آمل یا ساری؛ تیر خلاص فریدون بر آرش!
هرازنیوز: روزبه نصیری آملی / این روز ها برخی مسوولان ساروی و آملی و در پی آنها رسانه ها برسر مالکیت آرش کمانگیر اختلاف نظر دارند، آرش کمانگیر به کدام شهر تعلق دارد آمل یا ساری؟
فریدون جنیدی ایرانشناس، نویسنده و مدرس دانشگاه، اسطوره شناس، ایرانی و از پژوهندگان فرهنگ و زبانهای باستانی است، فریدون جنیدی، فرزند بکتاش ایرانی و پدربزرگی قندهاری در ۲۰ فروردین ۱۳۱۸ در کوهستانِ ریوندِ نیشابور (روستای معدن) زاده شد. در سال ۱۳۵۸، بنیاد نیشابور را بنیان نهاد و اکنون مدیر بنیاد نیشابور و نشر بلخ است. اکنون نیز به صورت آزاد و رایگان به آموزش زبانهای پهلوی و اوستایی و برگزاری انجمنهای شاهنامهخوانی در بنیاد نیشابور مشغول است.
وی بیش از ۳۰ سال از عمر خود را برای ویرایش شاهنامه صرف کردهاست تا بنا به نظر خود بیتهای افزوده شاهنامه را از آنها جدا کند و نسخه ویراسته او از شاهنامه در سال ۱۳۸۷ منتشر شدهاست.
آنچه در ادامه می خوانید حاصل گفتگوی هرازنیوز با این ادیب فرهیخته در مورد آرش کمانگیر و پیشینه تاریخی آن است.
استاد جنیدی برخی ادعا می کنند که فخرالدین اسعد گرگانی در چامه ای آورده است :
از آن خوانند آرش را کمانگیر
که از ساری به مرو انداخت یک تیر
اما ما همه جا شنیدیم و دیدیم که آرش از دامنه دماوند کوه بالا رفت و تیری انداخت نظر شما در این باره چیست؟
در آغاز شاهنامه یک بیت هست که باید به آن توجه کنیم؛
تو این را دروغ و افسانه مخوان
به یکسان روش زین زمانه مدان
از او هرچه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برند
فریدون جنیدی با اشاره به داستان اکوان دیو می گوید، ظاهر داستان اینگونه است که دیوی آمد و رستم را برد اما باطن و رمز داستان این است که اندیشه بد بر ایرانیان مستولی شد و راه نجات ایرانیان این است که با اندیشه بد مخالفت کنند همانطور که رستم با اکوان دیو مخالفت کرد در تمام شاهنامه این ادبیات رمزگونه را شاهد هستیم.
درمقدمه شاهنامه منثور ابومنصوری قهرمانی به نام ابومنصوری عبدالرزاق طوسی داریم که با خودش گفت چرا با اینهمه نیاکان خردمندی که داشتیم اکنون به این بیچارگی افتادیم چاره اش این است که شاهنامه را گردآوری کنم و ببینیم چاره نیاکان ما چه بود او سه موبد و یک پهلوان را فراخواند و آنها شاهنامه را گردآوری کردند.عین جمله شعر فردوسی که در بالا گفتم در این مقدمه آمده است: چیزها اندر این داستان بگویم که بس سهمگین نماید و تو را آنگاه پذیرای شود که مغز آن را بدانی و مغز آن را بشکافی حال که شما این را دانستید باید بدانید که نخستین بار که ایران با نام ایران پایه گرفت در زمان فریدون بود و پایتخت فریدون طبرستان بود.
از آمل گذر سوی تمیشه کرد
نشست اندر آن نامور بیشه کرد
کجا کز جهان کوس خوانی همی
جز این نیز نامش ندانی همی
نخستین پایتخت ایرانیان در زمان فریدون کوس آمل بوده است؛ من همیشه خیلی اندوه می کردم که چرا فردوسی نگفته کوس کجاست؟ تا اینکه یکبار من در آمل سخنرانی داشتم افراد زیادی به دیدار من آمدند من در آنجا از عده ای پرسیدم که می دانید کوس کجاست؟ هیچ کس نمی دانستم اما یک نفر به من گفت در آمل دو روستا به نام کوسرز و کوس محله داریم، من را به آنجا بردند و من کوس پایتخت فریدون را دیدم و معلوم بوده که شهر آمل بزرگ بوده و این دو روستا در دو طرف شهر بود وقتی ما بدانیم که نخستین پایتخت ایرانیان در نزدیکی آمل هست و آدرس آن را پیدا کردیم باید بدانیم افسانه هایی که برایمان گفتند هم رمزی درون خود دارد حالا این رمزچیست؟
بعد ازاینکه فریدون جهان را بین سه پسرش ایرج ، سلم و تور تقسیم می کند یک گروه همراه سلم به اروپا می روند گروه دیگر به آسیای مرکزی یا توران می روند و یک گروه که فرزندان آرش باشند همینجا در طبرستان باقی می مانند. ایرج در اصل یعنی ایران و ایران یعنی فروتنان. بعد از مدتی سر ایرج را می برند، سر ایران را بریدند یعنی یعنی بخشی از ایران را تورانیان جدا کردند تا اینکه منوچهر که همان نژاد ماهنوش یعنی همین ساکنان کوس و طبرستان بود و بعد از فریدون تا پانصد سال مرکزیت ایران در طبرستان وکوه پتیشخوارگر یا همان البرز کنونی با حکمرانی مانوشیان بود به تلافی جنگ و به قصد بازپسگیری مناطق جدا شذه اقدام کردند و اسلحه برتر مانوشیان تیر و کمان بود که از مس درخشان درست می شد. نیزه و درفش همیشه همراه سپاه ایران بود ایرانیان در پیرو نیروی فلزکاری بر تورانیان پیروز شدند طبرستانی ها که سلاح برتر آنها نیزه وتیر و کمان بود تورانیان را از مرز یا رود مودریا بیرون کردند. اما ما می دانیم که در داستان آرش ،آرش یعنی ایرخش و ایرخش یعنی ایرانی و آرش نماد تمام مردم ایران است وگرنه چگونه ممکن است یک تیری از بالای دماوند پرتاب شود و تا رود جیحون برود اگر از جنبه افسانه و اسطوره به این قضیه نگاه کنیم آرش یک تن است اما آرش یا ایرخش نماد ایرانیان است که مرکزیت پادشاهی آنها در طبرستان و شهر کوس بود.که جنبه افسانه گرفت و اینگونه بر سر زبان ها افتاد.
آرش یا ایران یکی بود همانطور که طبرستان یا مرکز ایران یکی بود و هنوز ساری و بابل نبود.
نظر شما در مورد این بیت شعر چیست ؟ ساری درست است یا آمل؟ باتوجه به اینکه برخی منابع متقن با اسناد خاصی تکیه بر ساری دارند؟
حقیقت این است که این تیر به مرو انداخته نشد، محل زندگی ایرانیان در اوایل تاریخ ایران در رشته کوه ها بود مردم ایران در زمان فریدون در کوهستان ها زندگی می کردند تا آب و خوراک پیدا کنند و کوه پتیشخوارگر که همان البرز کنونی کوهستانی بوده که آب و خوراک ایرانیان را تامین می کرده است، آرش یا ایرانی همه یکی است همانطور که طبرستان یکی بود با مرکزیت آمل و کوس، و هنوز بابل و ساری نبود چون آب و غذا فقط در کوه بود و بعدها ایرانیان در دشت ها راه دسترسی به آب و قنات را پیدا کردند. در این داستان تیر آرش از بالای دماوند کوه که بخشی از آمل بود به سمت توران پرتاب شد اگر کسی بگوید ساری از روی نا آگاهی گفته و این تحریف است چون در آن زمان طبرستان یکپارچه بود و واژه ساری در اینجا نادرست است.
به گزارش پایگاه خبری هراز نیوز استاد فریدون جنیدی در این گفتگو به آرش کمانگیری که زاده ذهن برخی از مسوولان این دو شهر است تیر خلاص شلیک کرده است و آرش در واقع اسطوره ای از نماد ایران زمین است و به همه مردم ایران تعلق دارد .