با آنا پناهی درباره حسین پناهی
پدرم همیشه میگفت: «تلاشم این بوده تا خودم را به آن سوی مرگ برسانم بعد از مرگ جایی است که انسان وارسته از تعلق و فرهیخته از تملق است. به همین دلیل توجیهی برای هیچ دروغی و چشمداشتی در دلم نمیماند.»
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: «چهارده سال از مرگ حسین پناهی گذشت. زیست متفاوت او در زادگاهش و رنج و محرومیت، گذر از مسیرهای گوناگون، سرشت و سرنوشتی متفاوت را رقم زد. به بهانه سالمرگ حسین پناهی با آنا پناهی، دختر این هنرمند و شاعر فقید گفتوگو کردیم. آنا پناهی «صداقت» را راز ماندگاری و محبوبیت حسین پناهی میداند و از نسبت دادن جملهها و نوشتههای غیر به حسین پناهی عمیقاً آزرده خاطر هست.
چهارده سال از مرگ حسین پناهی میگذرد و ذرهای از توجه به این هنرمند تئاتر و شاعر نسبت به گذشته کم نشده است. علت این اشتیاق به او چیست؟
من فکر میکنم، اصولاً انسانها همیشه و همه جا دنبال صداقت و سادگی واقعی هستند. پدرم همیشه میگفت: «تلاشم این بوده تا خودم را به آن سوی مرگ برسانم بعد از مرگ جایی است که انسان وارسته از تعلق و فرهیخته از تملق است. به همین دلیل توجیهی برای هیچ دروغی و چشمداشتی در دلم نمیماند.» به نظر من صداقت در کلام و بازیاش او را ماندگار کرده است. تأثیر صداقت در بازیگری و اشعار و دیگر نوشتههایش جلوهگر شده است؛ به تعبیر حسین پناهی این تأثیر «معجزه هنر» است.
گاه این توجه اسباب درد سر هم میشود؛ از آن جمله نسبت دادن حرفها و جملههای قصار به حسین پناهی است؛ در حالی که اصلاً او آن جملهها را نگفته است. نظر شما در این باره چیست؟
بله متأسفانه، تنها چیزی که بعد مرگ پدرم خیلی من را ناراحت میکند همین نسبت دادن نوشتههای جعلی به اوست. چند سال بعد مرگ پدرم مطالب و نوشتههای سخیف و بسیار بیارزشی به نام پدرم منتشر شد که اساساً هیچ نوع سنخیتی با سبک نگارش و جهانبینی و ذهنیت او ندارد. ناشران این دست مطالب را نمیشود پیدا کرد. نشر و نسبت دادن مطالب جعلی به نویسنده و شاعر تبعات بسیار مخرب و خطرناکی برای ادبیات، شاعران و نویسندگان دارد. مطالب جعلی سبب میشود مخاطبها شناختی نادرست و غلط از یک نویسنده پیدا کنند. چند سالی است در کمپین مبارزه با نشر جعلیات فعالیت میکنم و تقریباً کنترل نسبی بر این مطالب جعلی به وجود آمده است اما با این وضعیت حاکم بر فضای مجازی و بدتر از همه متأسفانه اصرار مخاطبها و دوستداران حسین پناهی برای استناد دادن به این مطالب جعلی، کار مبارزه با جعلیات را سخت و دشوار کرده است.
اکنون مسئولیت نظارت بر انتشار درست و دقیق و بدون ایراد و غلط کتابها و آثار حسین پناهی بر عهده شما است یا این مسئولیت بر عهده ناشر است؟
پدرم کتابهایش را به چند ناشر واگذار کرده است. طبیعتا انتظار میرود و لابد همین طور هم هست که ناشران هم امانتدارانه آثار حسین پناهی را چاپ کردند. ما دخالت چندانی در چاپ و نشر این آثار نداریم و در مواردی چند مورد غلطهای تایپی در چند اثر را از ناشران خواستیم اصلاح کنند، در حالی که شمار ایرادها بیشتر هم بوده است.
شما میراث حسین پناهی برای ادبیات و نمایش ایران را چه میدانید؟
چه میراثی بهتر و ارزشمندتر از این که انسان از خود فکر و اندیشهای به جا بگذارد که دیگران آن را نمادی از صداقت و پاکی و صمیمیت بدانند. به تعبیر پدرم من اگر در حیطه شعر و ادبیات کاری هم نکرده باشم حداقل یک جمله به جملههای خوب دنیا اضافه کردم و آن جمله این است: «سیگارم را در قاب پنجره میتکانم، زیرا جهان زیر سیگاری من است.»
او متفاوت بود و این تفاوت در فضای هنر و ادبیات ایران، هیچ وقت به این شکل تکرار نشد. به نظر عمده توفیق او در رقم زدن این تفاوت منحصر به فرد ناشی از این بود که تلاشی برای متفاوت بودن نداشت، بر خلاف فضای کنونی هنر و ادبیات که بسیاری به هزار و یک شگرد متوسل میشوند تا متفاوت دیده شوند. نظر شما در این باره چیست؟
هنر و خاص بودن با حسین پناهی به دنیا آمد و این خلاقیت و تفاوت در بسترها و گذرگاههای مختلف زندگی حسین پناهی به شکلهای گوناگون متجلی شد. آن چیزی که حسین پناهی را خاص و متمایز کرد، این بود که حسین پناهی همیشه و همه جا حسین پناهی بوده و تلاش هیچ کس و هیچ چیز نمیتوانست موجب شود او کسی غیر از حسین پناهی باشد. همیشه خودش را زندگی کرد.
***
مسعود جعفری جوزانی از نزدیکترین دوستان حسین پناهی بود. او حسین پناهی را بیش از هر چیز «شاعر» و «عارف» میداند و میگوید، همه وجوه زندگیاش تحت تأثیر این روحیه شاعرانهاش بود. از مسعود جعفری جوزانی دو سؤال به این شرح پرسیدیم:
۱- حسین پناهی چهارده سال پس از مرگش همچنان محبوب است و کسانی از حُبّ بسیار حرفهایی را منتسب به او میکنند که از آن نویسنده و هنرمند نیست.
۲- کدام ویژگی حسین پناهی برای شما بیشتر از دیگر وجوه شخصیتیاش جذاب بود؟
یک: حسین پناهی عزیز همواره میگفت، بیش از این که در زمان حیاتم جهان من و نوشتههایم را درک کنند، پس از مرگ مرا خواهند فهمید. چهارده سال پس از مرگش بیش از زمان حیاتش مورد توجه مخاطبهای هنر و ادبیات است. به نظرم هنوز مانده تا تمام وجوه شخصیتی و آثارش فهم شود. این محبوبیت، گاه کسانی را ولو با نیت خیر وامیدارد، حرفها و نوشتههایی را به این هنرمند نسبت دهند که چندان ربطی به جهانبینی او ندارد. حسین پناهی آدم صریحاللهجهای بود. به کسی و جایی وابسته نبود و بر همین اساس صریح حرفهایش را میزد. نسبت دادن حرفها و نوشتهها به حسین پناهی اجحاف در حق اوست، زیرا واقعیت نگاه و زیست او را دچار ابهام میکند و خسارتهای جدی به بار میآورد. او ذهنی پر سؤال و دلی بزرگ و روحی لطیف داشت، سزاوار نیست نوشتههای غیر را به این جان آزاده نسبت دهند.
دو: حسین پناهی بیش از هر چیز برای من «شاعر» بود. حتی بازیگریاش هم تحت تأثیر این نگاه و منش شاعرانه بود. نمایشنامههایش هم فضا و روایتی شاعرانه دارد. وقتی فیلمنامه «سایه خیال» را برای او نوشتم و گفتم نقش اول را باید بازی کند، خندید گفت: من نه موی بور دارم و نه چشم زاغ. چگونه میخواهید یک هلوی پلاسیده را نقش اول فیلم کنید؟ او در آن نقش خوش درخشید و با اقبال خیلی خوب مردم هم روبهرو شد. حسین پناهی در بازی هم با تخیل سرشارش نقش را از آن خود میکرد. چندان دلش با بازی کردن نبود و بیشتر میل به نوشتن داشت. او نویسنده پر شوری بود و بازیگری که خودش را بازی میکرد و همیشه برای اجرای نقشهایش ایده داشت و چیزی به آن اضافه میکرد یا از آن کم میکرد، این ایدهها را از شاعری و نوشتن میگرفت.