« کُتَل رفته شِتَل»
سلام ای یوسفیّان، عزتَت بیش
وکیل شهر آمل، چاره اندیش!
شنیدی آنکه همکارت به مجلس
صریحاً گفته ومحکم تر از پیش
امامزاده که نامش هست هاشم
بِداند از مشاء وحوزه ی خویش
کتل ، گفتا بُود آنِ دماوند
سند باشد به تثبیت نهاییش
خبر را از صدا سیما شنیدم
بخشکیدم سرجا، سینه اَم ریش
شما را چون تملّک ادّعا بود
به تایید کلامَت ، چاره اَندیش
دفاعت،رابه مجلس چشم دارم
که آمل خاطرش افتاد تشویش
همآره مُقتدر خواندی جنابَت
برایت آزمونی آمده پیش
نگاه آملی،حرف «حبیب» است
که آیدکامشان نوش ازپیِ نیش
آمل،نیک نژادنیاکی۱۳۹۶/۹/۲۶