سختیها از همان ابتدای زندگی و در دوران کودکی آغاز شد. البته که این موضوع، در خاندان رسول خدا (ص) موروثی است. تا به دنیا میآیند، بسیاری را مجذوب خود میکنند و این اتفاق به مذاق حاکمان زمان خوش نمیآمد. از آن سختتر اینکه در کودکی و در سن ۹ سالگی بار امامت روی دوش این امام بزرگوار (ع) قرار گرفت. اتفاقی که برای پدرشان امام جواد (ع) هم افتاد. زمانی که امام جواد (ع) هشت ساله بودند، پدرشان امام رضا (ع) از دنیا رفتند و سکان هدایت شیعه را بر عهده گرفتند. این نخستین بار بود که معصومی در این سن به امامت میرسد. بسیاری به همین دلیل جواد الأئمه (ع) را به عنوان امام نپذیرفتند و از شیعه روی برگرداندند. به این ترتیب فرقههایی دیگر در شیعه شکل گرفت. اما عکس این اتفاق در زمان امام هادی (ع) رخ داد. وقتی ایشان در کودکی به امامت رسیدند آنهایی که همچنان پیرو این راه بودند با تجربهای که از امام جواد (ع) و چگونگی آغاز امامتشان داشتند، به راحتی امامت امام هادی (ع) را پذیرفتند.
هشت سال پیش از شروع امامت امام هادی (ع) در سال ۲۱۲ (ه. ق)، مدینه شاهد دنیا آمدن فرزندی از خاندان رسول اکرم (ص) بود. مدینه شهر غم از دست دادن بزرگان و شادی دنیا آمدن پسران بهشتی است. بالا و پایینهای زیادی را دیده است. هر چند امام هادی (ع) ۱۳ سال از دوران امامتشان را در مدینه سپری کردند، اما نقاط عطف زندگیشان در شهر سامرا رقم خورد.
باید دشمن اصلی امام دهم (ع) را متوکل دانست. کسی که نه فقط به دنبال به شهادت رساندن امام هادی (ع) بود، بلکه میخواست دودمان شیعه را به باد دهد. شخم زدن سرزمین کربلا و مقبره امام حسین (ع) از جمله کارهای متوکل است که این ادعا را ثابت میکند. هر چند متوکل در این امر ناکام بود و معتمد عباسی حضرت هادی (ع) را به شهادت رساند.
متوکل خفقان شدیدی در جامعه ایجاد کرده بود؛ علویان را در محاصره اقتصادی قرار داده بود؛ به شاعران ثروت فراوانی میداد که در اشعار خود به اهل بیت (ع) هتاکی کنند. بیت المال در این زمان نه فقط صرف عیش و نوش درباریان بلکه برای نابودی اسلام هزینه میشد. ریخت و پاشها با بیت المال موجب سختی اوضاع معیشتی مردم آن زمان شد. اکثر سادات آن زمان را دستگیر و زندانی کرده بود.
در برخی منابع مانند جلد دو «مروج الذهب»، ص۵۰۳ آمده است که به دستور متوکل امام هادی (ع) را نزد او آوردند. متوکل در حالی که مست بود و مراسمی را برای خوشگذرانی ترتیب داده بود، از آن حضرت (ع) خواست برای او شعری بخواند. امام هادی (ع) عذر خواستند، اما متوکل اصرار ورزید و امام (ع) این اشعار را سرود.
باتوا علی قُلَلِ الأجبال تحرسهم غُلْبُ الرجال فما أغنتهمُ القُللُ
واستنزلوا بعد عزّ عن معاقلهم فأودعوا حُفَراً، یا بئس ما نزلوا
ناداهُم صارخ من بعد ما قبروا أین الأسرة والتیجان والحلل؟
أین الوجوه التی کانت منعمة من دونها تضرب الأستار والکللُ
فأفصح القبر عنهم حین ساء لهم تلک الوجوه علیها الدود یقتتل
قد طالما أکلوا دهراً وما شربوا فأصبحوا بعد طول الأکل قد أُکلوا
وطالما عمروا دوراً لتحصنهم ففارقوا الدور والأهلین وانتقلوا
وطالما کنزوا الأموال وادخروا فخلفوها علی الأعداء وارتحلوا
أضحت مَنازِلُهم قفْراً مُعَطلة وساکنوها إلی الأجداث قد رحلوا
معنی شعر این است: «بر قله کوهها به سر میبردند و مردان نیرومند حراست آنها میکردند، اما قلهها کاری برای آنها نساخت. از پس عزت از پناهگاههای خود برون آورده شدند و در حفرهها جایشان دادند و چه فرود آمدن بدی بود. از پس آنکه در گور شدند، یکی بر آنها بانگ زد که تختها و تاجها و زیورها کجا رفت؟ چهرههایی که به نعمت خو کرده بود و پردهها جلو آن آویخته میشد چه شد؟ و قبر به سخن آمد و گفت: کرمها بر این چهرهها کشاکش میکنند. روزگاری دراز بخوردند و بپوشیدند و از پس خوراکی طولانی خورده شدند. مدتها خانهها ساختند تا در آنجا محفوظ مانند و از خانهها و کسان خویش دور شدند و برفتند، مدتها مال اندوختند و ذخیره کردند و برای دشمنان گذاشتند و برفتند. منزلهایشان خالی ماند و ساکنانش به گور سفر کردند.»
در راستای مبارزه با ظلم و معرفی شیعه به عنوان حقیقت رسالت پیامبر (ص) امام هادی (ع) اثری جاودانه با نام «جامعه کبیره» از خودشان به جای گذاشتند. مضمون زیارتنامه «جامعه کبیره» باورهای شیعه درباره امامت، مقام ائمه اطهار (ع) و وظایف شیعیان در مقابل آنهاست. زیارت جامعه کبیره را میتوان حاوی یک دوره مباحث امام شناسی به حساب آورد. از این رو به «جامعه کبیره» شناسنامه شیعه میگویند.
همچنین اثری با نام زیارت «غدیریه» از ایشان به جا مانده است. امام هادی (ع) در سالی که معتصم آن حضرت (ع) را از مدینه به سامرا آورد، مرقد شریف امیرالمؤمنین (ع) را با این زیارتنامه زیارت کرد. در این زیارتنامه از فضایل امیرالمؤمنین (ع)، مشکلات سیاسی و اجتماعی آن روزگار که آن حضرت دچار بود سخن گفته است. این زیارتنامه، شعری که امام دهم (ع) در محضر متوکل خواندند و به طور کلی سیره عملی ایشان، نشان از این دارد که حضرت (ع) فعالیت سیاسی را در کانون برنامه هایشان قرار داده بودند.
شیخ عبّاس قمی (ره) در مفاتیح الجنان در مورد این زیارت نوشته اند: روایت شده به خواندن آن زیارت، در هر وقت و هر کجا که شخص باشد… در کتاب هدیة الزائرین به سند این زیارت اشاره شده است. در تمامی سلسله سند این زیارت، راویان آن نه تنها عادل و امامی بلکه از اعلام درجه اوّل شیعه در هر عصر هستند.
بزرگانی مانند ابن المشهدی، شاذّان بن جبرئیل قمی، عماد الدّین طبری، ابوعلی (مفید ثانی)، شیخ الطّائفة طوسی، شیخ مفید، ابن قولویه، مرحوم کلینی، علیّ بن ابراهیم، ابراهیم بن هاشم، حسین بن روح و عثمان بن سعید، نایب خاص اول و سوم حضرت، ولی عصر (عج) این زیارت را نقل کرده اند.