“نفت” و نیکسون؛ دو سرچشمه شکلگیری جنبش ضداستعماری دانشجویان در ۱۶ آذر
ورود نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا، یکی از دلایل اعتراض دانشجویان در ۱۶ آذر سال ۳۲ بود اما یکی دیگر از دلایل عمده آن، برقراری رابطه با انگلستان و مطرح شدن دوباره واگذاری نفت ایران به دول استعماری بود.
گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم– سید امیر مکی پژوهشگر تاریخ معاصر: پس از کودتای 28 مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق و بازگشایی دانشگاهها در مهرماه 1332 که همزمان با شروع دادگاه فرمایشی دکتر محمد مصدق، دکتر علی شایگان و مهندس احمد رضوی بود، جنب و جوش مضاعفی در بین قشر تحصیلکرده و به خصوص دانشجویان دانشگاه تهران جهت فعالیتهای سیاسی و برگزاری راهپیمائیها و تجمعات اعتراضی و عمومی پدید آمد.
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
آنچنان که نخستین حرکتهای ضد دولتی دانشجویان در پی اعلام تجدید رابطه با حکومت استعمار پیر یعنی انگلستان و در پی آن اعلام حضور هفته آتی معاون رئیس جمهور آمریکا یعنی ریچارد نیکسون در ایران بود، چنانچه بر خلاف اظهارات رسمی وزیر خارجه دولت کودتا که: “…قبل از حل مسئله نفت تجدید رابطه امکان ندارد، تسلیم نقشههای انگلیس و آمریکا گردیدند و در تاریخ 14 آذر 1332 طی اعلامیه ای {بنام دوستی دیرینه} با دولت استعماری انگلستان تجدید رابطه نمودند.”
متن “اعلامیه مشترک دولت شاهنشاهی ایران و دولت علیا حضرت ملکه انگلستان” به شرح زیر بود:
ساعت 2 بعد از ظهر – طهران 14 آذر ماه 1332
دولت شاهنشاهی ایران – دولت علیا حضرت ملکه انگلستان
“اینک تصمیم گرفتهاند که روابط سیاسی را برقرار سازند و بهزودی هریک سفیر کبیر خود را به کشور دیگر اعزام دارند. سپس در نزدیکترین موقعی که مورد موافقت طرفین باشد درباب حل اختلافات مربوط به نفت که اخیرا موجب تیرگی روابط بین آنها شده بود شروع به مذاکره نمایند و به این طریق دوستی دیرینه خود را برقرار و محکم نمایند.
دولتین اطمینان دارند که با حسن نیت به راه حلی میتوان رسید که آمال و آرزوهای ملی مردم ایران در خصوص منابع طبیعی کشورشان ملحوظ و شرافت و مصالح و منافع طرفین بر اساس عدل و انصاف تامین شود. به این طریق امیدواری حاصل است که به رفاه و سعادتمندی دو ملت و صلح و همکاری بین المللی کمک واقعی شود.”
در این زمان، دانشجویان با سر دادن شعارهایی مثل «مصدق پیروز است» و «مرگ بر شاه» نسبت به تداوم فضای خفقان پس از کودتا و تجدید رابطه سیاسی دولت شاهنشاهی با بریتانیا که همان روزها خبرش اعلام شده بود، شدیداً اعتراض کردند و معترض به رفتار دیکتاتوری دولت کودتا بودند.
نکته حائز اهمیت در مخالفتهای مضاعف دانشجویان و همچنین پیدایش خشم بیشتر آنها ، دعوت از معاون رئیس جمهور آمریکا ، ریچارد نیکسون و همسرش به ایران که حتی محل اسکان او را هم در کاخ شاهپور عبدالرضا در نظر گرفته و اعلام نمودند ، تا تمامی برنامه های از پیش تعیین شده خود ، در قبال تاج بخشی به محمد رضا شاه را تمام و کمال به انجام رسانند و منتظراجرای قدردانی از طرف دولت کودتا و شخص شاه بودند. (اعلام شرح مذکور در روزنامه اطلاعات – چهارشنبه یازدهم آذرماه 1332)
در روز 14 آذر 1332 با ورود دنیس رایت، کاردار جدید سفارت انگلیس به ایران دانشجویان دانشکدههای حقوق و علوم سیاسی، دندانپزشکی، فنی، پزشکی و داروسازی در دانشکدههای خود تظاهرات پر شوری علیه رژیم کودتا و مقاصد و اهداف وی برپا کردند که در روز 15 آذرماه این تظاهرات به خارج از محدوده دانشگاه کشیده شد و خیابانهای اطراف نیز تحت تاثیر قرار گرفت و ماموران انتظامی در زد و خورد با دانشجویان، تعدادی را مجروح و گروهی را دستگیر و زندانی کردند.
مجموعه این رویدادها و اعتراضات مداوم دانشجویان ، پس از کودتا، که یکی از مهمترین قطبهای فعال و مخالف با دولت را تشکیل میدادند، رژیم منحوس آن زمان را بر آن داشت که با تجهیز و استقرار دائمی گروهی از نظامیان در محوطه بیرونی و داخلی دانشگاه، اقتدار خود را به رخ دانشجویان غیر مسلح بکشاند. اینچنین بود که در یک اقدام کم سابقه در روز 16 آذر 1332، نیروهای لشکر 2 رزمی به دانشگاه تهران اعزام و هنرنمائی پلید خود را نشان دادند تا پاداش خوش رقصی خود را از دول استکباری دریافت دارند.
بنا به گزارشهای اعلام شده در روز حادثه، تیرهای شلیک شده در و دیوار کلاس های درس را سوراخ کرده و به لوله آب گرم (حرارت مرکزی شوفاژها) نیز اصابت میکند که آب جوش و روان اطاقهای دانشکده را فرا میگیرد و منظره غم انگیزی را در سطح فضای آموزشی دانشجویان بوجود میآورد که در پی آن عدهای بازداشت و نیز تعدادی زخمی، مجروح و در نهایت سه تن از دانشجویان دانشگاه به نامهای شریعت رضوی ، قندچی و بزرگ نیا به شهادت میرسند که این خود باعث رویش دوباره جنبش اعتراضی و در سطح کلان جنبش دانشجویی میگردد.
این اولین آثار برقراری روابط مجدد با انگلستان در پس از کودتا و ورود دوباره عوامل اصلی کودتای 28 مرداد به صحنه سیاست داخلی ایران و به تسلیم درآوردن دربار، دولت کودتا و عوامل نفوذی بود. عمل کشتار در دانشگاه و به مسلسل بستن دانشجویان، تولید انزجار عجیبی در تمام کشور ایجاد کرد تا جائیکه حتی در خارج از کشور نیز در بعضی از دانشگاهها تظاهراتی انجام که از آن جمله دانشگاههای ژنو و فرانسه به عنوان اعتراض به این جنایت فجیع یک روز تعطیل کردند اما این خبر توسط دولت سانسور و از انتشار مستقیم آن جلوگیری بعمل آمد.
در خاطرات دکتر علی اکبر سیاسی – رئیس وقت دانشگاه تهران میخوانیم که در جلسه رسیدگی هیات دولت به یاد میآورد که ” … در جلسه، نوبت به وزیر جنگ ، سپهبد هدایت میرسد. او با حدت و شدت بیشتر به دانشگاه حمله کرده و در پایان سخنانش چنین نتیجه گرفت: «اگر عضوی از اعضای بدن فاسد شود آن را قطع میکنند تا بدن سالم بماند. دانشگاه را هم در صورت لزوم برای حفظ مملکت باید از بین برد و منحل کرد!» سخنان تند و قاطعانه وزیر جنگ که تمام شد سکوت کامل تالار را فراگرفت…”
از آنجا که دو روز پس از این تجاوز و کشتار، نیکسون معاون وقت رییسجمهوری آمریکا وارد تهران شد، چنانچه فاجعه پیش آمده کمترین اثری در برگزاری مراسم استقبال از نیکسون که در راس یک هیئت اقتصادی، سیاسی و نظامی به تهران آمد ایجاد ننمود، اگرچه برخی از تحلیلگران و کنشگران سیاسی وقت، نوع آرایش واحدهای نظامی اعزامی به دانشگاه، عملکرد آنان و تشویقها و ترفیع های بعدی مهاجمان به دانشگاه تهران را از سوی ارتش و ارتقاء درجه آنها را به عنوان نشانهای از قصد قبلی دولت کودتا برای سرکوب دانشجویان و حفظ امنیت و آرامش اجتماعی در آستانه ورود نیکسون به ایران به حساب میآوردند.
داستان ورود نیکسون به ایران و استقبال از او نیز قابل تامل و تحلیل است: او20 دقیقه بعد از ظهر روز 18 آذر 1332 وارد فرودگاه مهرآباد شد. سپهبد زاهدی نخست وزیر کودتا، حسین علاء وزیر دربار، رئیس کل تشریفات سلطنتی، رئیس ستاد ارتش، رئیس شهربانی، فرماندار نظامی، شهردار تهران و وزیر خارجه به همراه جمعی از بلند پایگان در فرودگاه مهرآباد به استقبال نیکسون رفتند و وزیر دربار از طرف شاه خیر مقدم به ایشان ایراد نمود و پس از خروج از فرودگاه نهار را با شاه صرف نمود.
تقدیم و گذاردن تاج گل بر مقبره رضاشاه و چندین برنامه دیگر در توقف سه روزه نیکسون از برنامه های او بود که صورت گرفت و در همه حال گارد امنیتی ویژهای مسئول حراست و تامین حفظ جان او بوده و با توجه به اوضاع سیاسی آن روز مسئولیت سنگینی را بر عهده داشتند.
اهدای درجه دکترای افتخاری به نیکسون در روز سوم شهدای حادثه 16 آذر در همان دانشگاهِ تهران خشم بسیاری را برانگیخت
سخنان تشریفاتی در میهمانی ها و بیانات نیکسون مبنی بر اینکه ایران و مردم آن روزگار خوش و سعادتمندی را آغاز کرده اند و حفظ آن برایشان پر اهمیت است! از مهمترین اظهارات نیکسون به حساب می آمد که در این بین اهدای درجه دکترای افتخاری به وی در روز سوم شهدای حادثه 16 آذر در همان دانشگاه، خشم بسیاری را برانگیخت تا جاییکه از مهمترین مسائل روز خودنمائی میکرد.
نیکسون در کاخ بهارستان با سناتورها نشست و جلسهای برگزار کرد و چون سناتورها مجبور بودند در همان عمارت کوچک شماره 5 که معروف به کلاه فرنگی بود از وی پذیرائی کنند، سید حسن تقی زاده رئیس مجلس سنا بعنوان نماینده میزبان ضمن خوش آمد گوئی به وی به زبان انگلیسی، از ورود نیکسون به ایران و دیدار او قدردانی نمود و افزود:” …. ضمنا این را هم میخواهم بگویم که چون مجلس سنای ما بالنسبه یک تاسیس جدیدی است، ما هنوز عمارت مخصوص خودمان را آماده نداریم و موقتا در این بنای کوچک بسر میبریم و ناچار شما را در این جا پذیرائی میکنیم ، ولی میل دارم به یک بیت معروف مشهورترین شاعر خودمان متوسل شوم که می گوید: ” گرخانه محقر است و تاریک بر دیده روشنت نشانم”!
تقی زاده این بیت را ابتدا به فارسی خواند و بعد به انگلیسی برگرداند . نیکسون نیز در جواب تقی زاده سخنانی گفت که مترجم او ، سناتور دکتر عیسی صدیق (صدیق اعلم) مسئولیت گفتار نیکسون به اعضای سنا را عهده دار شد.
در این سخنان نیکسون ضمن تشکر از میهمان نوازی ایرانیان ، اشاره ای هم به کمکهای مادی و معنوی آمریکا کرد و گفت: ” … غرض دولت آمریکا از کمک به ایران و ممالک دیگر دنیا این است که ملل جهان زیر تسلط هیچ یک از دول خارجی قرار نگیرند و آزادانه طبق آمال خویش در جهان آزاد، زیست کنند و حتی تحت نفوذ دولت آمریکا که کمک میکند واقع نشوند، بلکه مطابق آرزو و میل خود موجب رفاه و آسایش و سعادت خویش را فراهم نمایند….
و اما راجع به عمارت کوچک و موقت که محل تشکیل کنونی مجلس سناست باید بگویم آنچه به نظر من اهمیت دارد ، مردانی هستند که در مجلس سنا وظایف خود را انجام می دهند و بسیار مشعوفم از اینکه نمایندگان سنای ایران در مدت کوتاهی که از عمر این مجلس میگذرد ، خدمات شایسته ای در حفظ مملکت و استقلال آن نموده اند………”
تقیزاده رئیس مجلس سنا با چشم بستن بر آنچه در روز 16 آذر 32 رخ داده بود در جلسه اعضای مجلس سنا شرکت کرده و زبان به تمجید او گشود
این سخنان معاون رئیس جمهوری آمریکا پس از اجرای کودتای ننگین 28 مرداد، مسلما بی معنی و به دور از واقعیت بوده که اهداف خبیث آنان را بیش از پیش نمایان ساخته و این صحبتها در حکم نمکی بود که بر زخم ملت ایران پاشیده میشد و اما جالبتر آنکه ظاهرا در آن مقطع نیز با توجه به اجرای پروژه مشترک کودتا توسط صاحبان اصلی فتنه، یعنی آمریکا و انگلیس کماکان تفاهم کاملی حاصل نشده بود.
انگلیسیها گو اینکه از سقوط مصدق به وجد آمده بودند اما از آنچه در پسا کودتا حادث گردیده بود چندان رضایت خاطر نداشتند، آنها به وضوح حس میکردند که آمریکا قصد در دست گرفتن ابتکار عمل در حل قضیه نفت را به نفع خود دارد و میکوشد شرایط مورد نظرشان را به انگلیسی ها تحمیل نمایند.
انگلیسیها برای جلوگیری از نفوذ بیشتر آمریکا میکوشیدند که اولا به هر وسیلهای بتوانند استقرار مجدد اقتدار و انسجام پیشین شرکت سابق نفت را در ایران برقرار کنند، ثانیا مانع کمک بیشتر آمریکا به دولت کودتا شوند که با این استدلال اگر این کمکها نباشد ایران بناچار دست نیاز به سوی انگلیس و در حقیقت شرکت نفت دراز خواهد کرد که این همان هدف غائی و نهائی دولت انگلیس و وابستگی مجدد ایران به آنها بود که در این بین از هیچ کوششی فروگذار نکردند اما به نتایج مورد نظر نیز نرسیدند و گوی در میدان ایالات متحده نمایان شد.
آمریکاییها و سرویس های امنیتی وابسته توجه شایان و کاملی به تلاشهای انگلیسیها داشتند و به همین دلیل: “… در اواخر اکتبر 1954 هربرت هوور – مشاور نفتی وزارت امور خارجه آمریکا به تهران رفت و در آنجا با مقامات مختلفی ملاقات کرد و به دست هرکدام از آنها نسخهای از یک نامه قبلا تهیه شده را که با مشورت کمپانیهای مهم نفت آمریکا تهیه شده بود، داد که در آن بر این نکته تاکید میشد، از آنجا که جهان با اضافه تولید نفت مواجه است برای جاری کردن مجدد نفت ایران به بازارهای بین المللی نیاز به مشارکت کمپانیهای بزرگ نفت وجود دارد. شاه این استدلال را پذیرفت اما به هوور متذکر شد آمریکا و انگلیس نباید دولت را تا آن حد تحت فشار قرار دهند تا این احساس را در میان ایرانیان تقویت کند که پذیرفتن این نظر در حکم تسلیم و سرسپردگی به قدرتهای بزرگ غربی است.
زاهدی هم با شاه هم عقیده بود و به هندرسن متذکر شد مایل نیست چنین به نظر آید که دولت او دست نشانده آمریکا و انگلیس است ….”(به نقل از کتاب نفت، قدرت و اصول – مصطفی علم)
سرانجام وقتی برای آغاز تجدید رابطه با انگلیس “دنیس رایت” کاردار سفارت که مدعی بودند اطلاعات عمیقی بر مسائل اقتصادی انگلیس و ایران بخصوص در امور نفت دارد، به ایران اعزام شد بلافاصله دو نماینده از سوی شاه با او دیدار کردند و ضمن خیر مقدم یک نامه هم از طرف شاه به او دادند که در آن نامه شاه تصریح کرده بود که تمام مسائل نفت در سطح بالا ابتدا باید با شاه در میان گذارده شود: “…. رایت بی درنگ به وزیر خارجه ایران گزارش این ملاقات پنهانی را داد و به این وسیله اعتماد دولت زاهدی را جلب کرد ، اما شاه از اینکه دید درباره این مساله که به نخست وزیر خود اعتماد ندارد و دستش رو شده است به شدت بر آشفت… .”(کتاب نفت ، قدرت و اصول – مصطفی علم)
سیاستمداران وابسته و عاملان کودتای 28 مرداد، خود واقف بودند که هرچند فشار سرنیزه میتواند صدای هر مخالفی را موقتا خاموش کرده اما اوضاع به گونهای که دوباره سفره و بساط شرکت نفت بصورت سابق گسترده شود، نیست و این همان نتیجهای بود که آمریکائیها هم خواهان آن بودند تا به جای شرکت سابق نفت ایران و انگلیس، بستر جدید کنسرسیوم بین المللی نفت تاسیس و جاری شود تا اینکه نفوذ و دخالت خود را در جهت اهداف بلند مدت سیاست استعماری تعریف شده به منصه ظهور رسانند که در نهایت به ایده مطلوب خود رسیده و زیر بنای اعمال حکمفرمائی کنسرسیوم نفت با محوریت آمریکا و شرکای بین المللی خود سالهای سال ادامه یافت و این بود سیمای بنای جدیدی از دخالت مستقیم دول استعماری غرب در نظام راهبردی ایران و تحفه پساکودتا برای ملت بزرگوار این سرزمین.