یک رییسجمهور چگونه بیکفایت شد؟
«در جلسهای با جامعه روحانیت مبارز که بنیصدر و مرحوم حاجاحمدآقا هم حضور داشتند صراحتا در مورد این موضوع (گروه رجوی) صحبت کردم. منتها آقای بنیصدر میگفتند من اینها را جذب میکنم. ایشان به سیاست جذبی خودش خیلی اعتماد داشت.»
به گزارش هرازنیوز، روزنامه اعتماد نوشت: «روزهای آخر خرداد بود. نه مجلس به این آرامی بود و نه «چهارراه مصدق» که در میانه همان خرداد چهارراه ولیعصر نام گرفت. ٣٧ سال پیش در بحبوحه گرمای آخرین ماه بهار و جنگ، «مجلس شورای ملی» مشغول یک جراحی بزرگ بود. نمایندههای مجلس در مدح و کفایت یا مذمت و بیکفایتی ابوالحسن بنیصدر داد سخن سر داده بودند. خیابانها هم در رفت و آمد معمول روزانه نبود. ولیعصر، انقلاب، پل کالج، طالقانی، فردوسی و… میزبان مخالفانی بود که بعضیشان اسلحه به دست داشتند. اطلاعیه سیاسی – نظامی ٢٨ خرداد سازمان (منافقین) کار خود را کرده و اعلام جنگ جدیتر شده بود.
پایان همان روز اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس دوره نخست مجلس شورای ملی به عادت هر شب در دفتر کارش نشسته بود و روزنوشت مینوشت: «اول وقت عفت برای یک عمل جراحی کوچک به بیمارستان ایرانمهر رفت و بستری شد و من به مجلس رفتم. طرح «عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر» در دستور بود. آقای مهندس سحابی به عنوان اولین مخالف میخواست ایراد آییننامهای به دستور کار بگیرد که موفق نشد. سپس مخالفان و موافقان صحبت کردند. مخالفان حرفی برای گفتن نداشتند. خودشان را هم مخالف بنیصدر قلمداد میکردند و هم مخالف عزل او. موافقان هم با این که حرف حساب زیاد داشتند، خوب صحبت نکردند.
جمعیت عظیمی از حزباللهیها بیرون مجلس جمع شده بودند و خواستار سرعت کار بودند. هنگام تنفس و بعدازظهر با آنها صحبت کردم.
گروهکهای منافقین و پیکار و رنجبران و اقلیت فدایی و… تدارک وسیعی برای ایجاد آشوب و جلوگیری از کار مجلس دیده بودند و به نحوی اعلان مبارزه مسلحانه کردهاند. از ساعت چهار بعدازظهر به خیابانها ریختند و تخریب و قتل و غارت و آشوب را در تهران و بسیاری از شهرستانها آغاز کردند.
کمکم نیروهای سپاه و کمیتهها و حزباللهیها به مقابله برخاستند. من در مجلس بودم صدای تیراندازی از چندین نقطه شهر به گوش میرسید. خبر از جراحت و شهادت عدهای نیز میرسید. جمعی از نمایندگان در دفتر من جمع شدهبودند.
نزدیک غروب آقای (رضا) زوارهای مسئول ستاد امنیت آمد و نوار ضبط شده از ارتباط تلفنی مرکز فرماندهی منافقین با رابطهای آشوب خیابانی را آورد که برنامه وسیع تخریب و آشوب آنها را مشخص میکرد.
اوائل شب آشوبگران شکست خوردند و متفرق شدند؛ بدون این که کار مهمی از پیش ببرند. به جز چند ماشین و مرگ و جرح چند نفر از طرفین. شب را در مجلس ماندم. اولین جلسه شورای ریاستجمهوری به خاطر عدم دسترسی به رییسجمهور (متواری است) با حضور آقایان بهشتی و رجایی و من – در دفتر من – تشکیل شد. برای امضای آییننامه مصوب مجلس ضمنا درباره مسائل جاری و آینده ریاستجمهوری هم تبادل نظر کردیم. از عفت در بیمارستان تلفنی احوالپرسی کردم. حالش خوب بود. خبر رسید خانم بنیصدر را هم بازداشت کردهاند. نظر دادیم ایشان را آزاد کنند و در خانه تحت نظر داشته باشند.»
منافقین خوشبینی بنیصدر را جلب کرد
عبدالمجید معادیخواه، نماینده دوره اول مجلس است که همه آن روزهای پر التهاب را که نمایندهها بیمحابا و بیتوجه به شرایط بحرانی کشور و انقلاب طرح عدم کفایت نخستین رییسجمهوری پس از انقلاب را کلید زدند، از بر است اما مردد است به این سوال پاسخ دهد که چه شد که در میانه همه بحرانها بحث بیکفایتی دومین مقام عالیرتبه کشور مطرح شد.
معادیخواه میگوید نمیشود طرح عدم کفایت بنیصدر را با سناریوی طرح عدم کفایت روحانی مقایسه کرد. آن هم هنگامه انقلاب و شور انقلاب و زمانه بحران پشت بحران. از صحبت در مورد وقایع تاریخی آن هم موجز و مختصر طفره میرود؛ چرا که معتقد است نباید در وقایع تاریخی به چند جمله کوتاه بسنده کرد و ظرافتهای زمانی را نادیده گرفت.
او که از نزدیک صدای مخالفان و موافقان را شنیده میگوید: «بازسازی گذشته به این سادگی نیست! آن هم برای نسلی که در آن مقطع حضور نداشته نمیتوان به راحتی روشن کرد که آن روز چه شرایطی بوده و امروز چه شرایطی است. به هر حال این نقطه عطفی است که در تاریخ انقلاب پیش آمد. بدون این که نگاه ارزشی به آن داشته باشیم، منشأ تحولات مثبت و منفی شد. این نقطه عطف در واقع در فضای التهاب انقلاب بود. هنوز جامعه بعد از پیروزی انقلاب به آرامش نرسیده بود و شروع تجربههایی بود که اگر ما فرهنگ تجربهاندوزی داشتیم خیلی به دردمان میخورد منتها ما این فرهنگ را نداریم و تجربهها برای ما ارزش بایسته خود را ندارند.»
در لابهلای صحبتهایش از بحرانهای خرداد دهه ٦٠ مدام از خاصیت انقلاب میگوید: «در آن مقطع جامعه انقلاب کرده بود. انقلاب مثل یک جراحی پرهزینه است. بعد از هر جراحی التهاباتی هست. ما آن التهابات را میگذراندیم و جامعه به تعادل نرسیده بود. ضمن این که صفبندیهایی که شکل میگرفت به جای این که التهابات را به سمت آرامش ببرد بیشتر تحریککننده بود. یعنی دایما مثل نمک روی زخم هیجان را زیاد میکرد.»
خاطره بسیار دارد اما ترجیح میدهد «سازمان منافقین» را نکته کلیدی این ماجرا بداند: «مشکل اساسی که آن زمان پیش آمده بود و در واقع کار را به جای حساس رساند این بود که یک گروهی در جامعه بود (که اگر در ایران هست به صورت مرموز و موذیانه فعالیت دارد و در خارج از ایران هم به صورت وسیعی فعالیت میکنند) گروه رجوی. مشکلات اساسی انقلاب به آن برمیگردد. این گروه توانسته بود خوشبینی آقای بنیصدر را جلب کند. این نکته کلیدی در استقبال مجلس از طرح عدم کفایت آقای بنیصدر است که اگر کسی بخواهد امروز آن وضعیت را تشریح کند باید نقش منافقین را در تاریخ انقلاب بداند و بداند و چه شد اولین رییسجمهوری که انتخاب شد در دام این گروه افتاد. بنیصدر خیال میکرد میتواند این گروه را همراه خودش کند. دفاتر هماهنگی رییسجمهوری و مردم که در خیلی شهرها تاسیس شده بود اکثرا در تحت نفوذ این گروه بود. این گروه تضاد بین بنیصدر و جریانهای دیگر را تشدید کردند. نکته کلیدی در رمزگشایی از طرح عدم کفایت بنیصدر همین بحث منافقین و بحرانهای بعد از انقلاب است. پیچیدگیهایی که در هیاهوی زمان ما گم شده است.»
به همان دوران اشاره و نقل میکند: «من در جلسهای با جامعه روحانیت مبارز که بنیصدر و مرحوم حاجاحمدآقا هم حضور داشتند صراحتا در مورد این موضوع صحبت کردم. منتها آقای بنیصدر میگفتند من اینها را جذب میکنم. ایشان به سیاست جذبی خودش خیلی اعتماد داشت.»
سی و یک خرداد هزار و سیصد و شصت
جلسه علنی مجلس هفت و نیم صبح شروع شد. موسویخویینیها و آیتالله خامنهای (مقام معظم رهبری) موافقان بیکفایتی بنیصدر از همان مخالفانی بودند که هاشمی در خاطراتش مینویسد: «خوب صحبت کردند.»
«آقای بنیصدر در یک جمله کوتاه جمهوری اسلامی و نهاد ریاستجمهوری را تحقیر میکند «این جمهوری، جمهوریای نیست که من فخر کنم رییس آن باشم.» در این جمله معروف و زبانزد فقط از یک چیز ستایش شده و آن شخص آقای ابوالحسن بنیصدر است. هیچ فرهنگی نمیتواند شخصی را که با بزرگ قلمداد کردن خود در عین حال مقام ریاستجمهوری و نظام جمهوری اسلامی را تحقیر میکند، دارای کفایت وشایستگی سیاسی بداند.» یکی از چند ده دلیلی است که آیتالله خامنهای (مقام معظم رهبری)، نماینده دوره نخست مجلس برای اثبات بیکفایتی بنیصدر به زبان آورد.
بعداز ظهر رایگیری شد و ١٧٧ نفر به بیکفایتی رای مثبت دادند.
هاشمی در پایان روز ٣١ خرداد مینویسد: با وجود تهدیدهایی که از طرف گروهکها شده بود – که در صورت عزل بنیصدر شهر را به آتش میکشند – کوچکترین حرکتی نکردند؛ شاید به علت قاطعیت دادگاه انقلاب -که امروز صبح پانزده نفر از عوامل آشوب را سریعا محاکمه و مجازات کرده است – و به دلیل حضور حزبالله.
بنیصدر چند روز بعد، از ایران خارج شد در حالی که تا به امروز هم برایش این سوال بیجواب مانده که آن ١١ میلیون نفری که به او رای دادند کجا رفتند؟»