مهمان توام اى جان زنهار مخسب امشب

 مولوی در دفتر دوم مثنوی درباره پنهان بودن شب قدر می‌گوید:این پنهانی برای آن است که جوینده، شب های بسیاری را با عبادت به صبح برساند و از این راه به چشمه حقیقت دست یابد.

 

 فارس، در اشعار شعرای پارسی گو نمونه های قابل توجهی از اشارات ایشان به شب قدر وجود دارد.بیشترین و دلکش ترین اشعار در ثنای رمضان و روزه را در شعر مولانا می توان یافت. به همان قیاس بیشترین اشعاری که در آن ذکری از شب قدر رفته است نیز در سخن مولانا جلال الدّین محمّد بلخی نهفته است. مولانا در غزلی با ردیف ” زنهار مخسب امشب ” مخاطب خویش را به بیداری تا سحر در شب قدر فرا می خواند:

 مهمان توام اى جان زنهار مخسب امشب 

اى جان و دل مهمان زنهار مخسب امشب

 روى تو چو بدر آمد امشب شب قدر آمد

 اى شاه همه خوبان زنهار مخسب امشب

 اى سرو دو صد بستان آرام دل مستان

 بردى دل و جان بستان زنهار مخسب امشب

 اى باغ خوش خندان بی تو دو جهان زندان

 آنى تو و صد چندان زنهار مخسب امشب

 

و در غزلی دیگر باز هم به بیداری می خواند و راه بار یافتن به کوی دوست را در همین شب قدر می داند:

 امشب عجبست اى جان گر خواب رهى یابد

 وان چشم کجا خسپد کو چون تو شهى یابد

 اى عاشق خوش مذهب زنهار مخسب امشب

 کان یار بهانه جو بر تو گنهى یابد

 من بنده آن عاشق کو نر بود و صادق

 کز چستى و شبخیزى از مه کلهى یابد

 در خدمت شه باشد شب همره مه باشد

 تا از ملاء اعلا چون مه سپهى یابد

 بر زلف شب آن غازى چون دلو رسن بازى

 آموخت که یوسف را در قعر چهى یابد

 آن اشتر بیچاره نومید شدست از جو

 می گردد در خرمن تا مشت کهى یابد

 بالش چو نمی یابد از اطلس روى تو

 باشد ز شب قدرت سال سی هى یابد

 زان نعل تو در آتش کردند در این سودا

 تا هر دل سودایى در خود شرهى یابد

 امشب شب قدر آمد خامش شو و خدمت کن

 تا هر دل اللهى ز الله ولى یابد

 اندر پى خورشیدش شب رو پى امیدش

 تا ماه بلند تو با مه شبهى یابد

  

با اشاره به شب قدر، روایی حاجات هر مسلمان را در این شب میسر می داند و این اعجاز شب قدر را شمه ای از نور رخ حضرت دوست می داند و می گوید:

 

روا شود همه حاجات خلق در شب قدر

که قدر، از چو تو بدرى بیافت آن اعزاز

همه تویى و وراى همه دگر چه بود

که تا خیال درآید کسى تو را انباز…

مولانا در غزلی با مطلع:

مى بسازد جان و دل را بس عجایب کان صیام

گر تو خواهى تا عجب گردى عجایب دان صیام

یک به یک صفات و عجایب ماه مبارک رمضان را می ستاید تا به شب قدر می رسد و در ادامه می سراید:

 

گر چه ایمان هست مبنى بر بناى پنج رکن

لیک والله هست از آن ها اعظم الارکان صیام

لیک در هر پنج پنهان کرده قدر صوم را

چون شب قدر مبارک هست خود پنهان صیام

مولوی در دفتر دوم مثنوی پنهان بودن شب قدر را چنین دلیل می آورد که این پنهانی برای آن است که جوینده، شب های بسیاری را به عبادت به صبح برساند و از این راه به چشمه حقیقت دست یابد:

حق شب قدرست در شب ها نهان

تا کند جان هر شبى را امتحان

نه همه شب ها بود قدر اى جوان

نه همه شب ها بود خالى از آن

One thought on “شعر در مورد شب قدر”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *