شفر؛ یک روز روی ابر یک روز پشت در
همین دو هفته قبل بود که استقلالی ها سرمربی آلمانی شان را بعد از برد ارزشمند برابر سپاهان مثل مربی های قهرمان به بالا پرتاب کردند اما انگار قدرت دستشان زیادی بود چون شفر دیگر برنگشت.
به گزارش ایسنا، ورزش سه در ادامه نوشت: در هفتههای اخیر به انحای مختلف باشگاه استقلال در تیررس انتقادات رسانهای و از آن بدتر کانالها و شبکههای غیراستاندارد فضای مجازی قرار گرفته است. چرا پنالتی در داربی چیپ زده شد؟ چرا کاپیتان بامنشأ حرف زد؟ چرا شفر در کنفرانس بازیکنانش را تخریب کرد؟ چرا مربی اخراج نمیشود؟
استقلال روزهای بعد از داربی را با این انتقادات سرکرد و با برد سپاهان ماجرا تغییر کرد اما انتقادها هم تغییر شکل دادند. چرا مربی را مثل مربی تیمهای قهرمان در پایان بازی روی دست گرفته و بالا انداختند؟ و سپس چرا منتظری دفاع راست بازی کرد؟ چرا تعویضها خوب نبودند؟ چرا شفر اخراج شد؟ چرا مجیدی آمد؟ و…
این البته همه داستان نیست. ماجرای استقلال، داستانی است که میتوان به سرتاسر فوتبال ایران بسطش کرد. یک جور سبک زندگی و یا شاید معضل فرهنگی که در فوتبال ایران نهادینه شده است؛ زندگی در زمین پهناور زیادهروی و افراط که تجلیاش در بخشهای مختلف مثلاً میشود (بشدت) خوش استقبال و (وحشتناک) بد بدرقه بودن، فحاشی و سنگ پرانی در ورزشگاهها، تغییرات پی در پی مدیریت و مربی، اعتراضات داوری و هزاران چیز دیگر که اگر کمی در آن دقیق شویم یک ریشه مشترک دارند و آن افراط است افراط.
بعد از برد دقایق آخر برابر سپاهان، بازیکنان و اعضای کادرفنی استقلال آمدند شفر را روی دست گرفتند و انداختند بالا اما قدرت افراط است دیگر، او را آنقدر بالا انداختند که از باشگاه هم افتاد بیرون. در فوتبال ایران فاصله بین قهرمان بودن و زمین خوردن مثل فاصله بازی با سپاهان و پدیده برای استقلال است. مربی را که دو هفته قبل مثل قهرمانها و هوراکنان بالا انداختند، چند روز بعد همین مربی را به تمرین راه ندادند. این است زندگی در دشت پهناور زیادهروی…
شاید انتظار میرفت آنهایی که شفر را در نقش جهان روی دست گرفته و بالا انداختند، بعد از جدایی این مربی در مصاحبهها یا پستهای اینستاگرامیشان نسبت به این اتفاق واکنشی در حد تشکر یا خداحافظی داشته باشند.