هرا زنیوز – رحمت عزیزی – در عصر رویش قارچ گونه عرفان‌های غربی و شرقی و عطش روز افزون بشر در کشف حقیقت، آیا نشر و ترویج عرفان اسلامی و حکمت صدرایی پاسخگوی پرسش‌های بشر امروز می‌باشد و آیا راهی در بن بست‌های فکری جوان امروز خواهد گشود؟

پاسخ ما به پرسش‌های فوق جهت‌گیری رفتار و عملکرد ما را معین و مشخص می‌کند همچنان که برخی با پاسخ منفی به پرسش‌های فوق با ابزارهای مختلف سعی در تحدید و تخریب عرفان اصیل اسلامی و عرفای معاصر نمودند و با تقطیع سخنان و نظرات این بزرگان سعی در تخریب وجه عارفان عصر دارند.

آنانی که نه از عرفان دل خوشی دارند و نه از پیر عارفان و سالکان خمینی کبیر (ره)، و کمر همت در تخریب عارفان و سالکان گذشته و معاصر بسته‌اند؛ آب چاه مقدس زمزم بيالودند تا بدين سبب مشهور شوند.

لذا روی سخن با مخاطبین این افراد، خوانندگان نشریات و کاربران سایت‌های تحت امرشان می‌باشد که انتظار می‌رود دست به تحقیقی موشکافانه زنند تا در همهمه مدعیان عرضه‌ی دین، صدای حق و حقیقت را بشنوند. تا با مشاهده مطلبی بریده شده و شنیدن سخنانی قطعه قطعه شده از عارفان و روحانیون حقیقی روی بر نتابند و لحظه‌ای به تأمل بنشیند و اسب احساس را به چوب عقل رام نمایند تا بازار معاندین، رکود یافته و از هم نوایی با وهابیون لامذهب دست برداشته و بیش از این اهل بیت عمت و طهارت (ع) را سپر و ابزار اهدافشان قرار ندهند.

جویندگان حقیقت را سزاست که به مشعل دیدگا‌ه های امام و رهبری پیرامون فلسفه، عرفان، و.. مجهز گشته؛ لذا بدین سبب به نظرات و اندیشه‌های حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری (حفظه الله) که از پیمودگان این راه‌اند به عنوان فصل الخطاب و راهگشاهی در میان بازار داغ عرضه عرفان‌های گوناگون رجوع نموده‌ایم.

امام (ره) خاضعانه خود را محروم از گفتار عارفان می‌نامد و منکرین مقامات عارفان را این گونه یاد می‌کند که:

دخترم! سعى کن اگر اهلش نیستى و نشدى، انکار مقامات عارفین و صالحین را نکنى و معاندت با آنان را از وظایف دینى نشمرى، بسیارى از آنچه آنان گفته‏اند در قرآن کریم به طور رمز و سربسته، و در ادعیه و مناجاتِ اهل عصمت بازتر، آمده است و چون ما جاهلان از آنها محرومیم با آن به معارضه برخاستیم. (صحیفه امام، ج‏18، ص: 454)

آنان که انکار مقامات عارفان و منازل سالکان کنند، چون خودخواه و خودپسند هستند هر چه را ندانستند حمل به جهل خود نکنند و انکار آن کنند تا به خودخواهى و خودبینى‏شان خدشه وارد نشود «مادر بُتها بُتِ نفس شماست» تا این بت بزرگ و شیطان قوى از میان برداشته نشود راهى به سوى او- جلّ و علا- نیست، و هیهات که این بت شکسته و این شیطان رام گردد. (صحیفه امام، ج‏18، ص: 454)

پسرم، آنچه در درجه اوّل به تو وصیت مى‏کنم آن است که انکار مقامات اهل معرفت نکنى، که این شیوه جُهّال است؛ و از معاشرت با منکرین مقامات اولیا بپرهیزى، که اینان قُطّاع طریق حق هستند. (سر الصلوة /مقدمه/ 28)

حضرت امام در اواخر عمر شریفش در نامه معروف خود به گرباچوف که می‌توان از آن به عنوان اولین محصول صادراتی انقلاب اسلامی یاد کرد از محی‌الدین ابن عربی به عنوان بزرگ مرد یاد کرده و می‌نویسند:

دیگر شما را خسته نمى‏کنم و از کتب عرفا و بخصوص محیى الدین ابن عربى نام نمى‏برم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنى چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این گونه مسائل قویاً دست دارند، راهى قم گردانید، تا پس از چند سالى با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر ز موى منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهى از آن امکان ندارد. (صحیفه امام، ج‏21، ص: 220)

 

حضرت آيت الله خامنه‌اى رهبر معظم انقلاب اسلامى در پیام خود به مناسبت همايش جهانى بزرگداشت صدرالمتالهين، ‌در خرداد سال 1388 پیرامون عظمت فکری صدرالمتالهين می‌فرمایند:
از طرفه‌هاى زمانه اين است كه صدرالمتالهين، هم بيشترين پيروان و منتحلان فلسفى و هم بيشترين منتقدان و مخالفان را در مدت چهار قرن گذشته داشته است. در اين مدت بيشترين مشعلداران فلسفه‌ى الهى در ايران، دنباله روان و شارحان فلسفه‌يى به شمار مى‌روند كه او با نبوغ و ابتكار خود همچون ناسخ شيوه‌هاى معروف مشايى و اشراقى، و مشتمل بر همه ى برجستگي‌هاى آن، بنيان نهاد و مبانى آن را در هزاران صفحه با تقرير رسا و پرجاذبه ى خويش، تبيين كرد.

 

ترديد نبايد كرد كه هم آن تأثير خاضع كننده بر روى بزرگانى از سرآمدان فلسفى، و هم اين برانگيختگى عقيدتى يا علمى از سوى منتقدان و مخالفان، به نقطه ى يگانه اى اشاره مى كند كه همانا جز عظمت فكرى، و نيروى ابداع، و بنيان رفيع فلسفه‌ى اين حكيم بزرگ، چيز ديگرى نيست.

 

مكتب فلسفى صدرالمتالهين همچون شخصيت و زندگى خود او، مجموعه‌ى در هم تنيده و به وحدت رسيده ى چند عنصر گرانبها است. در فلسفه ى او از فاخرترين عناصر معرفت يعنى عقل منطقى، و شهود عرفانى، و وحى قرآنى، در كنار هم بهره گرفته شده، و در تركيب شخصيت او تحقيق و تأمل برهانى، و ذوق و مكاشفه ى عرفانى، و تعبد و تدين و زهد و انس با كتاب و سنت، همه با هم دخيل گشته.
به گمان ما فلسفه‌ى اسلامى بويژه در اسلوب و محتواى حكمت صدرايى، جاى خالى خويش را در انديشه ى انسان اين روزگار مى جويد و سر انجام آن را خواهد يافت و در آن پابرجا خواهد گشت.
ما ايرانيان بيش از همه به اين فلسفه الهى وامدار و بيش از همه در برابر آن مكلفيم. دوران ما با دميدن خورشيدى چون امام خمينى كه يگانه ى دين و فلسفه و سياست و خود يكى از صاحب نظران برجسته در حكمت متعاليه بود.

 

مقام معظم رهبری در دیدار گروهى از فضلاى حوزه‌ى علمیه‌ى قم با معرفی فلسفه اسلامی علاوه بر صحه گذاشتن راهی که ملاصدرا پیموده است نسبت به ترویج فلسفه‌های غربی هشدار داده و با صدور دستورالعملی برای متخصصین امور می فرمایند:

 

همین‌جا داخل پرانتز عرض كنم: یكى از كارهایى كه باید صورت گیرد، معرفى فلاسفه‌ى شیعه در دوره‌هاى مختلف است.

فلسفه‌ى اسلامى، پایه و دستگاهى بوده كه انسان را به دین، خدا و معرفت دینى نزدیك مى‌كرده است. فلسفه براى نزدیك شدن به خدا و پیدا كردن یك معرفتِ درست از حقایق عالم وجود است؛ لذا بهترین فلاسفه‌ى ما – مثل ابن‌سینا و ملاّ صدرا – عارف هم بوده‌اند. اصلاً آمیزش عرفان با فلسفه در فلسفه‌ى جدید – یعنى فلسفه‌ى ملاّ صدرا – به‌خاطر این است كه فلسفه وسیله و نردبانى است كه انسان را به معرفت الهى و خدا مى‌رساند؛ پالایش مى‌كند و در انسان اخلاق به‌وجود مى‌آورد.

راهى كه ملاّ صدرا آمده، راه درستى است. آن فلسفه است كه انسان را وادار مى‌كند هفت سفر پياده به حج برود و به همه‌ى زخارف دنيوى بى‌اعتنايى كند.

به اعتقاد بنده، قرائن و شواهد نشان مى‌دهد فلسفه‌هایى كه در ایران رایج شد – و الان هم اوج آن است – عادّى نبود. خواستند براى فلسفه‌ى اسلامى رقیب درست كنند؛ لذا فلسفه‌هاى غربى را آوردند و ترجمه و ترویج كردند.

یكى از رشته‌هاى تألیف و كار فلسفى، نوشتن فلسفه براى كودكان است. كتابهاى فلسفىِ متعدّدى براى كودكان نوشته‌اند و ذهن آنان را از اوّل با مبانى فلسفى‌اى كه امروز مورد پسند لیبرال دمكراسى است، آشنا مى‌كنند. یقیناً در نظام شوروى سابق و دیگر نظامهاى ماركسیستى اگر دستگاه فلسفه براى كودكان و جوانان بود، چیزى بود كه مثلاً به فلسفه‌ى علمى «ماركس» منتهى شود. ما از این كار غفلت داریم. من به دوستانى كه در بنیاد ملاّ صدرا مشغول كار هستند، سفارش كردم، گفتم بنشینید براى جوانان و كودكان كتاب بنویسید. این كارى است كه قم مى‌تواند بر آن همّت بگمارد. بنابراین از جمله كارهاى بسیار لازم، بسط فلسفه است؛ البته با مبانى مستحكم و ادبیات خوب و جذّاب.

به نظر من بین فلسفه و كلام هم نباید دعوا قائل شد. مهمترین كتاب كلامى ما را یك فیلسوف – یعنى، – یعنى خواجه‌نصیر – نوشته.

 

لذا امید است مسئولین علمی و فرهنگی کشور با در دست گرفتن بیرق عرفان و فلسفه، تریبون را از غیر اهلش گرفته و در میان همهمه مدعیان، و هجمه معاندان رسا ترین صدا گردیده و جستجو گران حقیقت را از رفتن به سوی آدرس های غلط بازدارند و آب حیاتی شوند برای رفع عطش بشر امروز.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *