هراز نیوز – سید هادی مصطفوی – از جملهی بزرگترین مشکلاتی که بعد از شهادت امام صادق(ع) و در زمان امامت فرزندش امام کاظم(ع) گریبانگیر جامعهی شیعهی آن روز شد، به وجود آمدن فرقههای مختلفی با اعتقادات متفاوت و ناهمسو در بین مردم بود که از جملهی آنها میتوان به پیدایش فرقهی اسماعیلیه اشاره کرد؛
فرقهای که جناب اسماعیل – فرزند دیگر امام صادق(ع) – را به عنوان هفتمین امام امت میدانستند. این گروهها به نوعی دچار توهم خوداجتهادی و خودپسندی شده بودند، به طوری که چشمها را از سوی زینالمجتهدین، حضرت موسی کاظم(ع) گرداندند و جانبهای دیگری را مینگریستند.
به عبارت دیگر و شاید هم بهتر میتوان گفت که نسبت به امامت محمدبنجعفر دچار تردید شده بودند و لذا شعبههای مختلفی از شیعه را از انحراف فکری و ایمانی خود، در جامعهی آن روز بنیان نهادند.
و لذا تنها هدف امام در جایگاه امامت، مبارزه با خلفایی چون مهدی عباسی و هارونالرشید نبود، بلکه میبایست با اینگونه فرقهزاییها در یکونیم قرن پس از آمدن اسلام نیز مقابله و مبارزه مینمودند؛
مثلا یکبار هارونالرشید در مقابل مزار رسول اکرم(ص) ایستاد و گفت: سلام بر تو ای پسر عمو! و امام نیز همانجا فرمودند: سلام بر تو ای پدر! و بعد از آن پاسخ کوبندهی امام بود که هارونالرشید دستور داد تا ایشان را به زندان افکنند…
تولید این فرقههای رنگارنگ و بیمحتوا و وحدتشکن، بعد از شهادت امام هفتم نیز ادامه داشت، به طوری که فرقههای «سمطیه» – معتقدان به امامت محمد دیباج، فرزند دیگر امام صادق(ع) – ، «ممطوره» – كسانی كه در مورد امام كاظم(ع) توقف كرده و گفتند ما نمیدانیم آن حضرت از دنیا رفته یا نه – و «واقفیه» كسانی كه قائلاند امام كاظم(ع) از دنیا نرفته و تا قیامت نیز نخواهد مرد! – و چند فرقهی گمنام و بدنام دیگر نیز به وجود آمدند که البته تا به امروز نیز این فرقههای انحرافیِ (متأسفانه) اسلامی در حال نفسکشیدن در فضای جامعه هستند.
اگر به تاریخ معاصر کشورمان نگاهی بیندازیم با گروهها و احزاب مختلفی (شاید اگر کمی تسامح کنیم بتوانیم نام فرقه را بر آنها نیز بگذاریم) مواجه میشویم که هر کدام از آنها به نوعی مبانی فکری خاص خود را دارند و شاهد بودیم و هستیم که هر کدام برداشتهای متفاوتی از اصول و فروع دین را در کارنامهی اعتقادی خود به نمایش میگذارند که شناخت این چندگانگیها و البته عبور از آنها به دانش بالا و ایمان مکفی نیازمند است،
تا جایی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز رگههایی از آن گروهها در ارکان نظام حضور داشتند (و دارند) که در مورد بسیاری از مسائل از جمله مسألهی قانون اساسی، ولایت فقیه، نحوهی تعامل و یا تقابل با امریکا و دیگر کشورها، چگونگی مدیریت جنگ در هشت سال دفاع مقدس، تبیین اهداف و راهبردهای نظام آموزشی، نحوهی پرداختن به مسائل فرهنگی و اقتصادی کشور، تئوریهای تبیینکنندهی عدالت اجتماعی و بسیاری از موضوعات دیگر که در ادوار مختلف دولتها در کشور ما به وجود آمد، اختلافات اساسی و محتوایی در نظریات آنها به چشم میخورد که بسیاری از اینها بیانگر تفاوت بنیانی و فکری گروههای معلومالحال میباشد.
اکنون رهبریِ جامعه نه تنها باید با استکبار جهانی و عوامل آن مبارزه نماید بلکه باید با ایجاد شاخهها و شعبههای جدیدی که در بدنهی نظام و تحت ظل اسلام به وجود آمدهاند نیز دستوپنجه نرم کنند و از چند شقه شدن گروههای انقلابی جلوگیری نمایند؛ و نگارنده بر این عقیده است که رفتار امروز رهبر انقلاب مشابه رفتارهای موسیبنجعفر(ع) در سالهای 148 تا 183 هجری است؛ با این تفاوت که امام کاظم(ع) در آن دوران از حمایت جمعی کمتری برخوردار بوده و به نوعی از منصب حکومت برخوردار نبودند و سالهای زیادی از عمر پر برکت خویش را در زندان خلفای عباسی گذراندند،
اما امت اسلام ایران در حال حاضر از حکومت اسلامی برخوردار است و طرفداران و حامیان زیادی برای رهبری فعلی مسلمانان در عصر غیبت امامعصر(عج) وجود دارد.
پس ما نیز باید با تقویت قوای فکری و اعتقادی خود راه را بر ورود و نفوذ اندیشههای متفرقه و ناهمسو با موازین اسلامی ببندیم تا در بزنگاهها و پیچهای تاریخی بزرگی که برای کشور و نظام رخ میدهند کارنامهی درخشانی را از خود به نمایش بگذاریم؛ کارنامهای که برای عدهای در سه سال پیش و همین ایام، جز سیاهی رنگ دیگری نداشت.
بازاز تمثیل استفاده کردن….
چه ربطی داره … بالاخره نظرات مختلفی در جامعه هست که باید شنیده بشه
اینها تمثیل نیست واقعیت تاریخیه ، تاریخ هم همیشه تکرار می شه،
خلط مبحث نکینیم بله نظرات و عقاید مختلف وجود داره ولی هر نظری رو هم نباید بیان کرد این منافاتی با آزادی بیان نداره چرا که در قرآن ازادی بیان اینطور مطرح شده که باید حرف زد اما حرف درست (قولا سدیدا) پس با استناد به این آیه هر حرفی رو هم نباید زد ، چراکه یک عقیده می تونه عامل ایجاد یک فرقه باشه
خیلی بیخودین