و به مُرّ بی اخلاقی گری، ساحت علمی بحث و تقدس نوح نبی (ص) را نیز نادیده می گیرد و برای ایجاد جذابیت و افزایش کلیک، تیتر می زنند که، ” کشف جدید حسن عباسی: کارتون «یوگی و دوستان» توهین به حضرت نوح بود”

وی در تبیین “سبک زندگی” که یکی از خروجی های جلسات “دکترین ملی زندگی” ایشان است و همچنین از تاکیدات اخیر مقام معظم رهبری، توجه به آن است؛ در جلساتی به تشریح سبک زندگی پرداخت و در خلال بحث علمی خویش با اشاره به نقش تبلیغات بازرگانی رسانه ملی در ایجاد سبک زندگی، بخش عمده ی از آنها را نگران کننده و حاصل نفوذ جریان لیبرال و هجوم فرهنگی غرب برای تغییر زندگی مردم ایران دانست. ضمن آنکه برای تلطیف فضای جلسه و برای نمونه تبلیغاتی، به چیپس و پفک (چی توز) نیز اشاره داشت. تیتری که خبرنگار برای این بحث علمی، که توجه به موضوع آن از تاکیدات مقام معظم رهبری است، انتخاب کرده بود، این شد: ” نظر حسن عباسی درباره چی توز طلایی!”

دیگر سخنرانی های علمی حسن عباسی نیز به تیغ ژورنالیسم اینچنین گرفتار شد که اگر در خلال بحث یا در انتهای کلام و در پرسش و پاسخ چیزی در خصوص چیپس و پفک و چی توز گفته بود همین ها به تیتر جنجالی بدل شد و حالا خودتان چهره استراتژیست جمهوری اسلامی را که حتی دکترین اقدام نامتقارنش در دانشگاه های نظامی آمریکا تدریس می شود ببینید: چیپس و پفک! دعوت به مناظره! یوگی! استقلال پرسپولیس! حمله اتمی! هرجا سخن از اعتماد است و….

خودتان قضاوت کنید، حالا دیگر ژورنالیسم به جای اقدام فرهنگی، ساحت علم را به ابتذال می کشاند، ریشه چهره های فرهنگی را به تیغ تیترهایش می زند، آنها را به زاویه می راند، ممنوع التصویر تدریس و سخنرانی می کند، و خانه نشین می کند.

و این اتفاق صرفا نمونه ای است، از چهره ای که از بزرگان علمی کشور می سازیم!

حالا حسن عباسی، که از سال 1385 یک دوره کرسی نظریه پردازی و تولید علم در سطح کشور را با جمعیت بیش از 7000 دانشجو در طول 6 سال، برگزار نموده بود، پس از برگزاری 391 جلسه، به دلیل بی تقوایی ژورنالیستی و سخیف نمودن بحث های علمی ایشان، مسامحه ی مسولین در قبال آن و عدم حمایت لازم، حجت را بر خود تمام دانست و کلاس های دوره “دکترین ملی زندگی” و همچنین سخنرانی های عمومی خود در دانشگاه های کشور را تعطیل نمود.

 

این است قاعده ی کارها،

شماتت بزرگان تیری است که هرگز به خطا نخواهد رفت!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *