1- يك ماه و چند روز از تشكيل مجلس هفتم گذشته بود كه با يكي از اعضاي هيئت رئيسه نشست دوستانه و گفت وگويي نزديك به دو ساعته داشتيم. ايشان مي گفت- و راست مي گفت- كه نمايندگان مجلس ششم با رأي مردم به خانه ملت آمده بودند ولي تنها دغدغه اي كه نداشتند، دغدغه مردم بود و بر اين باور بود كه تلاش براي مقابله با دغدغه هاي آزاردهنده مردم مي تواند و بايد در اولويت كاري مجلس اصولگرا باشد. در آن هنگام هنوز 2 سال از عمر دولت مدعي اصلاحات باقي مانده بود و عضو ياد شده هيئت رئيسه از آن با عنوان يك «واقعيت تلخ» كه مانع رسيدگي مجلس هفتم به دغدغه هاي مردم است ياد مي كرد كه حق با او بود و ديديم كه بعدها رئيس و شماري از اعضاي دولت اصلاحات چگونه از آن سوي مرزها در فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 به كار گرفته شده و ماهيت وطن فروشانه آنها از پرده بيرون افتاد. اما، نماينده مورد اشاره- كه به جد از رجال مردم دوست و فداكار است- به نكته ديگري نيز اشاره داشت كه با موضوع يادداشت پيش روي بي ارتباط نيست. ايشان مي گفت؛ با تشكيل مجلس اصولگراي هفتم و رويكرد ملت به اصولگرايان در انتخابات رياست جمهوري نهم، از يكسو اين تلقي در ميان مردم پديد مي آيد كه ديگر هيچ مانعي براي رفع دغدغه هاي آنان باقي نمانده است و شايد انتظار داشته باشند همه دشواري ها و دغدغه ها در فاصله اي كوتاه به خط پايان برسد و از سوي ديگر تحقق خواسته ها و انتظارات آنان به زمان و پيمودن برخي از مقدمات نياز دارد و اين دو عامل متضاد، مي تواند زمينه اي براي سوءاستفاده دشمنان براي خدشه دار كردن اعتماد مردم به اصولگرايان باشد.
به ايشان گفته شد؛ اعتماد مردم به مسئولان در دو حالت آسيب جدي مي بيند، اول اين كه احساس كنند مسئولان به دغدغه هاي آنان توجهي ندارند در اين حالت مسئولان را غريبه با خود و غيرخودي تلقي مي كنند در حالت دوم؛ مسئولان را خودي و دلسوز مي دانند اما با مشاهده ناهنجاري ها و تداوم آنها، به اين احساس مي رسند كه مسئولان مربوطه اگرچه «دلسوز» و «مردمي» و «خودي» هستند ولي ناكارآمد بوده و «عرضه» مقابله با ناهنجاري ها را ندارند و بديهي است كه در هر دو حالت نتيجه يكسان خواهد بود.
2- اين روزها در كنار پيشرفت ها و پيروزي هاي بزرگ و بي نظير ايران اسلامي كه افق اميدبخش و آرامش آفريني را پيش روي ملت گسترده است و به لطف خداي سبحان همه روزه شاهد دستاوردهاي تازه اي در بستر اسلام و انقلاب هستيم، گراني لجام گسيخته و در بسياري از موارد، غيرمنطقي و مصنوعي، به يكي از دغدغه هاي جدي مردم تبديل شده و در اين ميان، مخصوصا اقشار مستضعف و كم درآمد يعني همانها كه به قول امام راحل ما(ره) «ولي نعمت» مسئولان هستند، فشار سنگين و مضاعفي را به دوش مي كشند. ترديدي نيست كه «گراني» پديده پيچيده اي است و عوامل فراواني در پيدايش آن نقش دارند و اين نكته نيز بديهي است كه برخي از اين عوامل، نظير تورم جهاني و الزامات ضروري براي فراهم آمدن مقدمات يك جهش اقتصادي و… بيرون از دايره اختيار و اراده مسئولان محترم است. اما شواهد غيرقابل انكاري نيز حكايت از آن دارند كه گراني لجام گسيخته، جهشي و مصنوعي برخي از كالا و خدمات ضروري، ناشي از بي توجهي و مسئوليت ناشناسي شماري از مسئولان و مراكز تصميم ساز و سياست پرداز است. مسئولاني كه با جرأت- و يا با عرض پوزش- مي توان گفت از حوزه دغدغه هاي مردم دور شده و به مرز «نامردمي»! رسيده اند!
نگاهي به مصاحبه ها، درگيري هاي لفظي و قلمي، لج بازي هاي سياسي، شاخ و شانه كشيدن هاي فلان مسئول و بهمان مركز براي اين مسئول و آن مركز بيندازيد، انگار نه انگار كه غير از اين شلوغ بازي هاي خسارت آفرين، وظيفه و مسئوليت هاي ديگري نيز برعهده دارند و مي توانند و بايد براي آن وقت بگذارند! حالا به همايش هاي پي درپي و پرهزينه، جشنواره هاي دنبال هم و بي خاصيت، ساخت و ساز برج ها و ساختمان هاي پرهزينه و غيرضروري از سوي اين وزارتخانه و آن نهاد و فلان اداره و دايره و… نيز نيم نگاهي داشته باشيد. ممكن است گفته شود كه «مگر همه اينها در مقايسه با بودجه اي كه صرف عمران و آباداني و تامين آسايش و رفاه مردم مي شود چه عدد و رقمي را به خود اختصاص مي دهد»؟! كه در پاسخ بايد گفت؛ بر فرض كه همه اين موارد در مقايسه با آنچه براي عمران و رفاه مردم هزينه مي شود، عدد و رقم قابل ملاحظه اي نباشد، و يا درگيري ها و بگومگوهاي بي حاصل برخي مسئولان با يكديگر را طبيعي تلقي كنيد! ولي اين همه- اگر هم خيلي نباشد- دستكم نشانه بي توجهي نسبت به دغدغه هاي اصلي مردم خواهد بود كه گراني لجام گسيخته اين روزها از جمله آنهاست. مي گويند- و در مثل مناقشه نيست- كه شخصي وارد رستوراني شد و با مشاهده يك مگس كه درون ظرف سوپ افتاده بود، به صاحب رستوران اعتراض كرد. مدير رستوران با تعجب به مشتري نگاه كرده و گفت؛ «اي آقا! مگر اين مگس چقدر سوپ مي تواند بخورد كه باعث نگراني و اعتراض جنابعالي شده است»! ظاهرا نمي دانست يا نمي خواست به روي خود آورد كه حضور مگس در ظرف سوپ نشانه بي توجهي به بهداشت در آن رستوران است.
3- نكته قابل توجه و صد البته تاسف آور آن كه برخي از مسئولان محترم، اگرچه نسبت به گراني لجام گسيخته اين روزها كم توجه- نمي گوئيم بي توجه- هستند اما اكثريت قريب به اتفاق آنها از سلامت نفس و دست هاي پاك برخوردارند و بسياري از ناهنجاري ها، از جمله گراني مورد اشاره را كساني به مردم و مخصوصا اقشار مستضعف جامعه تحميل مي كنند كه در ميانه اين ميدان به بازي ناجوانمردانه مشغولند. اين عده از فرصتي كه مسئولان بي توجه براي آنان فراهم مي آورند و با سوءاستفاده از فقدان نظارت و بازرسي، مردم را سركيسه مي كنند و نتيجه آن كه سختي معيشت به مردم تحميل مي شود، بي اعتمادي و نارضايتي نصيب مسئولان نظام مي شود ولي ثروت هاي بادآورده و نامشروع به كيسه بي انتهاي غارتگران مي ريزد. به اين محاوره كه همه روزه در سطح شهر و در بازارها و ميدان هاي خريد نمونه هاي فراواني از آن را شاهد هستيم توجه كنيد؛
– آقا! قيمت اين كالا چقدر است؟- 3هزار تومان(مثلا)- ولي تا دو روز قبل قيمت آن 2هزار تومان بود!- اگر خريدار نيستي مزاحم نشو!- شكايت مي كنم!- (فروشنده با پوزخند) برو آقا! هر كاري از دستت برمي آيد بكن!… و مشتري مستضعف مي داند كه كاري از دستش برنمي آيد!… و فردا كه حادثه اي پيش مي آيد، باز هم همين مردم كوچه و بازار و مخصوصا اقشار محروم و مستضعف هستند كه پاي به ميدان مي گذارند و مثل هميشه، باز هم دزدان و غارتگران هستند كه نه فقط از صحنه مي گريزند و كنج عافيت برمي گزينند، بلكه دست در دست حراميان به مقابله با مردم مظلوم برمي خيزند. آيا در جريان جنگ تحميلي، در عبور از عقبه هاي سخت و… و اخيرا در فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 شاهد اين ماجرا نبوديم؟! و امروز، همان از ميدان گريخته ها و با حراميان آميخته ها را نمي بينيد كه بعد از پايان ماجرا و در حالي كه آب ها از آسياب ها ريخته است، بر سر سفره آفتابي شده اند؟!
4- و بايد فصلي هم درباره برخي از ناهنجاري ها و قانون شكني ها در ميان شماري از مسئولان گشوده شود كه به فرصتي ديگر مي گذاريم. راستي چه تعداد از مسئولان سابق و لاحق بي آن كه تخصصي داشته باشند، در هيئت مديره برخي از شركت هاي دولتي- به مفهوم عام آن و نه فقط شركت هاي تحت مسئوليت دولت- عضو هستند؟! و بي آن كه در جلسات هيئت مديره اين شركت ها حضور پيدا كنند، حقوق هاي كلان مي گيرند؟! چه تعداد از كساني كه مسئوليت تعريف شده اي دارند، وقت و فرصت- و گاه امكانات در اختيار- خود را در عرصه هاي ديگر و عمدتا تجاري هزينه مي كنند؟! و يا براي حضور در قدرت از كيسه ملت به اين و آن باج مي دهند؟!
حسين شريعتمداري
آقا! قيمت اين كالا چقدر است؟- 3هزار تومان(مثلا)- ولي تا دو روز قبل قيمت آن 2هزار تومان بود!- اگر خريدار نيستي مزاحم نشو!- شكايت مي كنم!- (فروشنده با پوزخند) برو آقا! هر كاري از دستت برمي آيد بكن!… و مشتري مستضعف مي داند كه كاري از دستش برنمي آيد!… و فردا كه حادثه اي پيش مي آيد، باز هم همين مردم كوچه و بازار و مخصوصا اقشار محروم و مستضعف هستند كه پاي به ميدان مي گذارند و مثل هميشه، باز هم دزدان و غارتگران هستند كه نه فقط از صحنه مي گريزند و كنج عافيت برمي گزينند، بلكه دست در دست حراميان به مقابله با مردم مظلوم برمي خيزند.